English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
economic life U مدت بهره برداری از ماشین الات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
compensation trading U معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
surveying instrument U الات نقشه برداری
hectograph U ماشین کپیه برداری یارونوشت برداری
machinery U ماشین الات
enginery U ماشین الات
machinary U ماشین الات
utilization U بهره برداری
usages U بهره برداری ها
utilisation [British] U بهره برداری
utilizations U بهره برداری ها
utilisations U بهره برداری ها
gains U بهره برداری
gain U بهره برداری
operation U بهره برداری
exploitation U بهره برداری
gained U بهره برداری
exploitation [utilization] U بهره برداری
usage U بهره برداری
using U بهره برداری
heavy goods U ماشین الات سنگین
carpenter's machines U ماشین الات درودگری
plant U ماشین الات کارخانه
scrapping U ماشین الات اوراق
scraps U ماشین الات اوراق
scrapped U ماشین الات اوراق
machinery designer U طراح ماشین الات
scrap U ماشین الات اوراق
plants U ماشین الات کارخانه
light machinery U ماشین الات سبک
building machinery U ماشین الات ساختمانی
mechanician U مکانیک ماشین الات
mechanics U علم ماشین الات
heavy machinery U ماشین الات سنگین
utilize U بهره برداری کردن
utilizes U بهره برداری کردن
operating budget U بودجه بهره برداری
royalty U حق بهره برداری از چیزی
utilizing U بهره برداری کردن
exploit U بهره برداری کردن از
exploits U بهره برداری کردن از
operating cost U هزینه بهره برداری
exploiting U بهره برداری کردن از
emergency operation U بهره برداری اضطراری
tap U بهره برداری کردن از
tapped U بهره برداری کردن از
tapping U بهره برداری کردن از
utilised U بهره برداری کردن
ready for use U اماده بهره برداری
maximum value U مقدار بهره برداری
royalties U حق بهره برداری از چیزی
utilises U بهره برداری کردن
utilising U بهره برداری کردن
operator of light machinery U اپراتور ماشین الات سبک
operator of heavy machinery U اپراتور ماشین الات سنگین
water utilization project U پروژه بهره برداری از منابع اب
agronomics U علم بهره برداری از زمین
escaped water U تلفات اب هنگام بهره برداری
operational research U تحقیق درخصوص بهره برداری
integrated reservoir operation U بهره برداری توام از چندمخزن
grader U یکی از ماشین الات راه سازی
automation U خودکار شدن ماشین الات اتوماسیون
super imposed working load U بار مربوط به بهره برداری از بنا
tinpenny U حق الارض بهره برداری ازمعدن قلع
A concession U امتیاز بهره برداری ( از معادن وغیره )
fixed assets U درائیهای ثابت مانند ساختمان و ماشین الات
cost in use U هزینه تملک و بهره برداری از ساختمان یا کارخانه
microphonics U انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن
acm U Computing Asssociationfor انجمن ماشین الات کامپیوتری achinery
utilises U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizes U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilised U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilising U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
pilot model U مدل یا قالب نمونه اولیه وسایل و ماشین الات یاقطعات
watershed management U کلیه عملیات مربوط به اصلاح و نگهداری و بهره برداری از انجیرها
crates U صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
crate U صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
arrentation U پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
cybernation U کاربرد کامپیوترهای تزویج شده با ماشین الات خودکاربه منظور کنترل و انجام عملیات پیچیده
duplicator U ماشین نسخه برداری
duplicators U ماشین نسخه برداری
operating bridge U پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
scooping U پنجه ماشین خاک برداری
scoops U پنجه ماشین خاک برداری
metal cutting machine tool U ماشین ابزار براده برداری
scoop U پنجه ماشین خاک برداری
scooped U پنجه ماشین خاک برداری
operates U از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operated U از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operate U از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operates U عمل کردن بهره برداری کردن
operated U عمل کردن بهره برداری کردن
operate U عمل کردن بهره برداری کردن
mechanises U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanic U مکانیک مکانیک ماشین الات
european atomic energy community U جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
glasswork U شیشه الات بلور الات
tontine U تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
operating slide U دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
machinery space U محوطه موتورخانه ناو محوطه ماشین الات ناو
usury U گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
xerographic U عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
xerography U عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
stencils U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencil U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciling U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciled U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
geodesy U نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
self binder U ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal U نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . U نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
common control U کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
geodetic datum U سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
machinist U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
bench mark U شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
optical U الات بصری
hardware U اهن الات
instruments U الات دقیق
tinware U حلبی الات
precision tools U الات دقیق
iron mongery U اهن الات
ironware U اهن الات
ironware U فلز الات
breech block carrier U الات متحرک
instrument U الات دقیق
brass ware U برنج الات
glassware U شیشه الات
irowork U اهن الات
hard ware U فلز الات
gears U الات جامه
geared U الات جامه
agricultural implements U الات کشاورزی
passementerie U زینت الات
surgical instruments U الات جراحی
glassware U بلور الات
cast iron ware U الات چدنی
gear U الات جامه
genital organs U الات تناسلی
obturator U الات جازم
glass U شیشه الات
silverware U نقره الات
cybernetics U مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
wind instrument U الات موسیقی بادی
hardwareman U اهن الات فروش
ironmonger U فروشنده اهن الات
wind instruments U الات موسیقی بادی
hardware U اهن الات ابزارالات
ironmongers U فروشنده اهن الات
optical instruments U الات وابسته به بینایی
woodwork U چوب الات نجاری
calibration U تنظیم الات دقیق
lighting equipments U الات و ادوات روشنایی
iron monger U اهن الات فروش
percussion instrument U الات موسیقی ضربی
cutler U فروشنده الات برنده
trinketry U جواهر الات بدلی
obturator spindle U دوکی الات جازم
instrument U الات اندازه گیری
trinkums U زیور الات بدلی
bench lathe U ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine U ماشین کردن با ماشین رفتن
machine U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined U ماشین کردن با ماشین رفتن
machines U ماشین کردن با ماشین رفتن
obturator U الات مانع خروج گاز
midi U میانجی رقمی الات موسیقی
musical instrument digital interface U میانجی رقمی الات موسیقی
war implements U ساز و برگ یا الات جنگ
trade fixtures U الات صنعتی نصب شده
fax U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler U کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
interactive U الات و یا سرویسی مثل تلفن زدن
reed stop U کلید یا جا انگلشتی الات موسیقی بادی
equipment U تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
reed pipe U لوله یا نای الات موسیقی بادی
tiepin U سنجاق مدال وزینت الات زنانه
hygrometer U الات وادوات سنجش رطوبت هوا
deferred maintenance U قصور و تاخیر در تعمیرماشین الات و غیره
pailette U زینت الات بدلی مانندمنجوق وغیره
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
trig list U لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
sights U الات نشانه روی شکاف درجه تفنگ
sight U الات نشانه روی شکاف درجه تفنگ
paleolith U الات سنگی نتراشیده عصر حجر قدیم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com