English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 161 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
toadyism U مداهنه کاسه لیسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
parasitism U کاسه لیسی
sycophancy U مفت خوری کاسه لیسی
toady U کاسه لیس مداهنه کردن
To sponge on some one . U کاسه لیسی کردن ( چاپلوسی کردن یا انگه شدن )
There are wheels within wheels . U کاسه ای زیر نیم کاسه است
fellatio U قضیب لیسی
cunnilingus U فرج لیسی
cunnilinctus U فرج لیسی
penilingus U قضیب لیسی
fawning U مداهنه
greasing U مداهنه
greased U مداهنه
grease U مداهنه
glozing U مداهنه
obsequiousness U مداهنه
blarney U چاپلوسی مداهنه
unction U مرهم مداهنه
glozingly U ازروی مداهنه
fawning U مداهنه کننده
fawningly U مداهنه کنان
to oil one's tongue U مداهنه کردن
unctuous U چرب و نرم مداهنه امیز
in a lump sum U یک کاسه
socket کاسه
calix U کاسه گل
pappus U کاسه گل
drinking cup U کاسه
cupule U کاسه
messmate U هم کاسه
cotyla U کاسه
mazard U کاسه
calyx U کاسه گل
calycle U کاسه گل
craniums U کاسه سر
cranium U کاسه سر
crania U کاسه سر
skull U کاسه سر
sockets U کاسه
lump sum U یک کاسه
lump sums U یک کاسه
bowl کاسه
bowls U کاسه
skulls U کاسه سر
chalice U کاسه
chalices U کاسه
ass-kisser [American E] U کاسه لیس
kiss-ass [American E] U کاسه لیس
sealings U کاسه نمدها
oil seal U کاسه نمد
bootlicker U کاسه لیس
kegler U کاسه ساز
loricate U کاسه دار
knee cap U کاسه زانو
lickspittle U کاسه لیس
arse-licker U کاسه لیس
kneepan U کاسه زانو
knee pan U کاسه زانو
A bowl hotter than the soup it contains. <proverb> U کاسه از آش گرمتر.
suck-up U کاسه لیس
brown-noser U کاسه لیس
toady U کاسه لیس
fawner U کاسه لیس
turtleback U کاسه پشت
lickspittle U کاسه لیس
minion U کاسه لیس
yes-man U کاسه لیس
stuffing box U کاسه نمد
scutum U کاسه زانو
scal U کاسه نمد
puppet U کاسه لیس
porringer U کاسه اش خوری
cat's paw U کاسه لیس
doormat U کاسه لیس
stooge U کاسه لیس
cup seal U بوبند کاسه
bowls U کاسه رهنما
dipper stick U کاسه بیل
bowl U کاسه رهنما
seal U کاسه نمد
husk U غلاف یا کاسه گل
brainpan U کاسه مغز
seals U کاسه نمد
craniography U شرح کاسه سر
cranial nerve U عصب کاسه سر
patella U کاسه زانو
patellae U کاسه زانو
kneecap U کاسه زانو
corolla U جام گل کاسه گل
kneecaps U کاسه زانو
eager beaver U کاسه گرم تر از اش
sockets U کاسه بندگاه
socket کاسه چشم
eye socket کاسه چشم
eye sockets U کاسه چشم
husks U غلاف یا کاسه گل
ball bearing U کاسه ساچمه
hard shell U کاسه دار
socket کاسه بندگاه
glene U کاسه چشم
ball bearings U کاسه ساچمه
eyehole U کاسه چشم
flower cup U غلاف کاسه گل
glene U کاسه مفصل
They put the blane on him . he was the scapegoat. U کاسه کوزه ها سر اوشکست
She had three bowls of soup. U سه کاسه سوپ خورد
carapace U کاسه سنگ پشت
calipash U کاسه لاک پشت
inferior calyx U کاسه پایین افتاده
suborbital U زیر کاسه چشمی
consolidated debt U بدهی یک کاسه شده
stifle bone U کاسه زانوی اسب
drinking vessel U فرف ابخوری کاسه
sockets U سرپیچ کاسه چشم
patellar U مانند کاسه زانو
patellate U مانند کاسه زانو
porringer U کلاه کاسه مانند
labyrinth seal U کاسه نمد لایبرنت
hardshell U کاسه دار سخت
housemaid's knee U اماس کاسه زانو
sound bow U کاسه زنگ اخبار
inferior calyx U کاسه پایین تر از تخم دان
inferior ovary U تخم دان پایین تر از کاسه
infraorbital U واقع در زیر کاسه چشم
My patience is exhausted ( worn out ) . U کاسه صبرم لبریز شده
incomplete flower U گلی که یکی ازچهارقسمت ان کاسه
To hold out ones begging bowl . To send ( pass ) round the hat . U کاسه گدایی دست گرفتن
on good turn deserves another U کاسه جایی رودکه بازاردقدح
To go round hat in hand . U کاسه گدایی بدست گرفتن
supra orbital U واقع دربالای کاسه چشم
testudinarious U مانند کاسه سنگ پشت
testudineous U مانند کاسه سنگ پشت
testudinate U مانند کاسه سنگ پشت
there are wheels within wheels U زیرکاسه نیم کاسه است
postorbital U واقع در پشت کاسه چشم
calipee U کاسه زیرین لاک پشت
My patience has run out (is exhausted). U کاسه صبرم لبریز است
guard U کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
guarding U کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
guards U کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
memento mori U کاسه یاچیزدیگری که انسان رابیادمردن می اندازد
coronae borealis U کاسه یتیمان فکه اکلیل شامی
corona borealis U کاسه یتیمان فکه اکلیل شامی
there is something in the wind U کاسهای زیر نیم کاسه است
More Catholic than the Pope . U کاسه داغ تر از آش ( دایه مهربانتر ازمادر )
calipash U قسمت بالای کاسه لاک پشت
shells U صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
shelling U صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
belljar U نوعی فرف شیشهای مثل کاسه زنگ
shell U صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
To pool resources to gether . U کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
One good turn deserves another . U کاسه جایی رود که باز آید قدح
patelliform U مانند کاسه زانو بشکل قاب یا دوری یا طشت
cross bones U شکل استخوانهای ران که زیرشکل کاسه سرمیگذارندونشانه مرگ است
chevron seal U کاسه نمدی برای اب بندی یکطرفه در سیلندرهای هیدرولیکی یا نیوماتیکی
preorbital U واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
leather back U لاک پشت بسیار بزرگ دریایی که پوست کاسه اش مانندچرم است
calyx U طرح حقه یا کاسه گل که حالتی از گل شاه عباسی و یا گل ختایی را نشان می دهد
It is the same pottage and the same bowl. <proverb> U همان آش است و همان کاسه .
glenoid fossa or cavity U گودی مفصل کاسه مفصل
exchanged stabilization fund U مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com