Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 195 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
serial transmission
U
مخابره سری مخابره نوبتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
serial tranmission
U
مخابره نوبتی
Other Matches
analog transmission
U
انتقال یا مخابره قیاسی مخابره انالوگ
agent authentication
U
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
service message
U
پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
despatch
U
مخابره
trafficked
U
مخابره
trafficking
U
مخابره
transmission
U
مخابره
traffick
U
مخابره
transmissions
U
مخابره
traffic
U
مخابره
traffics
U
مخابره
message line
U
خط مخابره
messages
U
مخابره
message
U
مخابره
communication
U
مخابره
parallel transmission
U
مخابره موازی
data transmission
U
مخابره داده
digital transmission
U
مخابره دیجیتال
neutral transmission
U
مخابره خنثی
dispateh
U
مخابره کردن
duplex transmission
U
مخابره دورشتهای
flag hoist
U
مخابره با پرچم
communicating
U
مخابره کردن
duplex transmission
U
مخابره دو رشتهای
end of transmission
U
انتهای مخابره
data transmission
U
مخابره داده ها
data communication
U
مخابره داده ها
telegram
U
مخابره تلگرافی
telegraph
U
مخابره تلگرافی
telegraphed
U
مخابره تلگرافی
telegraphing
U
مخابره تلگرافی
transmissions
U
مخابره کردن
transmissions
U
مخابره مخابرات
transmission
U
مخابره کردن
transmission
U
مخابره مخابرات
analog transmission
U
مخابره قیاسی
telegrams
U
مخابره تلگرافی
asynchronous transmission
U
مخابره غیرهمزمان
boat call
U
مخابره با قایق
asynchronous transmission
U
مخابره ناهمگام
flags
U
پرچم مخابره
flag
U
پرچم مخابره
telegraphs
U
مخابره تلگرافی
signal bridge
U
پل مخابره ناو
simplex transmission
U
مخابره ساده
syncheronous communications
U
مخابره همزمان
synchronous transmission
U
مخابره همگام
synchronous transmission
U
مخابره همزمان
transmission error
U
خطای مخابره
transmission rate
U
نرخ مخابره
transmission rate
U
سرعت مخابره
transmission security
U
تامین مخابره
transmittal
U
ارسال مخابره
transmittancy
U
ارسال مخابره
satellite communications
U
مخابره ماهوارهای
transmittance
U
ارسال مخابره
squawks
U
مخابره کردن
polar transmission
U
مخابره قطبی
squawked
U
مخابره کردن
telegraphic message
U
مخابره تلگرافی
wirable
U
قابل مخابره
squawk
U
مخابره کردن
wire
U
مخابره کردن
wires
U
مخابره کردن
signal
U
مخابره کردن
retransmission
U
مخابره مجدد
signaled
U
مخابره کردن
visual communication
U
مخابره بصری
signalled
U
مخابره کردن
semaphore
U
مخابره بوسیله پرچم
radiograms
U
مخابره پیام با بی سیم
transmitted data
U
دادههای مخابره شده
radiogram
U
مخابره پیام با بی سیم
semaphore
U
مخابره با پرچم دستی
jammed
U
مانع مخابره شدن
half duplex transmission
U
مخابره دو نیم رشتهای
etb
U
انتهای بلاک مخابره
end of transmission block
U
انتهای بلاک مخابره
radiotelegram
U
مخابره تلگراف بیسیم
retransmit
U
دوباره مخابره کردن
helio
U
ایینه مخابره پیام
start stop transmission
U
مخابره قطع و وصلی
aerogram
U
مخابره با تلگراف بی سیم
multiplex
U
تسهیم مخابره ترکیبی
despatched
U
مخابره کردن ارسال
radios
U
با بی سیم مخابره کردن
radioing
U
با بی سیم مخابره کردن
radioed
U
با بی سیم مخابره کردن
jams
U
مانع مخابره شدن
dispatched
U
مخابره کردن ارسال
radio
U
با بی سیم مخابره کردن
despatches
U
مخابره کردن ارسال
despatching
U
مخابره کردن ارسال
jam
U
مانع مخابره شدن
dispatches
U
مخابره کردن ارسال
dispatch
U
مخابره کردن ارسال
heliographic
U
مربوط به مخابره تلگراف افتابی
blinker yardarm
U
چراغ مخابره دکل کشتی
signalled
U
مخابره کردن علامت دادن
squawk box
U
دستگاه مخابره داخلی ناو
semaphore
U
بوسیله پرچم مخابره کردن
intercoms
U
دستگاه مخابره داخل ساختمان
intercom
U
دستگاه مخابره داخل ساختمان
signaled
U
مخابره کردن علامت دادن
signal
U
مخابره کردن علامت دادن
alphabet code flag
U
پرده مخابره حروف یا اعداد
wigwag
U
ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
toll calls
U
مخابره تلفنی خارج شهری
toll call
U
مخابره تلفنی خارج شهری
wireless
U
بابی سیم تلگراف مخابره کردن
walkie-talkies
U
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
intercommunication
U
رابطه یا مخابره بین چند مرکز
walkie-talkie
U
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
walkie talkie
U
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
wirelesses
U
بابی سیم تلگراف مخابره کردن
phototelegraphyt
U
مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
telephoto
U
دستگاه مخابره عکس ازمسافات دور
procedure word
U
کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
open code
U
سیستم رمزی که به صورت کشف مخابره میشود
radio procedures
U
روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
nancy
U
سیستم چراغ نانسی مخصوص مخابره بصری
datacom
U
امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت
multiplex telegraphy
U
دستگاه تلگرافی که در یک زمان با یک سیم چند مخابره میکند
modem
U
دستگاه مدولاسیون وبازخوانی اطلاعات کامپیوتری یا مخابره انها به جاهای دیگر
CB
U
مخفف وابسته به امواج رادیویی که برای استفادهی افراد عادی که میخواهند با فرستندهی خصوصی مخابره کنند کنارگذاشته شده است
telling
U
مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
heliograph
U
گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
heliography
U
مخابره باتلگراف افتابی ساختن عکس گراووری افتابی
he sent me a wire
U
تلگرافی برای من فرستاد تلگرافی بمن مخابره کرد
semaphore
U
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
frequency division multilexing
U
مخابره چندتایی فرکانس استفاده از یک مسیرالکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس
dispatched
U
ارسال کردن حمل مخابره کردن
communicate
U
مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
dispatch
U
ارسال کردن حمل مخابره کردن
communicates
U
مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
communicated
U
مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
despatching
U
ارسال کردن حمل مخابره کردن
despatches
U
ارسال کردن حمل مخابره کردن
despatched
U
ارسال کردن حمل مخابره کردن
dispatches
U
ارسال کردن حمل مخابره کردن
communications stallite corporation
U
یک شرکت تحت مالکیت خصوصی است که امتیاز ان توسط کنگره ایالات متحده امریکا به منظور مخابره سیگنالهای صوتی وتلویزیونی و تصویری ماهواره صادر شده است
squawk
U
مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawked
U
مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawks
U
مخابره داخلی ارتباط داخلی
transmitters
U
منتقل کننده مخابره کننده
transmitter
U
منتقل کننده مخابره کننده
eot
U
maker Tape Of End نشانگر انتهای نوار Transmission Of End انتهای مخابره
rs c
U
استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
ground signals
U
سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
flag semaphore
U
سیستم مخابره با پرچم سیستم علایم پرچم
serial
U
نوبتی
paroxysmal
U
نوبتی
typic
U
نوبتی
serials
U
نوبتی
periodic
U
نوبتی
periodical
U
نوبتی
tyupical
U
نوبتی
consecutive climbing
U
صعود نوبتی
intermittent
U
نوبهای نوبتی
shifts
U
نوبتی استعداد
serial
U
نوبتی ردهای
henotheism
U
توحید نوبتی
shift
U
نوبتی استعداد
serializer
U
نوبتی کننده
shifted
U
نوبتی استعداد
serials
U
نوبتی ردهای
serial computer
U
کامپیوتر نوبتی
rotational post
U
شغل نوبتی
serial access
U
دستیابی نوبتی
serial adder
U
افزایشگر نوبتی
serial feeding
U
تغذیه نوبتی
serial operation
U
عمل نوبتی
serial printer
U
چاپگر نوبتی
serial storage
U
انباره نوبتی
serial subtractor
U
کاهشگر نوبتی
serial processing
U
پردازش نوبتی
moon blind
U
دچار اماس نوبتی
serializes
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialised
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialises
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialising
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
rotation
U
تعویض نوبتی یکانها یا افراد
moon blindness
U
اماس نوبتی در چشم اسب
serialize
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializing
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialized
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
squads
U
گروه 5 نفری تیراندازان در مسابقه نوبتی
squad
U
گروه 5 نفری تیراندازان در مسابقه نوبتی
pacer
U
شریک نوبتی بازیگروقتی که شرکت کننده کم باشد
rotating unit
U
یکان در حال تعویض یاچرخش نوبتی بین پستها
paces
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com