English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
The convicts are being sent to concentration camps . U محکومین به اردوگاههای کار اجباری اعزام می شوند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
whipping post U تیری که محکومین بتازیانه رابدان میبندند
chain gang U دستهای از محکومین که بهم زنجیر شده اند
admision rate U میزان اعزام به بهداری نواخت سالیانه اعزام به بهداری
shifts U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shift U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifted U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
probation U کاراموزی به سر بردن محکومین جوان در مراکز اموزش مخصوص کانون اصلاح و تربیت
optical U فرآیندی که اجازه میدهد حروف چاپی یا نوشته شده به صورت نوری تشخیص داده شوند و به کد قابل خواندن توسط ماشین تبدیل شوند که وارد کامپیوتر می شوند به کمک حرف خوان نوری
saddle bag U خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
sequential U داده یا دستوراتی که به ترتیب پردازش می شوند , به ترتیبی که دستیابی می شوند
overlaying U بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlays U بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlay U بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
traffic U نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
trafficking U نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
trafficked U نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
traffics U نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
activities U روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
activity U روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
routine U توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
batch processing U سیستم پردازش داده ها که در آن اطلاعات در دسته هایی جمع آوری می شوند و سپس در یک ماشین اجرا می شوند
routines U توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
routinely U توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
stacks U ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stack U ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stacked U ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
ends U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ended U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
detects U سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detected U سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detecting U سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detect U سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
end U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
saturated colour U که روی ویدیو خوب نشان داده نمیشوندوممکن است باعث اختلال شوند یا روی صفحه پخش شوند
VDU U ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند
VDUs U ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند
vdt U ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند
despatches U اعزام
despatching U اعزام
dispatching U اعزام
dispatches U اعزام
dispatched U اعزام
send out U اعزام
dispatch U اعزام
despatched U اعزام
bindings U اجباری
strained U اجباری
binding U اجباری
mandatory U اجباری
forcible U اجباری
forced U اجباری
de rigueur U اجباری
obligatory U اجباری
compulsory U اجباری
constrained U اجباری
of obligation U اجباری
compulsive U اجباری
obliging U اجباری
subroutine U تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
sending U اعزام داشتن
to tell off U اعزام کردن
dispatched U اعزام کردن
unattached U اعزام نشده
sends U اعزام داشتن
detaches U اعزام کردن
despatching U اعزام یکانها
dispatch U اعزام داشتن
send out U اعزام کردن
dispatch U اعزام کردن
dispatch U اعزام یکانها
to send away U اعزام داشتن
dispatched U اعزام داشتن
dispatched U اعزام یکانها
dispatches U اعزام داشتن
dispatches U اعزام کردن
dispatches U اعزام یکانها
despatching U اعزام داشتن
despatches U اعزام یکانها
despatching U اعزام کردن
detaching U اعزام کردن
dispatcher U اعزام کننده
dispateh U اعزام کردن
embassage U اعزام سفیر
detach U اعزام کردن
send U اعزام داشتن
despatches U اعزام کردن
despatches U اعزام داشتن
despatched U اعزام یکانها
despatched U اعزام کردن
despatched U اعزام داشتن
levy U سربازگیری اجباری
levying U سربازگیری اجباری
levied U سربازگیری اجباری
juxtaposition U ارتباط اجباری
levies U سربازگیری اجباری
compulsory hospitalization U بستری اجباری
compulsory freestyle U حرکات اجباری
forced oscillations U نوسانهای اجباری
forced movement U حرکت اجباری
forced landing U فرود اجباری
prescribed exercise U حرکات اجباری
compulsory levies U مالیات اجباری
compulsory saving U پس انداز اجباری
forced saving U پس انداز اجباری
compulsury deduction U فرانشیز اجباری
forced labour U کار اجباری
compulsorily U بطور اجباری
statute labour U کار اجباری
blessing in d. U توفیق اجباری
conscription U خدمت اجباری
compulsory education U اموزش اجباری
compulsory U حرکات اجباری
forced sale U فروش اجباری
coercive U اجباری قهری
forced labor U کار اجباری
transfer station U محل اعزام افراد
reception station U دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
he was sent to england U به انگلیس اعزام کردند
sick slip U برگ اعزام به بیمارستان
to send upon an e U به سفارت اعزام کردن
dispatcher U اعزام کننده امکانات
afforcement U اعزام نیروی امداد
commits U اعزام داشتن برای
commit U اعزام داشتن برای
committing U اعزام داشتن برای
committed U اعزام داشتن برای
despatch U ارسال کردن اعزام
forced withrawal U عقب نشینی اجباری
scoolable U مشغول تحصیل اجباری
commitment U بستری کردن اجباری
servitude U خدمت اجباری رعیتی
concentration camps U اردوگاه کار اجباری
concentration camp U اردوگاه کار اجباری
commitments U بستری کردن اجباری
schoolable U مشمول تحصیل اجباری
forced marching U راه پیمایی اجباری
impressment U بکار اجباری گماری
forced move U حرکت اجباری شطرنج
forced landing U فرود اجباری هواپیما
compulsury deduction U کسر گذاری اجباری
crossing site U محل عبور اجباری
forced crossing U عبور اجباری از رودخانه
forced page break U قطع اجباری صفحه
forced convection U تبادل حرارت اجباری
imperative planning U برنامه ریزی اجباری
delegation U اعزام نماینده هیات نمایندگی
sending state U کشور اعزام کننده پرسنل
dispatchment U ارسال [اعزام] [گسیل] [فرستادن ]
delegations U اعزام نماینده هیات نمایندگی
retreat U عقب نشینی اجباری بازگشتن
canalize U هدایت اجباری منشعب کردن
to be compulsorily insured U اجباری [الزامی] بیمه بودن
to have compulsory insurance [cover] U اجباری [الزامی] بیمه بودن
retreats U عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreating U عقب نشینی اجباری بازگشتن
work farm U اردوی کار اجباری زندانیان
retreated U عقب نشینی اجباری بازگشتن
bubble sort U روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
closed shop U قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed shops U قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
row U 1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند
rowed U 1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند
rows U 1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند
probationers U زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
probationer U زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
contact party U گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
reception station U پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
power approach U تقرب به روش فرود اجباری در فرودگاههای نامناسب با سیستم برقی
dispatch route U جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
deploy U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
commandeers U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
indeterminate change of station U انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
inductive coordination U توافق بین تولیدکننده توان الکتریکی و تولیدکننده ارتباط به روش کاهش واسط های اجباری
consul U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consuls U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
levy in mess U نام نویسی از مردمان سالم برای جنگ بسیج مردمان سالم به طور اجباری
fatigues U کار بیگاری لباس کار کار اجباری درسربازخانه
fatigue U کار بیگاری لباس کار کار اجباری درسربازخانه
fatigued U کار بیگاری لباس کار کار اجباری درسربازخانه
androgen U می شوند
granfather file U نگهداری می شوند
parallels U که همزمان ارسال می شوند
queue U که به ترتیب بررسی می شوند
objects U نماش داده می شوند
logical U ای خالی با صفر پر می شوند
objecting U نماش داده می شوند
objected U نماش داده می شوند
object U نماش داده می شوند
queued U که به ترتیب بررسی می شوند
parallelled U که همزمان ارسال می شوند
direct objects U نماش داده می شوند
guded missile U موشک هدایت شوند
parallel U که همزمان ارسال می شوند
parallelling U که همزمان ارسال می شوند
by comparison U وقتی مقایسه می شوند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com