English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 86 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
court of a U محکمه استیناف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
court of appeal U محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
court of appeal U دادگاه عالی محکمه استیناف
courts of appeal U محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
courts of appeal U دادگاه عالی محکمه استیناف
lord chief justice U رئیس کل محکمه استیناف انگلستان
Other Matches
appeals U استیناف
appealed U استیناف
appeal U استیناف
courts of appeal U دادگاه استیناف
appealability U قابلیت استیناف
appealable U قابل استیناف
appealer U استیناف دهنده
appellable U قابل استیناف
appellant U استیناف دهنده
unappealable U غیرقابل استیناف
court of appeals U دادگاه استیناف
unappealabe U غیرقابل استیناف
inappellable U غیرقابل استیناف
court of appeal U دادگاه استیناف
circuit court U دادگاه استیناف
inappealable U غیر قابل استیناف
to lodge an a U عرضحال استیناف دادن
repleader U درخواست تجدیدنظر استیناف
unappealing U غیر قابل استیناف
appeals U تشبث کردن استیناف دادن
appeal [to] or [for] U درخواست [برای] [استیناف در دادگاه]
appealed U تشبث کردن استیناف دادن
appeal U تشبث کردن استیناف دادن
assize U محکمه
tribunal U محکمه
court U محکمه
tribunals U محکمه
forum U محکمه
forums U محکمه
court of minor offence U محکمه خلاف
court of petty offences U محکمه خلاف
criminal court U محکمه جنائی
industrial tribunal U محکمه صناعی
lower court U محکمه تالی
open court U محکمه عمومی
police court U محکمه خلاف
religious court U محکمه شرع
the court above U محکمه بالاتر
court of first instance U محکمه بدایت
judgement U حکم محکمه
forum U دادگاه محکمه
tribunal U دادگاه محکمه
forums U دادگاه محکمه
tribunals U دادگاه محکمه
arret U حکم محکمه
judgements U حکم محکمه
judgments U حکم محکمه
docketing U دفتر اوقات محکمه
docket U دفتر اوقات محکمه
benches U هیات قضات محکمه
bench U هیات قضات محکمه
dockets U دفتر اوقات محکمه
docketed U دفتر اوقات محکمه
venire faciac U حکم احضار به محکمه
querela U دعوی مطروح در محکمه
probate court U محکمه امور حسبی
arraignment U احضار به محکمه تعقیب
dock U جای محکوم یازندانی در محکمه
docked U جای محکوم یازندانی در محکمه
docks U جای محکوم یازندانی در محکمه
disciplinary court U دادگاه انتظامی محکمه اداری
out of court settlement U توافق بدون محکمه [حقوق]
judicial writ U نامه رسمی صادره از محکمه
right of begin U حق مدعی در اغازبیان ادعا در محکمه
united court of customs U appeals patent and دادگاه متحد استیناف و امورگمرکی و ثبت اختراعات
pre audience U ترتیب تقدم صحبت اصحاب دعوی در محکمه
consultary response U نظر محکمه حقوقی درباره یک دعوی خاص
special pleading U علم تهیه لوایح دفاعی و طرح ریزی دفاع در محکمه
prohibition U حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
rogatory U احاله رسیدگی به قضیه مطروحه به دادگاهی غیر از محکمه مطروح فیه
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
briefer U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
brief U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
statute of fraud U قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
summings up U خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summing up U خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com