English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
validated position U محل سازمانی خالی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
complements U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complementing U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complemented U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complement U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
blank U 1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
blankest U 1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
vacancies U محل خالی جای خالی
vacancy U محل خالی جای خالی
authorized level of organization U سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
manspace U جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
organizational U سازمانی
inorganization U بی سازمانی
institutional U سازمانی
organic U سازمانی الی
organizational maintenance U نگهداری سازمانی
organizational psychology U روانشناسی سازمانی
quarters in kind U منازل سازمانی
organic U یکان سازمانی
nonorganic U غیر سازمانی
organic U سازمانی اصلی
organization control U کنترل سازمانی
organization scheme U نمودار سازمانی
augment U غیر سازمانی
organizational U یکان سازمانی
organizational identity U هویت سازمانی
organizational maintenance U تعمیرات سازمانی
branch material position U شغل سازمانی
complementing U پرسنل سازمانی
organization chart U نمودار سازمانی
complement U پرسنل سازمانی
complemented U پرسنل سازمانی
complements U پرسنل سازمانی
augments U غیر سازمانی
augmented U غیر سازمانی
augmenting U غیر سازمانی
noncrew U خدمه غیر سازمانی
organizational citizenship behavior U رفتار شهروندی سازمانی
design U ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
style U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
packaging U ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
design U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
layout U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
packaging U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
make-up U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
layout U ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
style U ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
make-up U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
packaging U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
layout U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
design U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
style U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
make-up U ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
positioned U حالت محل سازمانی
validated position U شغل بلاتصدی سازمانی
position U مقام شغل سازمانی
position U حالت محل سازمانی
roll call U حضور و غیاب سازمانی
side job U شغل غیر سازمانی
positioned U مقام شغل سازمانی
site license U مجوز درون سازمانی
organically U چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
reshuffle U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffling U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffles U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffled U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
billet U محل و شغل سازمانی پذیرفتن یا نام نویسی در هتل
billeted U محل و شغل سازمانی پذیرفتن یا نام نویسی در هتل
billeting U محل و شغل سازمانی پذیرفتن یا نام نویسی در هتل
billets U محل و شغل سازمانی پذیرفتن یا نام نویسی در هتل
clearinghouse U سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
in house training U برنامهای برای اموزش افراددر سازمانی که در ان کارمی کنند
BSI U سازمانی که طراحی و کنترل استانداردهای انگلیس را برعهده دارد
integrated U روش سازمانی برای بازیابی و ورود داده با بیشترین کارایی
R & D U سازمانی در یک شرکت که محصولات , کشفیات آوری جدید را گشترش توسعه می بخشد
society of certified processors U سازمانی که علائق و خواستههای متخصصین تایید شده کامپیوتر را ارائه میدهد
secondary U سازمانی که دستیابی به اینترنت را برای ناحیه مشخصی از کشور تامین کند
enterprises U سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
custodian U فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
international standards organization U سازمانی که استانداردها را برای کامپیوترهای مختلف و محصولات شبکه تولید و مرتب میکند
enterprise U سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
custodians U فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
Big Brother U دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
National Center for Supercomputing Applications U سازمانی که معرفی و ایجاد شبکه جهان گستر را توسط جستجوگر Moscuic Web انجام میدهد
independent computer U manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
InterNIC U سازمانی که روشی که نام میدان ها و آدرس یکتای شبکه به کامپیوتر انتساب شده است را مدیریت میکند
american national standards institute U سازمانی که استانداردهای نرم افزاری و کامپیوتری از قبیل استانداردهای شبکه و زبانهای سطح بالا را مشخص میکند
nonappropriated funds U اعتبارات غیر سازمانی اعتبارات تعهد نشده
parent U یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
empties U خالی
emptier U خالی
light-weight U سر خالی
frothy <adj.> U تو خالی
sunken U خالی
emptiest U خالی
indigent U خالی
toom U : خالی
devoid U خالی از
void U خالی
hollow dam U سد تو خالی
empty U خالی
blank cell U سل خالی
phantom <adj.> U تو خالی
emptied U خالی
devoid U خالی
bare U خالی
barren U خالی
forspent U خالی
blank U خالی
inane U خالی
vacuous U خالی
tenantless U خالی
windy U خالی
vacuous U خالی
underweight U سر خالی
vacant U خالی
destitute U خالی
unoccupied U خالی
arid U خالی
stilted <adj.> U تو خالی
oem U Equipment Original شرکت یا سازمانی که کامپیوترها وتجهیزات دستگاه جانبی را به منظور استفاده از انها درمحصولات و تجهیزاتی که بعدا" به مشتریان فروخته خواهد شد خریداری می نمایدسازنده تجهیزات اصلی anufacturer
to load off U خالی کردن
to play a gun on U خالی کردن
disembogue U خالی شدن
cofferdam U فضاهای خالی
to cleanovt U خالی کردن
gap U محل خالی
to give vent to one's wrath U دق دل را خالی کردن
bread alone U نان خالی
give way U جا خالی کردن
gaps U محل خالی
gameless U خالی ازشکار
to work off U خالی کردن
fair minded U خالی از اغراض
free form defects U خالی از خطا
empty running U کارکرد خالی
emptily U بطور خالی
empty string U رشته خالی
deplete U خالی کردن
depleted U خالی کردن
depletes U خالی کردن
depleting U خالی کردن
vacant space U جای خالی
free from backlash U خالی از لقی
vacant possession U ملک خالی
ungraceful U خالی ازلطف
free from slip U خالی از لغزش
free space U فضای خالی
unloads U خالی کردن
blank space U جای خالی
vents U خالی کردن
prosaic U خالی از لطف
dappled U خال خالی
leers U خالی تهی
leered U خالی تهی
leer U خالی تهی
isthmus U تنگه خالی
isthmuses U تنگه خالی
knock out U خالی کردن
lacuna U فضای خالی
let off U خالی کردن
emptiness U خالی بودن
let out U خالی کردن
off risks U خالی از خطر
venting U خالی کردن
vented U خالی کردن
blank file U جای خالی در صف
leering U خالی تهی
discharger for battery U باتری خالی کن
battery discharger U باتری خالی کن
soft carriage return U خط فاصله خالی
barebone U استخوان خالی
bare board U برد خالی
bad break U فضای خالی
azoic U خالی ازحیات
assoil U خالی کردن
indiscriminate U خالی ازتبعیض
unload U خالی کردن
unloaded U خالی کردن
vent U خالی کردن
disengaged U فارغ خالی
deserted <adj.> U خالی از سکنه
parry U جا خالی دادن
duck U جا خالی دادن
dodge U جا خالی دادن
space U جای خالی
gap U جای خالی
blank U جای خالی
spaces U فضای خالی
lonely U خالی از سکنه
discharge U خالی کردن
discharges U خالی کردن
ignore U حرف خالی
vacating U خالی کردن
drains U خالی کردن اب
draining U خالی کردن اب
drained U خالی کردن اب
drain U خالی کردن اب
ignoring U حرف خالی
ignores U حرف خالی
ignored U حرف خالی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com