English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dry dock U محل تعمیر کشتی
dry docks U محل تعمیر کشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
shipyard U کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
shipyards U کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
dry dock U استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
dry docks U استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
floating dock U حوضچه شناور تعمیر کشتی
graving dock U اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
Other Matches
deadlines U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadline U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
utilities'man U متخصص تعمیر دستگاههای حرارتی و برقی تعمیر کارتاسیسات
disrepair U احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
instauration U تعمیر
face lifting U تعمیر
service U تعمیر
upkeep U تعمیر
renovation U تعمیر
repair U تعمیر
repairs U تعمیر
repaired U تعمیر
remaking U تعمیر
repairing U تعمیر
serviced U تعمیر
mending U تعمیر
spot repair U تعمیر در جا
maintenance U تعمیر
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
servicemen U تعمیر کار
repair time U مدت تعمیر
patch U تعمیر کردن
under repairing U دردست تعمیر
patch up <idiom> U تعمیر کردن
mend U تعمیر کردن
maintenance U تعمیر و نگهداری
restored U تعمیر کردن
reconditioning U تعمیر مجدد
fix U تعمیر کردن
serviceman U تعمیر کار
aircraft repair U تعمیر هواپیما
fixes U تعمیر کردن
refashion U تعمیر کردن
maintenance U نگهداری و تعمیر
darn [conservate] U تعمیر کردن
over haul U تعمیر اساسی
patches U تعمیر کردن
repair kit U جعبه تعمیر
base repair U تعمیر اساسی
darner U تعمیر کننده
mended U تعمیر کردن
reparation U تعمیر عوض
under repair U در دست تعمیر
repaired U تعمیر کردن
emergency repair U تعمیر اضطراری
under repair U تحت تعمیر
spot repair U تعمیر در محل
field service U تعمیر در محل
retread process U تعمیر مجدد
restoring U تعمیر کردن
serviceability U تعمیر پذیری
restore U تعمیر کردن
serviceability U قابلیت تعمیر
gunner's mate U تعمیر کارتوپ
restores U تعمیر کردن
to do up U تعمیر رکدن
to patch up U تعمیر کردن
repair U تعمیر کردن
in disrepair U محتاج تعمیر
out of repair U نیازمند تعمیر
rehashes U تعمیر کردن
rehashed U تعمیر کردن
in bad repair U نیازمند تعمیر
rehash U تعمیر کردن
service U تعمیر کردن
mends U تعمیر کردن
serviced U تعمیر کردن
refitting U تعمیر کردن
refitted U تعمیر کردن
refits U تعمیر کردن
refit U تعمیر کردن
communication technician U تعمیر کارفنی مخابرات
mean repair time U زمان میانگین تعمیر
mean time to repair U زمان میانگین تعمیر
steam fitter U تعمیر کارلوله بخار
maintenance work U کار تعمیر و نگهداری
dock U حوضچه تعمیر ناو
upkeep U هزینه نگهداری و تعمیر
vamp U وصله تعمیر کردن
plate layer U متصدی تعمیر خط اهن
docking report U گزارش تعمیر ناو
repair pit U چاهک تعمیر اتومبیل
pattern generator U مولد تعمیر کار
rebuild U نوسازی تعمیر مجدد
rebuilds U نوسازی تعمیر مجدد
docked U حوضچه تعمیر ناو
docks U حوضچه تعمیر ناو
maintenance routine U روال تعمیر و نگهداری
repair kit U دست ابزاروسایل تعمیر
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
serviced U بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
customers U نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
terminals U خرابی که قابل تعمیر نیست
fit call U رده یکم تعمیر و نگهداری
to repair the roof U بام [خانه] را تعمیر کردن
service U بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
customer U نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
deffered maintenance U تعمیر ونگهداری غیر معمولی
terminal U خرابی که قابل تعمیر نیست
mending U گردآوری شده برای تعمیر
maintenance programmer U برنامه نویس تعمیر ونگهداری
remote servicing U تعمیر و نگهداری از راه دور
remote maintenance U تعمیر و نگهداری از راه دور
motor tool U ابزار و وسایل تعمیر اتومبیل
awaiting aircraft availability U زمان انتظار درخط تعمیر
maintenance shop U کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
to mend a puncture U لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
accumulation time U زمان تحت تعمیر بودن وسیله
to repair a flat tire U لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
bodywork U ساختن یا تعمیر اتاق و بدنهی اتومبیل
unserviceable U غیرقابل تعمیر غیر قابل توزیع
awaiting aircraft availability U زمان تحت تعمیر بودن هواپیما
green run U اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر
Can you repair my car? آیا میتوانید اتومبیلم را تعمیر کنید؟
relaying U برداشتن و دوباره جاگذاری سنگفرشهابرای تعمیر
prow U کشتی عرشه کشتی
prows U کشتی عرشه کشتی
maintenance window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
Can you get it repaired? U آیا ممکن است آن را بدهید تعمیر کنند؟
service time window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
overhaul U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
dock trials U ازمایشهای بعد از تعمیر ناو ازمایش قبل از دریانوردی
mean U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
steeplejack U بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
problems U یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problem U یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
steeplejacks U بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
Can you mend this puncture? U آیا میتوانید این پنچری تایر را تعمیر کنید؟
meanest U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meaner U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
custodian U فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
custodians U فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. U به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
air man U کشی که کارش بنحوی باپرواز تعمیر یا راه اندازی هواپیما مربوط میشود
maintenance U قرارداد با شرکت تعمیری که بررسیهای مرتب و تعمیر با قیمت مخصوص در صورت خرابی دارد
heap U مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heaping U مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heaps U مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
preventive U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventative U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
light ship U کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
toolbox U جعبه حاوی قط عات لازم برای تعمیر , نگهداری و نصب قط عات
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
murage U مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
gas fitter U فیتر یا مکانیکی که لولههای گاز و لوازم گاز منازل رانصب و تعمیر میکند
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
service area U منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
spliced U تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
splice U تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
splices U تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
splicing U تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
skag U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
repaired U درست کردن جبران کردن تعمیر
repair U درست کردن جبران کردن تعمیر
remodeled U عوض کردن تعمیر کردن
remodeling U عوض کردن تعمیر کردن
maintenance U تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
remodelling U عوض کردن تعمیر کردن
remodels U عوض کردن تعمیر کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com