Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
venue
U
محل تشکیل دادگاه
venues
U
محل تشکیل دادگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
term
U
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
termed
U
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
terming
U
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
banc
U
جلسهای که با حضور کلیه قضات یک دادگاه تشکیل شود
vacation sittings
U
جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
Other Matches
judge advocate
U
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
discharge
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharges
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
continuance
U
تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
prize courts
U
دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
transfer of cause
U
احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
purging a contempt of court
U
جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
parquet
U
محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
manadamus
U
حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
remanet
U
احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
writs
U
دستور دادگاه حکم دادگاه
writ
U
دستور دادگاه حکم دادگاه
summary court
U
دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
radar netting
U
تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
demilitarization
U
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
incorporation
U
تشکیل
endomorphism
U
تشکیل
establishment
U
تشکیل
endomorphy
U
تشکیل
entelechy
U
تشکیل
establishments
U
تشکیل
constituting
U
تشکیل دادن
constitutes
U
تشکیل دادن
embryogen
U
تشکیل جنین
sporogenesis
U
تشکیل هاگ
ossification
U
تشکیل استخوان
organises
U
تشکیل دادن
organisers
U
تشکیل دهنده
constituted
U
تشکیل دادن
constitute
U
تشکیل دادن
annulation
U
تشکیل حلقه
siltation
U
تشکیل لجن
argillaceous
U
تشکیل شده از رس
former
U
تشکیل دهنده
antitrust
U
مخالف تشکیل
antidim
U
مایع ضد تشکیل مه
spermatogenesis
U
تشکیل نطفه
sporogeny
U
تشکیل هاگ
orogenesis
U
تشکیل کوه
bonding
U
تشکیل پیوند
osteogenesis
U
تشکیل استخوان
organizer
U
تشکیل دهنده
organizers
U
تشکیل دهنده
vacuolation
U
تشکیل حفره
organizing
U
تشکیل دادن
tournaments
U
تشکیل مسابقات
to erect into
U
تشکیل دادن از
the house went into secret session
U
تشکیل داد
stratification
U
تشکیل طبقات
sacculation
U
تشکیل کیسه
preformation
U
تشکیل قبلی
formative
U
تشکیل دهنده
organizes
U
تشکیل دادن
tournament
U
تشکیل مسابقات
stratification
U
تشکیل چینه
form
U
تشکیل دادن
organize
U
تشکیل دادن
formed
U
تشکیل دادن
forms
U
تشکیل دادن
umbilication
U
تشکیل ناف
placentation
U
تشکیل جفت
organising
U
تشکیل دادن
strobilation
U
تشکیل رشته
formation
U
صف ارایی تشکیل
enthalpy of formation
U
انتالپی تشکیل
metamerism
U
تشکیل حلقهای
fibrillation
U
تشکیل الیاف
heat of formation
U
گرمای تشکیل
flagellation
U
تشکیل تاژک
capital formation
U
تشکیل سرمایه
foetation
U
تشکیل جنین
embryogeny
U
تشکیل جنین
gleization
U
تشکیل خاک رس
formation constant
U
ثابت تشکیل
hematopoiesis
U
تشکیل خون
court
U
دادگاه
forum
U
دادگاه
forums
U
دادگاه
courtrooms
U
دادگاه
court division
U
دادگاه
courtroom
U
دادگاه
court of law
U
دادگاه
courts
U
دادگاه
tribunal
U
دادگاه
judgement hall
U
دادگاه
courthouses
U
دادگاه
judgement seat
U
دادگاه
court of justice
U
دادگاه
tribunals
U
دادگاه
courthouse
U
دادگاه
differentiates
U
دیفرانسیل تشکیل دادن
differentiating
U
دیفرانسیل تشکیل دادن
differentiate
U
دیفرانسیل تشکیل دادن
guard cell
U
گیاهی را تشکیل میدهند
domestic capital formation
U
تشکیل سرمایه داخلی
deposit fund account
U
حساب تشکیل سرمایه
epigenesis
U
تشکیل نطفه ازنو
entelechy
U
مرحله تشکیل وتحقق
to form a habit
U
تشکیل عادت دادن
involucrum
U
تشکیل استخوان جدید
polygenic
U
دارای قوه تشکیل
haematogenesis
U
تشکیل خون تولیدخون
syndicator
U
تشکیل دهنده اتحادیه
preform
U
قبلا تشکیل دادن
deposit fund account
U
اعتبار تشکیل سرمایه
colonised
U
تشکیل مستعمره دادن
colonises
U
تشکیل مستعمره دادن
stepwise formation constant
U
ثابت تشکیل مرحلهای
standard heat of formation
U
گرمای تشکیل استاندارد
nucleate
U
تشکیل هسته دادن
syndicate
U
تشکیل اتحادیه دادن
syndicate
U
اتحادیه تشکیل دادن
syndicates
U
تشکیل اتحادیه دادن
syndicates
U
اتحادیه تشکیل دادن
acidic
U
تشکیل دهندهء اسید
force development
U
برنامه تشکیل یکانها
ossification
U
مرحله تشکیل استخوان
gangs
U
جمعیت تشکیل دادن
convening
U
تشکیل جلسه دادن
convenes
U
تشکیل جلسه دادن
rate of capital formation
U
نرخ تشکیل سرمایه
colonize
U
تشکیل مستعمره دادن
colonized
U
تشکیل مستعمره دادن
colonizes
U
تشکیل مستعمره دادن
colonizing
U
تشکیل مستعمره دادن
federalization
U
تشکیل کشورهای متحد
forms
U
تشکیل دادن ساختن
formed
U
تشکیل دادن ساختن
convene
U
تشکیل جلسه دادن
form
U
تشکیل دادن ساختن
convened
U
تشکیل جلسه دادن
gang
U
جمعیت تشکیل دادن
troop program
U
برنامه تشکیل یکانها
constituents
U
سازه تشکیل دهنده
constituents
U
جزء تشکیل دهنده
vertebration
U
تشکیل ستون فقرات
chemical bonding
U
تشکیل پیوند شیمیایی
lymphopoiesis
U
تشکیل بافت لنفی
bed
U
تشکیل طبقه دادن
oogenesis
U
تشکیل و تکامل تخم
constituent
U
سازه تشکیل دهنده
constitutive
U
تشکیل دهنده ساختمانی
overall formation constant
U
ثابت تشکیل کلی
fundametal
U
بنیادی تشکیل دهنده
constituent
U
جزء تشکیل دهنده
molar heat of formation
U
گرمای مولی تشکیل
colonising
U
تشکیل مستعمره دادن
pod
U
تشکیل نیام دادن
piedmont
U
تشکیل شده در کوهپایه
bond formation energy
U
انرژی تشکیل پیوند
molar enthalpy of formation
U
انتالپی مولی تشکیل
back bonding
U
تشکیل پیوند از پشت
unformed
U
تشکیل نشده ناساخت
vesiculation
U
تشکیل کیسه یا تاول
nuclei
U
هسته تشکیل دهنده
beds
U
تشکیل طبقه دادن
back bonding
U
تشکیل پیوند برگشتی
pods
U
تشکیل نیام دادن
nucleus
U
هسته تشکیل دهنده
forum
U
دادگاه محکمه
forums
U
دادگاه محکمه
questor
U
افسررئیس دادگاه
country court
U
دادگاه بخش
courts of appeal
U
دادگاه پژوهش
courts of appeal
U
دادگاه استیناف
courts of appeal
U
دادگاه استان
per curium
U
به وسیله دادگاه
peace court
U
دادگاه بخش
tribunal
U
دادگاه محکمه
administrative tribunal
U
دادگاه اداری
canonry
U
دادگاه شرع
beadle
U
منادی دادگاه
military court
U
دادگاه نظامی
auto da fe
U
رای دادگاه
rehearing
U
تجدیدجلسه دادگاه
municipal court
U
دادگاه شهرداری
assize court
U
دادگاه جنایی
recourse action
U
رجوع به دادگاه
municipal court
U
دادگاه داخلی
military tribunal
U
دادگاه نظامی
circuit court
U
دادگاه منطقهای
circuit court
U
دادگاه استیناف
martial court
U
دادگاه نظامی
magistrates court
U
دادگاه جنحه
tribunals
U
دادگاه محکمه
contempt og court
U
اهانت به دادگاه
quarter sessions
U
دادگاه استینافی
court of appeal
U
دادگاه پژوهش
court of petty offences
U
دادگاه لغزش
decrees
U
قرار دادگاه
decreeing
U
قرار دادگاه
decreed
U
قرار دادگاه
court of iquiry
U
دادگاه رسیدگی
court of grievances
U
دادگاه مظالم
decree
U
قرار دادگاه
police court
U
دادگاه خلاف
president of the court
U
رئیس دادگاه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com