English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
civic d. U محرومیت از حقوق کشوری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
attainder U سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
Deprivation of ones civil rights . U محرومیت از حقوق مدنی
civil degradation U محرومیت از حقوق مدنی
attainder U محرومیت از حقوق مدنی
civil death U محرومیت از حقوق مدنی
corruption of blood U محرومیت از حقوق اجتماعی و مدنی
ostracism U محرومیت از حقوق اجتماعی و وجهه ملی
outlawry U بی بهره گی از حقوق وحمایت قانونی محرومیت ازحقوق
postliminy or minium U حق دوباره یدست اوردن امتیازات و حقوق کشوری
civicism U اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
common low U سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
public international law U حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
postliminum U قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
detention of pay U ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
protective duty U حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
harbour dues U حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
advalorem duty U حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
allotment advice U پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
privation U محرومیت
privations U محرومیت
bereavement U محرومیت
bereavements U محرومیت
forfeit U محرومیت
forfeited U محرومیت
forfeiting U محرومیت
forfeits U محرومیت
proscription U محرومیت
exclusion U محرومیت
vitiosity U محرومیت
disqualifying U محرومیت
disqualify U محرومیت
deprivations U محرومیت
disqualifies U محرومیت
deprivation U محرومیت
disqualified U محرومیت
cultural deprivation U محرومیت فرهنگی
stimulus deprivation U محرومیت تحریکی
sleep deprivation U محرومیت از خواب
sensory deprivation U محرومیت حسی
deprived U توام با محرومیت
binocular deprivation U محرومیت دو چشمی
privative U ناشی از محرومیت
principle of exclusion U اصل محرومیت
monocular deprivation U محرومیت یک چشمی
deprivation from inheritance U محرومیت از ارث
food deprivation U محرومیت غذایی
disherison U محرومیت ازارث
disinheritance U محرومیت از ارث
emotional deprivation U محرومیت هیجانی
reprobate U هرزه محرومیت
reprobates U هرزه محرومیت
deprived U محرومیت کشیده
deprivable U قابل محرومیت
deprival U بی نصیبی محرومیت
disbarment U محرومیت از شغل وکالت
states U کشوری
vernaculars U کشوری
civilians U کشوری
stating U کشوری
civilian U کشوری
state U کشوری
civil U کشوری
civic U کشوری
state- U کشوری
stated U کشوری
vernacular U کشوری
state- U ایالت کشوری
civil servants U مستخدم کشوری
stating U ایالت کشوری
states U ایالت کشوری
state U ایالت کشوری
stated U ایالت کشوری
civil defence service U خدمات کشوری
Civil Service U خدمات کشوری
civil department U تشکیلات کشوری
intrastate U درون کشوری
civil servant U مستخدم کشوری
disfranchisement U محروم سازی یا محرومیت ازحق انتخابات
salique law U محرومیت اولاداناث از توارث تاج وتخت
theonomy U کشوری که خداپادشاه ان باشد
airspace [over a country] U فضای هوایی [در کشوری]
to export something [from / to a country] U صادر کردن [به یا از کشوری]
salic law U محرومیت اولاد اناث از توارث تاج وتخت
boycott U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
best governed country U کشوری که بهترین طرزحکومت رادارد
boycotting U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotted U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
the u kingdom U کشوری که پادشاه داشته باشد
boycotts U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
the u states U کشوری که پادشاه داشته باشد
authorized stoppage U برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
C.A.B.s U مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
closed sea U دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
to refuse somebody entry [admission] U اجازه ندادن ورود کسی [به کشوری]
High Commissioners U نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
High Commissioner U نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
importing U بردن محصولات به کشوری برای فروش
imported U بردن محصولات به کشوری برای فروش
centumvir U عضومحکمه کشوری که مرکب ازصد تن بود
import U بردن محصولات به کشوری برای فروش
banana republics U کشوری که از نظر سیاسی متزلزل است
C.A.B U مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
naturalizing U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalizes U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
to mandate a territory to a country U منطقه ای را تحت قیمومت کشوری درآوردن
banana republic U کشوری که از نظر سیاسی متزلزل است
naturalises U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalising U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalize U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
aid worker U دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
development aid worker U دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
self supporting country U کشوری که از جهات مختلف به خودمتکی و از خارج بی نیازباشد
development aid volunteer U دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
the open door U ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
aid worker U دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری]
development aid volunteer U دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری]
development aid worker U دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری]
gold standards U حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
To drag a country into war . U کشوری را بجنگ کشیدن ( غالبا" بصورت جنگ تحمیلی )
national component U هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
free trade U شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
assistance U کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
king dom U کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه
consuls U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consul U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
ineligibility U عدم قابلیت برای انتخاب شدن محرومیت از انتخاب شدن غیرقابل قبول
defacto recognition U شناسایی دوفاکتو شناسایی سیاسی کشوری که عملا" مستقل ودارای حق حاکمیت است ولی به عللی نمیتواند یا نمیخواهد به تعهدات بین المللی خود
civil reserve air fleet U گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
collective goods U کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
sea power U قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
stipends U حقوق
jus U حقوق
pay check U چک حقوق
rights U حقوق
jurisprudence U حقوق
duties U حقوق
civil U حقوق
stipend U حقوق
law U حقوق
law U حق حقوق
pay U حقوق
pays U حقوق
salaries U حقوق
laws U حق حقوق
paying U حقوق
salary U حقوق
laws U حقوق
export tariff U حقوق صادرات
jus cipile U حقوق مدنی
jus cipile U حقوق مدنی رم
jus gentium U حقوق ملتها
lawfaculty U دانشکده حقوق
law of treaties U حقوق معاهدات
law of the staple U حقوق تجارت
law of obligations U حقوق تعهدات
export duty U حقوق صادرات
law merchant U حقوق تجارت
law faculty U دانشکده حقوق
labour law U حقوق کار
l.l.d U دکتر در حقوق
keelage U حقوق بندری
export charge U حقوق صادرات
jurisprudent U حقوق دان
family law U حقوق خانواده
faculty of law U دانشکده حقوق
droppage U کسر حقوق
foreign law U حقوق خارجی
jurisconsult U حقوق دان
islamic law U حقوق اسلامی
municipal law U حقوق داخلی
indisputable rights U حقوق ثابته
indefeasible rights U حقوق پا برجا
import duty U حقوق واردات
harbour dues U حقوق بندر
half pay U حقوق ناتمام
gentlemen of the robe U حقوق دانها
gentleman of the long robe U حقوق دان
full pay U حقوق تمام
school of law U دانشکده حقوق
underpay U کم حقوق دادن
salary increase U افزایش حقوق
rights of throne U حقوق سلطنت
retiring pension U حقوق بازنشستگی
retired pay U حقوق بازنشستگی
regular salary U حقوق ثابت
regular salary U حقوق دائمی
quayage U حقوق بندری
public law U حقوق عمومی
property rights U حقوق مالکیت
in my presence U در حضور من [حقوق]
salary increase U اضافه حقوق
vindication of rights U استیفای حقوق
wage bill U لیست حقوق
wage earners U حقوق بگیران
substantive law U حقوق ذاتی
woman's rights U حقوق نسوان
sources law U منابع حقوق
written laws U حقوق مدون
take-home pay U حقوق خالص
private law U حقوق خصوصی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com