English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ward U محجور حفافت بخش
wards U محجور حفافت بخش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
splash proof enclosure U حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
incapable U محجور
insolvent U محجور
under interdiction U محجور
non compos mentis U محجور
sui juris U غیر محجور
incapacitating U ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitate U ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitated U ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitates U ناتوان ساختن محجور کردن
wards U اطاق عمومی بیماران بستری صغیری که تحت قیومت باشد محجور
ward U اطاق عمومی بیماران بستری صغیری که تحت قیومت باشد محجور
cell protection U حفافت سل
security U حفافت
conservation U حفافت
egis U حفافت
custody U حفافت
safe guard U حفافت
preservation U حفافت
safekeeping U حفافت
protection U حفافت
cathode protection U حفافت کاتدی
block protection U حفافت بلوک
safe keeping U حفافت توجه
anti skid protection U حفافت از لغزش
formats U حفافت حافظه و..
anodic protection U حفافت اندی
format U حفافت حافظه و..
shielded U حفافت شده
safety gap U دهانه حفافت
armor protection U حفافت زرهی
collective protection U حفافت گروهی
protection key کلید حفافت
line differential protection U حفافت دیفرانسیلی خط
memory protection U حفافت حافظه
overcurrent device U دستگاه حفافت
physical security U حفافت تاسیسات
self protection U حفافت از خود
file protection U حفافت فایل
file protection U حفافت پرونده
collective protection U حفافت جمعی
conservable U قابل حفافت
data encryption U حفافت داده
data protection U حفافت داده ها
degree of protection U میزان حفافت
protection ring U حلقه حفافت
impedance protection U حفافت امپدانس
protection level U سطح حفافت
protect by fuse U حفافت با فیوز
safeguarded U حفافت کردن
protect U حفافت کردن
storage protection U حفافت انباره
storage protection U حفافت حافظه
system security U حفافت سیستم
guards U حفافت کردن
shields U حفافت کردن
guarding U حفافت کردن
guard U حفافت کردن
safeguards U حفافت کردن
safeguard U حفافت کردن
safeguarding U حفافت کردن
shield U حفافت کردن
protection U عمل حفافت
soil conservation U حفافت خاک
protecting U حفافت کردن
maintenance U حفافت کردن
x ray protection U حفافت رونتگن
protects U حفافت کردن
environmental conservation U حفافت محیط زیست
cryptosecurity U حفافت مکاتبات رمزی
protected field U میدان حفافت شده
protected location U مکان حفافت شده
protecting ring U حلقه حفافت کننده
distance protection U وسیله حفافت فاصله
protective fire U اتشهای حفافت کننده
unprotected field U میدان حفافت نشده
file protect ring U حلقه حفافت پرونده
file protect ring U حلقه حفافت فایل
overload protection U حفافت بار زیاد
write protect ring U حلقه حفافت از نوشتن
overvoltage protection U حفافت فشار زیاد
insulation against vibration U حفافت در برابر ارتعاش
insulation protection U حفافت عایق بندی
high tension protection U حفافت فشار قوی
flood protection U حفافت در مقابل طغیان
shields U حفافت کردن درمقابل
positional protection device U دستگاه حفافت درگاه
power system protection U حفافت سیستم قدرت
data encyption standard U استاندارد حفافت داده
custody of goods U حفافت یا نگهداری کالا
to keep watch and ward U حفافت یادفاع کردن
shield U حفافت کردن درمقابل
drip proof enclosure U حفافت در مقابل ریزش اب
anticorrosive protection U حفافت در برابر خوردگی
conservation programs U برنامههای حفافت منابع
copy protection U حفافت دربرابر کپی
keeps U حفافت امانت داری
keep U حفافت امانت داری
cryptoguard U مسئول حفافت رمز
shielding region U ناحیه حفافت کننده
software protection U حفافت نرم افزاری
acid vapor canister U ماسک حفافت در برابر بخاراسید
subsidiary U باقیمانده در محل برای حفافت
subsidiaries U باقیمانده در محل برای حفافت
signal security U حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
password protection U حفافت به کمک کلمه رمز
beaching U سنگ چینی جهت حفافت
self protection U صیانت نفس حفافت از خود
retention U حفافت توقیف بازداشت کردن
safeguarded U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
write protect disable U بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
electronic security U رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
safeguarding U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguards U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
rust protection U حفافت در برابر زنگ زدگی
degree of protection U میزان تامین درجه حفافت
safeguard U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
chemical security U حفافت برعلیه مواد شیمیایی
sacristan U متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
poach U شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
bed pitching U سنگ چینی کف کانال جهت حفافت
poached U شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poaches U شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
write protect notch U شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
ppd U Device Protection Port دستگاه حفافت گذرگاه
troop safety U حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
warned protected U قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
bank protection U حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
scribing U روش روکش کشیدن حروف یانوشتههای نقشه برای حفافت
scalper U پوشش روی پا و سم عقبی برای حفافت از ضربه پای جلو
protect U که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
protecting U که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
noise U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
protects U که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
shields U حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
blanket U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blankets U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
shield U حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
shares U روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
blanketed U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
barff's precess U حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
shared U روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
share U روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
noises U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
bail out U کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
barrier forces U نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
write protect U غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
write protect tab U حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
reserved area U مناطق حفافت شده ارتشی مناطق ممنوعه
armor protection U حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
take sides <idiom> U حفافت ازیک طرف به طرف دیگر
protect U حفظ کردن حفافت کردن
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
protects U حفظ کردن حفافت کردن
protecting U حفظ کردن حفافت کردن
target U برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targetting U برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targetted U برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targets U برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targeting U برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targeted U برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
power down U خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
demolition guard U نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
environmental preservation U نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
custody U مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com