English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
we are informed by him that U محترما` اگاهی میدهد که
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
you are advised that U به شما اگاهی میدهد
know allmen by these presents U بموجب این سندعموم را اگاهی میدهد
respectfully U محترما"
i beg to inform you U محترما" به استحضار عالی می رساند
logical U حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
dma U UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
support U CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
graphics U پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
ToolTips U برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
ideas U اگاهی
conizance U اگاهی
awareness U اگاهی
perception U اگاهی
perceptions U اگاهی
consciousness U حس اگاهی
consciousness U اگاهی
advertisements U اگاهی
knowledge U اگاهی
cogency U اگاهی
noticing U اگاهی
notices U اگاهی
idea U اگاهی
noticed U اگاهی
information U اگاهی
notice U اگاهی
inkling U اگاهی
intimation U اگاهی
conscious mind U حس اگاهی
conscience [archaic for: consciousness] U حس اگاهی
awareness U حس اگاهی
monition U اگاهی
mindfulness U اگاهی
appreciation [awareness] U حس اگاهی
intelligence U اگاهی
i.e. U اگاهی
intimations U اگاهی
acquaintances U اگاهی
informational U اگاهی
conversance U اگاهی کامل
knowlege representation U نمایش اگاهی
letter of a U اگاهی نامه
meta knowledge U اگاهی غیرنمادین
criminal investigation department U اداره اگاهی
to give intelligence U اگاهی دادن
to give the alarm U اگاهی دادن
to give to understand U اگاهی دادن
the infinitive mood U مصدر اگاهی
the d. poliee U اداره اگاهی
criminal i. department U اداره اگاهی
monitored U اگاهی دهنده
knowledge engineer U مهندسی اگاهی
knowledge domain U قلمرو اگاهی
cognizance U شناسایی اگاهی
group consciousness U اگاهی گروهی
conversancy U اگاهی کامل
coconsciousness U اگاهی ثانوی
coconscious U اگاهی ثانوی
foredknowlege U اگاهی از پیش
class consciousness U اگاهی طبقهای
information theory U نظریه اگاهی
monitor U اگاهی دهنده
forebedement U اگاهی از پیش
to come to know U اگاهی یافتن
informatory U اگاهی بخش
knowledge base U پایگاه اگاهی
precognition U پیش اگاهی
monitors U اگاهی دهنده
notifies U اگاهی دادن
apprising U اگاهی دادن
awakened U اگاهی یافته
advertisers U اگاهی دهنده
advertiser U اگاهی دهنده
apprises U اگاهی دادن
apprise U اگاهی دادن
notified U اگاهی دادن
notifying U اگاهی دادن
notify U اگاهی دادن
foreknowledge U اگاهی از پیش
learn U اگاهی یافتن
learns U اگاهی یافتن
informs U اگاهی دادن
transinformation U اگاهی متقابل
augury U پیش اگاهی
auguries U پیش اگاهی
to give notice U اگاهی دادن
informant U اگاهی دهنده
inform U اگاهی دادن
informing U اگاهی دادن
informants U اگاهی دهنده
prescience U اگاهی از پیش
foretelling U ازپیش اگاهی دادن
sensibleness U عملی بودن اگاهی
foretold U از پیش اگاهی داد
Scotland U اداره اگاهی در لندن
foretell U ازپیش اگاهی دادن
foreknow U از غیب اگاهی داشتن
alarmed U : هشدار اگاهی از خطر
alarmingly U : هشدار اگاهی از خطر
alarum U : هشدار اگاهی از خطر
dopes U اگاهی داروی مخدر
dope U اگاهی داروی مخدر
immediacy U اگاهی حضور ذهن
science U علم طبیعی اگاهی
sciences U علم طبیعی اگاهی
alarm U : هشدار اگاهی از خطر
subliminally U خارج ازمرحله اگاهی
subliminal U خارج ازمرحله اگاهی
alarms U : هشدار اگاهی از خطر
foretells U ازپیش اگاهی دادن
for your information U برای اگاهی شما
briefest U کوتاه کردن اگاهی دادن
enlightement U روشنی فکر اگاهی حقیقی
monitory U وابسته به اخطار یا اگاهی یاانگیزه
briefer U کوتاه کردن اگاهی دادن
briefed U کوتاه کردن اگاهی دادن
to obtaini. on anything U درباره چیزی اگاهی یافتن
brief U کوتاه کردن اگاهی دادن
self awareness U اگاهی از خود خویشتن شناسی
to keep the track of something U پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
forecasts U از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
forecasted U از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
forecast U از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
intelligently U از روی هوش ازروی اگاهی و بصیرت
it came to my knowledge U من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
supervisory U 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
i have no idea of that U هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
agents provocateurs U مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
agent provocateur U مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
to off an agreement U قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
check string U ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
fenders U علائمی که جهت اگاهی ازوضع جاده در راهها نصب میشود
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
private d. U کسیکه دست مزد گرفته درکارویژه ایی کاریا اگاهی میکند
books U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
booked U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
wrming message U پیام تشخیصی که توسط کامپایلر برای اگاهی استفاده کننده تولید میشود
to put any one up to something U کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
prity to any one's designs U اگاهی از مقاصدنهانی کسی محرمیت نسبت مقاصد کسی
presentment U اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
subjective U فلسفه مبتنی بر اعتقاد به اصالت ادراکات ذهنی ومحدودیت اگاهی انسان صرفا" به همین ادراکات درون گرایی
preconsclous U قبل از هوشیاری قبل از خود اگاهی
i have no knowledge of it U هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
information science U علوم اگاهی علوم اطلاعاتی
world U میدهد
worlds U میدهد
readout U را میدهد
fibre over Etherenet U میدهد
the garden provides food U میدهد
periodic U که مرتب رخ میدهد
point U نشان میدهد
creditor's bill U به ورثه میدهد
belly dancer U زنیکهرقصشکمانجام میدهد
periodical U که مرتب رخ میدهد
the ship leaks U کشتی اب تو میدهد
transaction U ثیر قرار میدهد.
sea mark U خطی که حدجزرومدرانشان میدهد
it gives off a bad odour U بوی بدی میدهد
switches U ثیر قرار میدهد
switched U ثیر قرار میدهد
fastest U کیلو baud میدهد
switch U ثیر قرار میدهد
gunner U بازیگری که کمترپاس میدهد
voter U کسی که رای میدهد
What does this mean? U این چه معنی میدهد؟
times U ثیر قرار میدهد
gunners U بازیگری که کمترپاس میدهد
timed U ثیر قرار میدهد
he pays his own money U پولش را خودش میدهد
time U ثیر قرار میدهد
factor U ثیر قرار میدهد
factors U ثیر قرار میدهد
voters U کسی که رای میدهد
it smells sour U بوی ترشیده میدهد
what is the thir everning U امشب چه نشان میدهد
fasted U کیلو baud میدهد
previous U آنچه زودتر رخ میدهد
fasts U کیلو baud میدهد
fast U کیلو baud میدهد
business U نمایشگاهی که محصولات را نشان میدهد.
output U امکان نمایش اطلاعات میدهد
outputs U امکان نمایش اطلاعات میدهد
circuit U یچ کردن عملیات انجام میدهد
mill U دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
circuits U یچ کردن عملیات انجام میدهد
mills U دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
logic seeking U دستورات تنظیم و... را تشخیص میدهد
differentials U آنچه اختلاف را نشان میدهد
differential U آنچه اختلاف را نشان میدهد
gossiper U کسیکه شایعات بی اساس میدهد
bureau U ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد
robustly U که کار را پس از خطا ادامه میدهد
adapter U اجازه نصب در سوکت میدهد
flow diagram U ترتیبی که رویدادها در فلوچارت رخ میدهد
lending library U کتابخانهای که کتاب عاریه میدهد
lending libraries U کتابخانهای که کتاب عاریه میدهد
clock U ماشینی که زمان را نشان میدهد
clocks U ماشینی که زمان را نشان میدهد
bureaus U ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com