English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7825 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
court martial U محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
court martial U در دادگاه نظامی محاکمه کردن
Other Matches
try by martial law U به وسیله دادگاه نظامی محاکمه شدن طبق قوانین زمان جنگ محاکمه شدن
new trial U محاکمه جدید تجدید محاکمه
trial U محاکمه محاکمه کردن
trials U محاکمه محاکمه کردن
maneuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
militarism U روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facings U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facing U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
try U محاکمه کردن
jurisdiction U محاکمه کردن
tries U محاکمه کردن
terminal U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file U صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminals U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
to put somebody on trial U کسی را محاکمه کردن
retry U دوباره محاکمه کردن
to take somebody to court U کسی را محاکمه کردن
court-martials U دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialling U دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialled U دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martial U دردیوان حرب محاکمه کردن
lynch U بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynched U بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynches U بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military government U حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military channel U چانل نظامی مجرای نظامی
trials U محاکمه
court procedure U محاکمه
cases U محاکمه
jurisdiction U محاکمه
case U محاکمه
trial at the bar U محاکمه
trial U محاکمه
hearing U محاکمه
hearings U محاکمه
legal procedure U محاکمه
military impedimenta U شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
army terminals U باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
mistrial U محاکمه غلط
summary trial U محاکمه اختصاری
trial attorney U وکیل محاکمه
to undergo a trial U محاکمه شدن
re hearing U تجدید محاکمه
mistrial U محاکمه بی جهت
He was put on trial. U او محاکمه شد. [حقوق]
justiciable U تحت محاکمه
he was on his trial U او را محاکمه میکردند
day of the trial U روز محاکمه
drumhead court martial U محاکمه صحرایی
sub judice U قبل از محاکمه
retrials U محاکمه مجدد
retrial U محاکمه مجدد
to go t. a trial U محاکمه شدن
probate U محاکمه کردن استنطاق کردن
take one's own medicine <idiom> U پذیرش محاکمه بدون شکایت
be tried at bar U به طور علنی محاکمه شدن
militarize U نظامی کردن
militarization U نظامی کردن
militarization U نظامی کردن امور
demilitarization U غیر نظامی کردن
drilling U تمرین نظامی کردن
martial law U مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
hand salute U سلام نظامی دادن سلام نظامی
cross examination U به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
demilitarizes U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarizing U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarized U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarize U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarising U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarised U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarises U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
marched U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
to rally scattered troops U جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
march U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marches U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marching U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
militarize U جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
witch-hunt U محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunts U محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch hunt U محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
foreign military sales U فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
wager of battle U نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
untried U امتحان نشده محاکمه نشده
soldiers U نظامی
serviced U نظامی
soldier U نظامی
military U نظامی
martial U نظامی
warlike U نظامی
martin U نظامی
service U نظامی
mil U نظامی
fort U دژ نظامی
exercised U مشق نظامی
party U عده نظامی
soldiery U نیروی نظامی
martial spirit U روح نظامی
post- U پست نظامی
exercised U مانور نظامی
paramilitary U شبه نظامی
paramilitaries U شبه نظامی
militarily U از لحاظ نظامی
forcing U نیروی نظامی
to attain a great age U به سن بالارسیدن [نظامی ]
martial rule U حکومت نظامی
column U ستون نظامی
spirit de corps U غرور نظامی
exercises U مشق نظامی
military occupational speciality U کد تخصصی نظامی
fortresses U استحکامات نظامی
fortress U استحکامات نظامی
defense information U اطلاعات نظامی
Military operations. U عملیات نظامی
campound U کمپ نظامی
provost marshal U قاضی نظامی
exercise U مانور نظامی
exercise U مشق نظامی
military tribunal U دادگاه نظامی
word of command U فرمان نظامی
councils of war U شورای نظامی
posts U پست نظامی
council of war U شورای نظامی
posted U پست نظامی
exercises U مانور نظامی
military spending U مخارج نظامی
defensive architecture U معماری نظامی
army staff U ستاد نظامی
columns U ستون نظامی
strongholds U قلعه نظامی
khaki U لباس نظامی
stronghold U قلعه نظامی
military resources U منابع نظامی
invasion currency U پول نظامی
standing order U امریه نظامی
standing orders U امریه نظامی
camps U اردوگاه نظامی
camped U اردوگاه نظامی
camp U اردوگاه نظامی
military services U قسمتهای نظامی
military strategy U استراتژی نظامی
army attache U وابسته نظامی
military specifications U کدتخصصی نظامی
military specifications U خصوصیات نظامی
strategic map U نقشه نظامی
military testament U وصیتنامه نظامی
the military profession U کار نظامی
the sabre U نیروی نظامی
the sabre U حکومت نظامی
intelligence U اطلاعات نظامی
military training U اموزش نظامی
military training U تعلیم نظامی
articles of war U قانون نظامی
civil U غیر نظامی
field colours U پرچم نظامی
field colors U پرچم نظامی
citadel U قلعه نظامی
citadels U قلعه نظامی
ceremonies U مراسم نظامی
ceremony U مراسم نظامی
force U نیروی نظامی
court martiall U دادگاه نظامی
court martiall U شورای نظامی
attache U وابسته نظامی
forces U نیروی نظامی
court material U دادگاه نظامی
counter military U ضد عملیات نظامی
martial law U حکومت نظامی
soldier U نظامی شدن
soldier U فرد نظامی
soldiers U نظامی شدن
soldiers U فرد نظامی
militia U نیروی نظامی
court martial U دادگاه نظامی
military platform U سکوی نظامی
council ofwar U شورای نظامی
drilling U تمرین نظامی
maneuver U تمرین نظامی
civilian U غیر نظامی
civilians U غیر نظامی
militarists U نظامی گرا
active U نظامی کادر
military psychology U روانشناسی نظامی
military posture U وضعیت نظامی
marching U گام نظامی
marches U گام نظامی
marched U گام نظامی
march U گام نظامی
military posture U ارایش نظامی
militarist U نظامی گرا
martial court U دادگاه نظامی
militias U نیروی نظامی
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com