Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
conservatism
U
محافظه کاری
conservativeness
U
محافظه کاری
hunkerism
U
محافظه کاری
toryism
U
محافظه کاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
conservatism
U
سیاست محافظه کاری
conservatively
U
از روی محافظه کاری
guardedly
U
از روی محافظه کاری
Other Matches
conservatives
U
محافظه کارانه
conservative
U
محافظه کار
Tory
U
محافظه کار
Tories
U
محافظه کار
stick-in-the-muds
U
محافظه کار
stick-in-the-mud
U
محافظه کار
stick in the mud
U
محافظه کار
old line
U
محافظه کار
conservatism
U
محافظه گرائی
stuffy
U
محافظه کار
unprogressive
U
محافظه کار
conservatives
U
محافظه کار
standpat
U
محافظه کار
low key
<adj.>
U
محافظه کارانه
conservative
U
محافظه کارانه
Conservative Party
U
حزب محافظه کار
protect a lead
U
بازی محافظه کارانه
old guard
U
محافظه کار سیاسی
ultraconservative
U
بیش از حد محافظه کار
sit on a lead
U
بازی محافظه کارانه
conservative estimate
U
براورد محافظه کارانه
low key posture
U
رویه محافظه کارانه
sit on the ball
U
بازی محافظه کارانه
Tories
U
وابسته به حزب محافظه کار
Tories
U
عضو حزب محافظه کارانگلیس
Tory
U
عضو حزب محافظه کارانگلیس
old fashioned
U
کهنه پرست محافظه کار
exoskeleton
U
پوشش محافظه خارجی حیوان
nervous nellie
U
ادم محافظه کار و بی خاصیت
Tory
U
وابسته به حزب محافظه کار
toryism
U
اصول وعقاید حزب محافظه کار
mossback
U
ادم کهنه پرست یا محافظه کار
mossyback
U
ادم کهنه پرست یا محافظه کار
lowboy
U
عضو حزب محافظه کار قدیم میز چهارپایه کشودار
coaxing
U
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coax
U
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxed
U
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
co axial cable
U
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxes
U
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes
U
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
blow torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
pence for any thing
U
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing
U
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
glid
U
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
conservatism
U
عقیده معتقدین به حفظ وضع موجود روش فکری احزاب " توری " درانگلستان که محتوای عقایدشان محافظه کارانه بوده است
drilling pattern
U
نمونه مته کاری الگوی مته کاری
plumbery
U
سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics
U
موزاییک کاری معرق معرق کاری
under employment
U
کم کاری
flower piece
U
گل کاری
curry powders
U
کاری
curry
U
کاری
curries
U
کاری
curry powder
U
کاری
slobbery
U
تف کاری
malfunctions
U
کژ کاری
effective
U
کاری
malfunctioned
U
کژ کاری
impotence
U
کاری
feckful
U
کاری
inaction
U
بی کاری
parget
U
گچ کاری
malfunction
U
کژ کاری
impotency
U
کاری
plastering
U
گچ کاری
hypofunction
U
کم کاری
plasterwork
U
گچ کاری
electroplating
U
اب کاری
intent on doing anything
U
کاری
currie
U
کاری
active
U
کاری
pomiculture
U
میوه کاری
punching
U
منگنه کاری
the manner of doing any thing
U
طرزانجام کاری
to reproach an act
U
کاری را بد دانستن
tinwork
U
قلع کاری
the needful
U
اصل کاری
compounding
U
امیزه کاری
farming
U
اجاره کاری
turnery
U
منبت کاری
specialization
U
ویژه کاری
workstation
U
ایستگاه کاری
turnery
U
تراش کاری
ultraism
U
افراط کاری
trephination
U
مته کاری
trephine
U
مته کاری
wood carving
U
منبت کاری
treacherousness
U
خیانت کاری
tongue lash
U
فحش کاری
work area
U
ناحیه کاری
workstations
U
ایستگاه کاری
insulation
U
عایق کاری
tessellation
U
موزاییک کاری
frustrate
U
بدل کاری
illuminations
U
تذهیب کاری
illumination
U
تذهیب کاری
frustrates
U
بدل کاری
frustrating
U
بدل کاری
afforestation
U
جنگل کاری
stalactite work
U
مقرنس کاری
latticework
U
شبکه کاری
metallurgy
U
فلز کاری
extrude
U
چکش کاری
extruding
U
چکش کاری
metalwork
U
فلز کاری
hammering
U
چکش کاری
plating
U
روکش کاری
burnishing
U
پرداخت کاری
burnishing
U
صیقل کاری
pique
U
منبت کاری
extruded
U
چکش کاری
workbench
U
محیط کاری
purview of an occupation
U
حدود کاری
energetic
U
جدی کاری
steelwork
U
فولاد کاری
stonemasonry
U
سنگ کاری
studious of doing a thing
U
بکردن کاری
studious to do a thing
U
بکردن کاری
probationership
U
ازمایش کاری
surgical operation
U
دست کاری
relievo
U
برجسته کاری
repetition of an act
U
تکرار کاری
workbenches
U
محیط کاری
scrimshaw
U
هنرمنبت کاری
scabbing
U
تیشه کاری
stannary
U
قلع کاری
sinfulness
U
خطا کاری
roughening by picking
U
تیشه کاری
rice field
U
برنج کاری
reservedness
U
احتیاط کاری
extrudes
U
چکش کاری
hydrotreating
U
هیدروژن کاری
disguised underemployment
U
کم کاری پنهان
argentation
U
نقره کاری
folding press
U
پرس خم کاری
folding machine
U
دستگاه خم کاری
blindage
U
صیقل کاری
flagitiousness
U
تبه کاری
boo boo
U
اشتباه کاری
finishing touches
U
دست کاری
brick work
U
سفت کاری
brick work
U
اجر کاری
brickworks
U
سفت کاری
galvanization
U
رویینه کاری
anaplasty
U
پیوند کاری
hours of business
U
ساعتهای کاری
hole punching
U
منگنه کاری
habitual way of doing anything
U
کردن کاری
misconduct
U
خلاف کاری
graving
U
کنده کاری
acrography
U
گچ کاری برجسته
calk
U
بتونه کاری
active cell
U
خانه کاری
glyptics
U
کنده کاری
an active man
U
مرد کاری
an active remedy
U
درمان کاری
figuration
U
شیرین کاری
fiendishness
U
تبه کاری
drilling work
U
مته کاری
compulsiveness
U
مکرر کاری
contouring operation
U
فرم کاری
contrasuggestibility
U
وارون کاری
cotton plantation
U
پنبه کاری
counterattack
U
بدل کاری
crypianalysis
U
پنهان کاری
cutting off
U
برش کاری
d. touch
U
نازک کاری
delicacy of touch
U
ریزه کاری
discreetnss
U
احتیاط کاری
dry farm
U
دیم کاری
chromium plating
U
اب کرم کاری
fal lal
U
ریزه کاری
bumping tool
U
ابزار خم کاری
business hours
U
ساعت کاری
fairing
U
صیقل کاری
factorage
U
حق العمل کاری
canniness
U
ملاحظه کاری
cartwhip
U
شلاق کاری
caulking
U
بتونه کاری
cautiousness
U
احتیاط کاری
cementation
U
سمنت کاری
cementation
U
سیمان کاری
discreetness
U
احتیاط کاری
joinery
U
نازک کاری
forming
U
فرم کاری
amalgamate
U
ملغمه کاری
amalgamated
U
ملغمه کاری
amalgamates
U
ملغمه کاری
amalgamating
U
ملغمه کاری
mosaic work
U
موزائیک کاری
molding operation
U
قالب کاری
molding operation
U
فرم کاری
misprision
U
خلاف کاری
meshwork
U
شبکه کاری
brickwork
U
سفت کاری
negativism
U
منفی کاری
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com