Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
tweening
U
محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intermediate image
U
تصویر میانی
image camera tube
U
لامپ تصویر میانی دوربین
image
[تنظیم قطعات تصویر با برنامه ویرایش تصاویر خاص]
images
[تنظیم قطعات تصویر با برنامه ویرایش تصاویر خاص]
commoners
U
استانداری برای تصاویر ویدیویی که پیکسلهای تصویر را بزرگ و پهن نشان میدهد
commonest
U
استانداری برای تصاویر ویدیویی که پیکسلهای تصویر را بزرگ و پهن نشان میدهد
common
U
استانداری برای تصاویر ویدیویی که پیکسلهای تصویر را بزرگ و پهن نشان میدهد
crops
U
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
image
[سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
cropped
U
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
images
U
سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر
crop
U
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
pictures
U
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictured
U
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picture
U
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picturing
U
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
videoed
U
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videoing
U
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
acrobats
U
که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
acrobat
U
که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
videos
U
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
video
U
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
image
U
تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
images
U
تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
images
U
تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود
image
[تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.]
flicker
U
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flickered
U
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flickers
U
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
NetShow
U
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای تامین صوت و تصویر روی اینترنت بدون وقفه یا اختلال در تصاویر
spherization
U
جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند
lossless compression
U
روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
word wrap
U
حرکت نشانه گر روی صفحه تصویر کامپیوتر از انتهای یک خط به شروع خط بعدی
transparency
U
مقداری از یک تصویر دیگر در زیر آن نشان میدهد
transparencies
U
مقداری از یک تصویر دیگر در زیر آن نشان میدهد
autos
U
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
auto
U
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
refresh
U
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes
U
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshed
U
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
embedded code
U
مثل تصویر درون متن یا فایل دیگر باشد
persistence
U
مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
hypertext
U
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
pen drawing
U
تصویر خطی تصویر مدادی
tracings
U
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
tracing
U
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
orthographic
U
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
holograms
U
تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
hologram
U
تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
backgrounds
U
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
background
U
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
raster scan
U
ردیابی افقی محل تصویر پیمایش محل تصویر
images
U
نقش کردن تصویر کردن نشان دادن تصویر
image dissector tube
U
لامپ تجزیه کننده تصویر لامپ دیسکتور تصویر
image formation
U
تولید تصویر تصویر
autos
U
متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
auto
U
متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
blitter
U
عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
scanned
U
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scans
U
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scan
U
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scissoring
U
1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
basics
U
حالت ابتدایی یا ساده شروع هر چیزی
basic
U
حالت ابتدایی یا ساده شروع هر چیزی
center ice spot
U
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
center face off spot
U
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
self-
U
سیستمی که معمولاگ در هنگام شروع بررسیهای ابتدایی را انجام میدهد
executes
U
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
executed
U
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
execute
U
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
executing
U
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
gratings
U
در تصویر
grating
U
در تصویر
image
U
تصویر
image line
U
خط تصویر
portraits
U
تصویر
portrait
U
تصویر
illustrations
U
تصویر
projection
U
تصویر
portrayals
U
تصویر
afterimage
U
رد تصویر
illustration
U
تصویر
likenesses
U
تصویر
likeness
U
تصویر
projections
U
تصویر
portrayal
U
تصویر
vignettes
U
تصویر
ikons
U
تصویر
picturing
U
تصویر
skewing
U
تصویر کج
skew
U
تصویر کج
shape
U
تصویر
shapes
U
تصویر
pictures
U
تصویر
vignette
U
تصویر
delineation
U
تصویر
icon
U
تصویر
skews
U
تصویر کج
picture
U
تصویر
pictured
U
تصویر
icons
U
تصویر
images
U
تصویر
scenography
U
تصویر
imagery
U
تصویر
projection tube
U
لامپ تصویر
image processing
U
پردازش تصویر
display image
U
نمای تصویر
projection of a point
U
تصویر نقطه
image side
U
جهت تصویر
pix
U
تصویر یا تصویرها
pixel
U
سلول تصویر
documentary photography
U
تصویر روشن
picture frequency
U
بسامد تصویر
image ray
U
پرتو تصویر
raster
U
محل تصویر
eidolon
U
تصویر خیالی
double image
U
تصویر مضاعف
element area
U
سازه تصویر
image registration
U
ثبت تصویر
false stereo
U
تصویر خیالی
image ratio
U
نسبت تصویر
picture screen
U
صفحه تصویر
picture tube
U
لامپ تصویر
picture frequency
U
فرکانس تصویر
image of interference
U
تصویر انترفرنس
holograms
U
تصویر سه بعدی
picture writing
U
تصویر نگاری
image line
U
هدایت تصویر
image plane
U
سطح تصویر
image plate
U
الکترود تصویر
image potential
U
پتانسیل تصویر
ephod
U
بت یا تصویر صنم
picture signal
U
علامت تصویر
image ray
U
شعاع تصویر
image processing
U
تصویر پردازی
fair drawing
U
تصویر مناسب
image quality
U
کیفیت تصویر
picture signal
U
سیگنال تصویر
image element
U
نقطه تصویر
image changer
U
مبدل تصویر
image carrier
U
حامل تصویر
image brightness
U
روشنایی تصویر
image field
U
حوزه تصویر
image field
U
میدان تصویر
image focal point
U
کانون تصویر
image formation
U
تصویر سازی
images
U
تصویر ذهنی
images
U
تصویر الکتریکی
scanned image
U
تصویر پوشیده
image frequency
U
فرکانس تصویر
image
U
تصویر ذهنی
image
U
تصویر الکتریکی
image converter
U
مبدل تصویر
image cintraction
U
انقباض تصویر
image point
U
نقطه تصویر
image drift
U
رانش تصویر
image distortion
U
اعوجاج تصویر
image distortion
U
شکستگی تصویر
image distance
U
عرض تصویر
image detail
U
جزء تصویر
image deflection
U
انحراف تصویر
image coordinates
U
مختصات تصویر
image control
U
کنترل تصویر
tablature
U
تصویر نقاشی
tear out
U
پارگی تصویر
image contrast
U
کنتراست تصویر
image cintraction
U
شکستگی تصویر
image aerial
آنتن تصویر
hologram
U
تصویر سه بعدی
retinal image
تصویر شبکیه ای
image inversion
U
برگردانی تصویر
effigies
U
تصویر برجسته
form
U
تصویر وجه
formed
U
تصویر وجه
forms
U
تصویر وجه
ghost signal
U
تصویر دوگانه
real image
U
تصویر حقیقی
mirror image
U
تصویر قرینه
mirror image
تصویر آیینه ای
mirror images
U
تصویر قرینه
mirror images
U
تصویر ایینهای
folded picture
U
تصویر تا خورده
reverse image
U
تصویر وارونه
snapshots
U
تصویر لحظهای
image impedance
U
امپدانس تصویر
idealized image
U
تصویر ارمانی
video generator
U
مولد تصویر
viewing screen
U
صفحه تصویر
virtual image
U
تصویر مجازی
roentgenogram
U
تصویر رونتگن
projection
U
افکنش تصویر
projections
U
افکنش تصویر
image intensification
U
تقویت تصویر
snapshot
U
تصویر لحظهای
portraits
U
تصویر کردن
portrait
U
تصویر کردن
image test
U
تست تصویر
oblique projection
U
تصویر مورب
memory image
U
تصویر یاد
icon
U
پیکر تصویر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com