English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sanction U مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanctioned U مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanctioning U مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanctions U مجوز جریمه ضمانت اجرا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
warranted U ضمانت کردن مجوز
warrant U ضمانت کردن مجوز
warrants U ضمانت کردن مجوز
warranting U ضمانت کردن مجوز
sanction U ضمانت اجرا
sanctioned U ضمانت اجرا
sanctioning U ضمانت اجرا
sanctions U ضمانت اجرا
finable U جریمه دار محکوم بدادن جریمه سزاوارجریمه
ubi jus, ibi remedium U هر جا حقی هست ضمانت اجرا هم هست هر جا حقی است حق استیفاء ان هم وجوددارد
pecuniary liability U ضمانت ضمانت جبران خسارت
licences U مجوز
justification U مجوز
warrent U مجوز
warrant U مجوز
license U مجوز
licensing U مجوز
authority U مجوز
warrants U مجوز
permission U مجوز
justifications U مجوز
warranting U مجوز
warranted U مجوز
licenses U مجوز
licence U مجوز
withdrawal warrant U مجوز برداشت
licensees U دارنده مجوز
without justification U بدون مجوز
licensee U دارنده مجوز
clearance U مجوز دستیابی به یک فایل
software license U مجوز نرم افزار
site license U مجوز درون سازمانی
clearance outwards U مجوز خروج کشتی
clearance inwards U مجوز ورود کشتی
standards U تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standard U تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
asynchronous U تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
simpler U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simple U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simplest U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
unauthorized U آنچه باید مجوز داشته باشد
authorisations U مجوز به کاربر برای دستیابی به یک سیستم
authorization U مجوز به کاربر برای دستیابی به یک سیستم
run duration U مجوز کاربر برای اجرای یک برنامه
browse U جستجو و دستیابی به پایگاه داده بدون مجوز
browses U جستجو و دستیابی به پایگاه داده بدون مجوز
browsed U جستجو و دستیابی به پایگاه داده بدون مجوز
run U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
runs U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
constituting U تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constituted U تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constitute U تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constitutes U تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
forfeited U جریمه
forfeit U جریمه
fined U جریمه
response cost U جریمه
sconce U جریمه
penalty U جریمه
penalties U جریمه
mulct U جریمه
fine U جریمه
forfeiture U جریمه
finest U جریمه
amercement U جریمه
forfeits U جریمه
forfeiting U جریمه
ATC U مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
operation U ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
forfeitable U مستوجب جریمه
finable U جریمه بردار
amerceable U قابل جریمه
liable to fine U مشمول جریمه
fined U جریمه کردن
surtax U جریمه مالیاتی
pecuniary U جریمه دار
forfoitable U جریمه بردار
backwardation U جریمه دیرکرد
finest U جریمه کردن
demurrage U جریمه تاخیر
fine U جریمه کردن
penalty U تاوان جریمه
penalizing U جریمه کردن
forfeits U جریمه دادن
forfeits U جریمه کردن
penalizes U جریمه کردن
penalized U جریمه کردن
penalize U جریمه کردن
penalising U جریمه کردن
forfeiting U جریمه کردن
penalties U تاوان جریمه
mulct U جریمه دادن
forfeit U جریمه دادن
sconce U جریمه کردن
penalised U جریمه کردن
penalises U جریمه کردن
forfeiting U جریمه دادن
forfeit U جریمه کردن
forfeited U جریمه دادن
they mulcted him U او را جریمه کردند
forfeited U جریمه کردن
surcharge U بعنوان جریمه گرفتن
surcharges U بعنوان جریمه گرفتن
assessing U جریمه کردن ارزیابی
assesses U جریمه کردن ارزیابی
assessed U جریمه کردن ارزیابی
assess U جریمه کردن ارزیابی
misconduct penalty U جریمه 01 دقیقه اخراج
mulct U عیب جریمه کردن
penalty clauses U ماده یا بند جریمه
penalty clause U ماده یا بند جریمه
part [ial] payment of a fine U پرداخت قسمتی از جریمه
warrants U ضمانت
warranty U ضمانت
warranting U ضمانت
warranted U ضمانت
warrant U ضمانت
bail U ضمانت
bond U ضمانت
warranties U ضمانت
sponsorship U ضمانت
guaranteed U ضمانت
guarantee U ضمانت
guarantee U ضمانت
guaranty U ضمانت
mainprise U ضمانت
guarantees U ضمانت
warranty U ضمانت
sponsion U ضمانت
sponsored by U به ضمانت
guaranty U ضمانت
pledge [archaic] [guaranty] U ضمانت
gurantee U ضمانت
suretyship U ضمانت
signature U کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
signatures U کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
surcharges U مبلغ جریمه نرخ اضافی
forfeit U بطور جریمه یاتاوان گرفتن
forfeits U بطور جریمه یاتاوان گرفتن
surcharge U مبلغ جریمه نرخ اضافی
fine U جریمه گرفتن از صاف کردن
fined U جریمه گرفتن از صاف کردن
scot ant lot U جریمه یامالیات دسته جمعی
forfeiting U بطور جریمه یاتاوان گرفتن
finest U جریمه گرفتن از صاف کردن
forfeited U بطور جریمه یاتاوان گرفتن
sponsor U ضمانت کردن
sponsoring U ضمانت کردن
sponsors U ضمانت کردن
guaranteed U ضمانت کردن
bond U پیوستگی ضمانت
pecuniary liability U ضمانت پولی
bonded U ضمانت شده
suretyship U عقد ضمانت
guarantor U ضمانت کننده
guarantee U ضمانت کردن
vouch for U ضمانت کردن
upon bail U بقیه ضمانت
insure U ضمانت کردن
pledging U وثیقه ضمانت
pledges U وثیقه ضمانت
pledged U وثیقه ضمانت
vouch U ضمانت کردن
pledge U وثیقه ضمانت
limplied warranty U ضمانت ضمنی
assurances U ضمانت وثیقه
assurance U ضمانت وثیقه
guarantors U ضمانت کننده
warranties U ضمانت نامه
irreplevisable U ضمانت برندار
fiduciary bond U ضمانت شرافتی
bondholder U ضمانت دار
bilable U ضمانت بردار
bank guarantee U ضمانت بانکی
bank bond U ضمانت بانکی
contract guarantee U ضمانت قرارداد
irrepleviable U ضمانت برندار
answers U ضمانت کردن
warranty U ضمانت نامه
answer U ضمانت کردن
guaranty U ضمانت نامه
answered U ضمانت کردن
responsibility U ضمانت جوابگویی
express warranty U ضمانت صریح
responsibilities U ضمانت جوابگویی
answering U ضمانت کردن
bailable U قابل ضمانت
bail bond U ضمانت نامه
joint and several guarantee U ضمانت تضامنی
guarantee period U دوره ضمانت
letter of indemnity U ضمانت نامه
guarantees U ضمانت کردن
to forfeit something U چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
to lose something U چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
liquidated damages U پرداختن جریمه جهت فسخ قرارداد
to get off cheaply U بدون جریمه سنگین رها یافتن
to get off easy U بدون جریمه سنگین رها یافتن
to get off lightly U بدون جریمه سنگین رها یافتن
the watch is warranted U ضمانت شده است
to bail out U با ضمانت از زندان دراوردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com