English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
periodicals U مجلاتی که بصورت دورهای ماهانه سه ماهه سالانه و ... منتشر میشوند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
periodically U بصورت دورهای
reversal U نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
data link U راه اصلی که اطلاعات در ان بصورت دیجیتال منتقل میشوند
reversals U نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
multipropellant U سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
quarterly journal of economics U مجله اقتصادی سه ماهه مجله اقتصادی که هر سه ماه یک بار منتشر میشود
classic U مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
classics U مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
issuant U منتشر کننده منتشر شونده
quadrangular meet U مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
monthly salary U ماهانه
monthly U ماهانه
monthly payment U پرداخت ماهانه
periods U عادت ماهانه
period U عادت ماهانه
menstrual cycle U عادت ماهانه
Cash is in short supply these days . U از حقوق ماهانه ام کم کنید
This is a monthly magazine ( periodical ) . U این مجله ماهانه است
to shoot one's mouth off <idiom> U چیزهایی را بگویند که به مردم نباید گفت [مثال چقدر پول درمی آورد ماهانه]
permed U فر شش ماهه
half yearly U شش ماهه
semiyearly U شش ماهه
quarterly U سه ماهه
perm U فر شش ماهه
trimensual U سه ماهه
quatrerly U سه ماهه
perms U فر شش ماهه
perming U فر شش ماهه
monthly U هر ماهه
three-month period U دوره سه ماهه
quarterly period U دوره سه ماهه
quarter [year] U دوره سه ماهه
permed U فر شش ماهه زدن
perming U فر شش ماهه زدن
perms U فر شش ماهه زدن
perm U فر شش ماهه زدن
quarterly report U گزارش سه ماهه
quarterage U مزد سه ماهه
quarterage U قسط سه ماهه
trimester U دوره سه ماهه
turing this quarter U در این سه ماهه
anti cyclical U ضد دورهای
rhythmical U دورهای
recapitulatory U دورهای
periodicals U دورهای
periodical U دورهای
countercyclical U ضد دورهای
recapitulative U دورهای
sporadic U دورهای
sporadically U دورهای
cyclic U دورهای
periodic U دورهای
annual U سالانه
annuals U سالانه
per annum U سالانه
yearly U سالانه
refresher course U دوره اموزش یک ماهه
A one-month notice. U اطلاع قبلی یک ماهه
on credit month's U وام با وعده ..... ماهه
The baby is there months old . U نوزاد سه ماهه است
semiannual U شش ماهه نصف سالی
semiannual U دارای دوام شش ماهه
it is four months old U چهار ماهه است
refresher courses U دوره اموزش یک ماهه
cyclical fluctuations U نوسانات دورهای
timed backup U پشتیبانی دورهای
edge welding U جوشکاری دورهای
cyclic disorder U اختلال دورهای
periodic current U جریان دورهای
periodic fluctuation U نوسان دورهای
periodical U نشریه دورهای
series turn U دورهای زنجیری
all play all U مسابقه دورهای
cyclic stress U تنش دورهای
periodic table U جدول دورهای
periodicity U دورهای بودن
periodic report U گزارش دورهای
yearbooks U گزارشات سالانه
yearbook U گزارشات سالانه
annuity U پرداختهای سالانه
annual report U گزارش سالانه
yearly profit U سود سالانه
annual earnings U عواید سالانه
annuities U مقرری سالانه
annual earnings U درامد سالانه
annual budget U بودجه سالانه
annual rainfall U بارش سالانه
annual accumulation of sediment U ته نشست سالانه
tax year مالیات سالانه
annual preciptation U ریزش سالانه
anuual discharge U بده سالانه
annual patent fee U حق الامتیاز سالانه
annual increase U افزایش سالانه
annual increase U رشد سالانه
annual income U درامد سالانه
annual wage U دستمزد سالانه
annual leave U مرخصی سالانه
annual storage U مخزن سالانه
peripheral U دورهای وابسته به محیط
by-election U انتخابات میان دورهای
round-robin U تورنمنت دورهای شطرنج
simple periodic current U جریان دورهای ساده
crc U بررسی افزونگی دورهای
league U مسابقههای دورهای باشگاهها
edge fillet weld U جوش نواری دورهای
mean value of periodic quantity U میانگین کمیت دورهای
leagues U مسابقههای دورهای باشگاهها
Americans U تورنمنت دورهای شطرنج
American U تورنمنت دورهای شطرنج
cyclical stock check U کنترل موجودی دورهای
by-elections U انتخابات میان دورهای
picker U دلال و واسطه فرش [بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
annual rate of growth U نرخ رشد سالانه
annual general meeting U مجمع عمومی سالانه
annual financial statement U گزارش مالی سالانه
AGM U مجمع عمومی سالانه
fixture U برنامه سنتی سالانه
interest rate per annum U نرخ بهره سالانه
AGMs U مجمع عمومی سالانه
demagnetizing turns of armature U دورهای مغناطیس زدای ارمیچر
secular U دورهای غیر مذهبی دنیائی
phonendoscope U شنیده میشوند
annual efficiency index U شاخص کارایی سالانه خدمتی
annuity U مستمری سالانه مقرری مستمر
annuitant U دریافت دارنده مقرری سالانه
r.m.s. value of a periodic quantity U جذر متوسط مربعهای کمیتهای دورهای
lacustrine animals U دورهای که روی دریاچه هاخانه می ساختند
derby U مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
derbies U مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
Bang went our annul holidays. U تعطیلات سالانه ماهم مالیده (ملغی شد)
boxes are made of wood U جعبه ها از چوب ساخته میشوند
plastic zone U منطقهای که در ان خاکها زیر و رو میشوند
arrendare U اجاره دادن ملک یا زمین به طور سالانه
tourist trophy U مسابقههای سالانه موتورسیکلت سواری درجزیره من انگلستان
single U استفاده از اعدادی که در یک کلمه ذخیره میشوند
alluvial deposit U موادیکه هنگام حرکت اب ته نشین میشوند
avoirdupois U اشیاء و اجناسی که با توزین فروخته میشوند
It's pretty hard to be in a bad mood around a fivemonth old baby. U ناراحت بودن در کنار یک نوزاد پنج ماهه کار سختی است.
terrtorialize U محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
pronominal adjective صفتی که اگر موصوف آن را بیندازند ضمیر میشوند
plasmodium U نوعی از پلاسمودیدها که انگل یاختههای خون میشوند
bird's eye perspective U پرسپکتیو اجسامی که از نقاط دور دیده میشوند
master tournament U مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
broadcasts U منتشر
broadcast U منتشر
west coast computer faire U یک نمایشگاه تجاری بزرگ ریزکامپیوتر که سالانه درسان فرانسیسکو گشایش می یابد
phonoscope U التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
back plate U صفحه متحرکی که سیلندرچرخ و کفشکها روی ان سوار میشوند
in love - engaged - married U عاشق . نامزد . متاهل [مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
oxyhydrogen blowpipe U بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
hauled U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
ballistic U مربوط بعلم حرکت اجسامی که درهوا پرتاپ میشوند
haul U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauls U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauling U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
bulb root U وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
herdic U کالسکهای که بدنه کوتاهی دارد واز عقب سوار ان میشوند
coated chippings U خورده سنگهای قیراندود شدهای که در سطح جاده پخش میشوند
green manure U گیاهانی نظیر شبدرکه جهت تقویت زمین کشت میشوند
forlorn hope U دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
unissued <adj.> U منتشر نشده
spread U منتشر کردن
irradiates U منتشر کردن
circulate U منتشر شدن
broadcast U منتشر کردن
diffusing U منتشر شده
broadcasts U منتشر کردن
irradiate U منتشر کردن
irradiated U منتشر کردن
irradiating U منتشر کردن
diffuses U منتشر کردن
diffuses U منتشر شده
spreads U منتشر کردن
diffused U منتشر کردن
diffused U منتشر شده
diffuse U منتشر کردن
diffuse U منتشر شده
circulated U منتشر شدن
circulates U منتشر شدن
diffusing U منتشر کردن
give forth U منتشر کردن
put forth U منتشر کردن
get abroad U منتشر شدن
incident light U نور منتشر
inedited U منتشر نشده
spreader U منتشر کننده
diffuser U منتشر کننده
distributed capacity U فرفیت منتشر
to make a noise U منتشر شدن
diffusor U منتشر کننده
saddle bag U خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
variable stroke U پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
arrentation U پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
windbreak U درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
windbreaks U درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
eft U سیستمی که در آن کامپیوتر ها برای ارسال و دریافت پول به بانک استفاده میشوند
widespread U شایع همه جا منتشر
spreads U منتشر شدن انتشار
spread U منتشر کردن یا شدن
widespreading U شایع همه جا منتشر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com