English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
metonym U مجاز مرسل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
piggybacks U دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggyback U دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
consignee U مرسل الیه
legit U نمایش مجاز تاتر مجاز
visiting correspondent U نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
safe conducts U سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe-conducts U سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conduct U سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
consuls U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consul U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
immunity U مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
authorized level of organization U سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
admissibll U مجاز
commissioned U مجاز
authorised U مجاز
rated U مجاز
permissible U مجاز
tropologic U مجاز
at liberty U مجاز
allowed U مجاز
admittable U مجاز
admissible U مجاز
lawful U مجاز
permissive U مجاز
metonymy U مجاز
licensable U مجاز
permitted U مجاز
legal U مجاز
certified U مجاز
authorrized U مجاز
toluene U حد مجاز
licensed U مجاز
allowable U مجاز
authorized U مجاز
prescribed load U بار مجاز
dosed U مقدار مجاز
speed limits U سرعت مجاز
doses U مقدار مجاز
speed limit U سرعت مجاز
dosing U مقدار مجاز
authorise U مجاز نمودن
contraband U غیر مجاز
revocable contract U عقد مجاز
safe load U بار مجاز
admitance U روا مجاز
allowable cargo load U بار مجاز
allowable cargo load U حداکثربار مجاز
bona fide holder U دارنده مجاز
permissible velocity U سرعت مجاز
permissible load U بار مجاز
circuit allocated use U مدارچانلهای مجاز
permissible dosage U دوز مجاز
permissible deviation U تفاوت مجاز
delegation of authority U مجاز شمردن
height clearance U ارتفاع مجاز
idiographic U وابسته به مجاز
impermissible U غیر مجاز
justifiability U مجاز بودنی
licit U روا مجاز
not allowed U غیر مجاز
ban item U غیر مجاز
bag limit U حد مجاز صید
allowable level U تراز مجاز
allowable load U بار مجاز
allowable stress U تنش مجاز
working stress U تنش مجاز
allowed vibrations U ارتعاشهای مجاز
permissibly U بطور مجاز
authorised clerk U واسطه مجاز
authorized program U برنامه مجاز
authorized allowance U سهمیه مجاز
authorized bank U بانک مجاز
authorized manpower U استعدادپرسنلی مجاز
permissible velocity U تندی مجاز
authorized strength U استعداد مجاز
maximum prr ermissible U مجاز حداکثر
dose U مقدار مجاز
complementing U حد مجاز مکمل
lawfully U به طور مجاز
permit U مجاز کردن
permitting U مجاز کردن
legitimization U مجاز کردن
tolerances U خطای مجاز
legitimising U مجاز کردن
accredited U مجاز معتبر
legitimises U مجاز کردن
legitimised U مجاز کردن
on the house <idiom> U مجاز درکاری
unauthorized U غیر مجاز
complements U حد مجاز مکمل
legitimize U مجاز کردن
licensing hours زمان مجاز
legitimizing U مجاز کردن
figuratively U بطور مجاز
legitimizes U مجاز کردن
allowances U میزان مجاز
legitimized U مجاز کردن
complemented U حد مجاز مکمل
complement U حد مجاز مکمل
fair game U شکار مجاز
working load U بار مجاز
trope U مجاز استعاره
setting U شدت مجاز
settings U شدت مجاز
allowance U میزان مجاز
tolerance limit U خطای مجاز
free U مجاز منفصل
troplogy U مجاز گوئی
freed U مجاز منفصل
freeing U مجاز منفصل
tolerances U تفاوت مجاز
tolerance U تفاوت مجاز
tolerance U خطای مجاز
permits U مجاز کردن
frees U مجاز منفصل
maximum allowable concentration U حداکثر غلظت مجاز
maximum permissible load U بار مجاز حداکثر
number U مجموعه مقادیر مجاز
maximum permissible voltage U ولتاژ مجاز حداکثر
illigal character U دخشه غیر مجاز
manpower cieling U حداکثرنیروی انسانی مجاز
licitly U بطور مجاز یا مشروع
permissible dosage U میزان داروی مجاز
illigal character U کاراکتر غیر مجاز
forbidden band U نوار غیر مجاز
peak strenght U حداکثر استعداد مجاز
eligible traffic U عبور و مرور مجاز
safe loads tables U جداول بارهای مجاز
numbers U مجموعه مقادیر مجاز
illicit advertising U تبلیغ غیر مجاز
circuit allocated use U سهمیه مدارهای مجاز
allowable cabin load U بار مجاز هواپیما
ranged U مجموعه مقادیر مجاز
acceptance tolerance U حد مجاز قابل قبول
taxi stand U ماندگاه مجاز تاکسی
tensile stress U تنش کششی مجاز
ratings U نحوه عملکرد مجاز
rating U نحوه عملکرد مجاز
range U مجموعه مقادیر مجاز
ranges U مجموعه مقادیر مجاز
prescribed load U بار مهمات مجاز
personnel authorization U جدول پرسنلی مجاز
personnel authorization U سطح پرسنلی مجاز
allowed energy levels U ترازهای انرژی مجاز
twenty four hour charge rate U امپر مجاز باتری
authorized parts list U سهمیه مجاز قطعات
authorized parts list U لیست قطعات مجاز
authorized manpower U نیروی انسانی مجاز
authorized allowance supplies U سهمیه اماد مجاز
authorized allowance supplies U سهمیه مجاز اماد
allowed quantum state U حالت کوانتومی مجاز
table of allowance U جدول سهمیه مجاز
tare U وزن مجاز یک فرف
security U مشخصات کاربران مجاز
symmetry allowed reaction U واکنش مجاز از لحاظ تقارن
on the deck U پرواز در حداقل ارتفاع مجاز
personnel ceiling U سقف استعداد مجاز پرسنلی
overdraft U برداشت اب بیش از اندازه مجاز
open season U فصل مجاز ماهیگیری یا شکار
pass reciever U دریافت کننده مجاز پاس
peace time complement U استعداد مجاز زمان صلح
Chartered ( certified public ) accountant . U حسابدار قسم خورده ( مجاز )
surcharge of common U استفاده بیش از حد مجاز ازچراگاه
frequency tolerance U میزان تغییر مجاز فرکانس
countermining distance U فاصله مجاز بین دومین
authorized stockage list U لیست ذخیره انبار مجاز
fishable U مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
game fish U ماهی مجاز برای صیادی
allowable cargo load U فرفیت بار مجاز هواپیما
overdrafts U برداشت اب بیش از اندازه مجاز
lincense or cence U مجاز کردن پروانه دادن
illicit U قاچاقی نامشروع غیر مجاز
maximum safe temperature U درجه حرارت مجاز حداکثر
peace time establishment U جدول استعداد مجاز زمان صلح
authorized U شخصی که مجاز است به دستیابی به یک سیستم
clears U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
clearest U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
butt ending U ضربه غیر مجاز با انتهای چوب
clearer U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
clear U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
under the counter U داروی بدون نسخه وغیر مجاز
ultra vires U بیش از حد مجاز قانونی متجاوز از حدود اختیار
spans U مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
doping U نیروی کاذب حاصل از داروهای غیر مجاز
spanning U مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
spanned U مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
span U مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
authorized strength of theater U استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
metonym U لغت وکلمهای که بصورت کنایه یا مجاز بکارمیرود
pass interference U جلوگیری غیر مجاز حریف ازگرفتن پاس
maximum U بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
maximum permissible temperature rise U حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
invalid U شخصی که مجاز به استفاده از کامپیوتر یا اتصال به یک شبکه نیست
invalids U شخصی که مجاز به استفاده از کامپیوتر یا اتصال به یک شبکه نیست
date of grace U مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
talking is not permitted U سخن گفتن مجاز نیست صحبت ممنوع است
allowance for anticipated U سهمیه مجاز تلفات پیش بینی شده اماد
tolerance U بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
trespasses U تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com