Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
document
U
متکی به مدرک کردن
documented
U
متکی به مدرک کردن
documenting
U
متکی به مدرک کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
communization
U
متکی برحقوق مشترک اشتراکی کردن
self sustaining
U
متکی به خود متکی به نیروی خود
record
U
مدرک ثبت کردن
record
U
مدرک ثبت کردن بایگانی کردن
Give the benefit of the doubt
<idiom>
U
[باور کردن اظهارات شخصی بدون مدرک]
relier
U
متکی
pending
U
متکی
reposeful
U
متکی
hanger on
U
متکی بر
anaclitic
U
متکی به
reliant
U
متکی
self reliant
U
متکی بنفس
rests
U
متکی بودن به
lean
U
متکی شدن
leaned
U
متکی شدن
leans
U
متکی شدن
to throw oneself on
U
متکی شدن بر
self dependent
U
متکی بخود
rest
U
متکی بودن به
substantive
U
متکی بخود
memory dependent
U
متکی به حافظه
our
U
متکی یا مربوط بما
interdepend
U
بیکدیگر متکی بودن
interdependent
U
متکی یاموکول بیکدیگر
hangs
U
متکی شدن بر طرزاویختن
to stand on one's own legs
U
متکی بخود بودن
hang
U
متکی شدن بر طرزاویختن
self supporting country
U
کشور متکی به خود
funiculars
U
متکی برکشش طناب یا کابل
funicular
U
متکی برکشش طناب یا کابل
he had no evidence to go upon
U
مدرکی نداشت که بدان متکی شود
low-tech
U
وابسته به شرکتها و نظام های بازرگانی متکی به کم فنآوری
new marxism
U
مکتب اختراعی "ژرژ سورل " که عمدتا" بر تحریک افکارزحمتکشان به انقلاب متکی است
redundancy check
U
تستی متکی بر انتقال بیت ها وکاراکترهایی که بیش ازحداقل تعداد لازم برای بیان خود پیام هستند
vouchers
U
مدرک
lead
U
مدرک
certificate
[official document]
U
مدرک
grade
U
مدرک
mark
U
مدرک
reference
[testimonial]
U
مدرک
evidence
U
مدرک
report
U
مدرک
documented
U
مدرک
documenting
U
مدرک
evidence
U
مدرک
deed
U
مدرک
leads
U
مدرک
adminicle
U
مدرک
proof
U
مدرک
written evidence
U
مدرک
clues
U
مدرک
attestation
U
مدرک
percipient
U
مدرک
clue
U
مدرک
proofs
U
مدرک
naked
U
بی مدرک
perceptive
U
مدرک
muniment
U
مدرک
voucher
U
مدرک
document
U
مدرک
deeds
U
مدرک
authentic document
U
مدرک اصلی
witnessing
U
شاهد مدرک
conclusive evidence
U
مدرک قاطع
evidence of the corpus
U
مدرک جرم
writing
U
مدرک
[سند ]
certificate of capacity
U
مدرک شایستگی
physical record
U
مدرک مادی
logical record
U
مدرک منطقی
bachelor's degree
U
مدرک لیسانس
testimonies
U
تصدیق مدرک
witnesses
U
شاهد مدرک
end of record
U
انتهای مدرک
lost document
U
مدرک گم شده
endnote
U
پایان مدرک
document processing
U
پردازش مدرک
document format
U
فرمت مدرک
document format
U
قالب مدرک
testimony
U
تصدیق مدرک
proof
U
نشانه مدرک
label record
U
مدرک برچسب
witnessed
U
شاهد مدرک
witness
U
شاهد مدرک
record format
U
قالب مدرک
master document
U
مدرک اصلی
record
U
سابقه مدرک
record length
U
درازای مدرک
proofs
U
نشانه مدرک
prima facie evidence
U
مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
documentation
U
مدرک یا مدارک اسناد
probation
U
ارائه مدرک ودلیل
announce
U
اشکارکردن مدرک دادن
certificate of achievement
U
مدرک تصدیق شایستگی
to produce testimony
U
مدرک ارائه دادن
probational
U
ارائه مدرک ودلیل
referring to a document
U
استناد به مدرک خاصی
certificate of achievement
U
مدرک ابراز لیاقت
prima facie evidence
U
مدرک به فاهر قاطع
certificate of capacity
U
مدرک ابراز لیاقت
secondhand evidence
U
مدرک دست دوم
reliance on a document
U
استناد به مدرک خاصی
vouchers
U
مدرک تضمین کننده
variable length record
U
مدرک با طول متغیر
deed of assignment
U
مدرک صلاحیت قانونی
trailer record
U
مدرک پشت بند
documentaries
U
مبنی بر مدرک یا سند
documentary
U
مبنی بر مدرک یا سند
voucher
U
مدرک تضمین کننده
record
U
مدرک کتبی سابقه
announced
U
اشکارکردن مدرک دادن
announces
U
اشکارکردن مدرک دادن
not a leg to stand on
<idiom>
U
مدرک کافی نداشتن
document base font
U
فونت پایه مدرک
fixed length record
U
مدرک با درازای ثابت
certificate for decoration
U
مدرک اعطای نشان
announcing
U
اشکارکردن مدرک دادن
record layout
U
طرح بندی مدرک
evidentiary
U
مبنی برمدرک مدرک دار
certificate of honorable service
U
مدرک تصدیق خدمت صادقانه
proof is the result of evidenc
U
دلیل نتیجه مدرک است
to give evdience
U
گواهی دادن مدرک بودن از
piece of writing
U
مدرک
[سند ]
[اصطلاح رسمی]
authority
U
مدرک یا ماخذی از کتاب معتبریا سندی نویسندهء معتبر
enclitic
U
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
aeronautical designation
U
کد تخصصی فضانوردی مدرک تخصصی هوانوردی
basic communication
U
گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
sites
U
مدرک بین ناشر نرم افزار و کاربر که به هر تعدادی کاربر در سایت امکان استفاده از نرم افزار میدهد
sited
U
مدرک بین ناشر نرم افزار و کاربر که به هر تعدادی کاربر در سایت امکان استفاده از نرم افزار میدهد
site
U
مدرک بین ناشر نرم افزار و کاربر که به هر تعدادی کاربر در سایت امکان استفاده از نرم افزار میدهد
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com