English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stop U متوقف کردن ایستگاه
stopped U متوقف کردن ایستگاه
stopping U متوقف کردن ایستگاه
stops U متوقف کردن ایستگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
primary U وضعیت این ایستگاه موقت است و از یک ایستگاه به دیگری ارسال میکند
imethod U روش ارسال پیام یک طرفه ازیک ایستگاه به ایستگاه دیگر
relateral tell U مبادله پیام بین دو ایستگاه بااستفاده از ایستگاه واسطه
dial up U استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
string U یک سری پیام که از یک ایستگاه به ایستگاه دیگرارسال میشود
aeronautical station U ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
transponder U تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
halt U متوقف کردن
halted U متوقف کردن
put under the ban U متوقف کردن
halts U متوقف کردن
shut down U خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
to bring traffic to a standstill U ترافیک را متوقف کردن
gravel U شن دار متوقف کردن
stopping the work U متوقف کردن کار
air station U ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
checked U کم یا متوقف کردن سرعت بدن
checks U کم یا متوقف کردن سرعت بدن
check U کم یا متوقف کردن سرعت بدن
call it quits <idiom> U متوقف کردن تمام کار
phaseout U تدریجا متوقف کردن کار یاتولید
tie up <idiom> U آرام یا متوقف کردن حرکت یا عملی
fielding U متوقف کردن و کنترل گوی هاکی
to suspend payment U پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن
end U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
pull over <idiom> U متوقف کردن ماشین گوشه جاده
to stop cold something U چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
ends U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ended U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
cancellation U عمل متوقف کردن فرآیند شروع شده
aborting U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
stalling U متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
aborted U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborts U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
stall U متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
abort U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
cancelling U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancel U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancels U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
all weather air station U ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
appel U پاکوب 2 بار پا کوبیدن شمشیرباز به نشانه متوقف کردن مبارزه
lay to rest <idiom> U رها کردن ،متوقف کردن
shunting station U ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو
claim frame U فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
homing U روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
deadline U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadlines U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
throw a monkey wrench into <idiom> U آرام آرام متوقف کردن چیزی
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
declinating station U ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
strikes U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
survey station U ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
crash U متوقف
crashes U متوقف
dead in the water U متوقف در اب
crashed U متوقف
crashing U متوقف
abeyant abeyance U متوقف
installed U متوقف
halted U متوقف
abeyant U متوقف
halt U متوقف
halts U متوقف
crashingly U متوقف
insolvent U متوقف
hold on <idiom> U متوقف شدن
stops U متوقف کننده
stoppers U متوقف کننده
stopper U متوقف کننده
suppressible U متوقف کردنی
holding attack U تک متوقف کننده
slap down U متوقف ساختن
let up <idiom> U کم کم متوقف شدن
fetch up U متوقف شدن
stand fast U متوقف شدن
halted U متوقف شدن
pull-ins U متوقف شدن
halt U متوقف شدن
throwback U متوقف سازی
dead in the water U متوقف در دریا
throwbacks U متوقف سازی
halts U متوقف شدن
lay off U متوقف ساختن
stopple U متوقف کننده
to come to a stand U متوقف شدن
to put to a pause U متوقف ساختن
come to a stand U متوقف شدن
stopped U متوقف کننده
stop U متوقف کننده
pt down U متوقف ساختن
pull-in U متوقف شدن
pull in U متوقف شدن
stopping U متوقف کننده
halts U فرآیند را متوقف میکند.
crashes U متوقف شدن ناگهانی
crashing U متوقف شدن ناگهانی
strays U که متوقف نشده باشد
put down <idiom> U بازور متوقف کرن
taper off U تدریجا متوقف شدن
crashingly U متوقف شدن ناگهانی
to come to a stop U متوقف شدن [مهندسی]
crash U متوقف شدن ناگهانی
halted U فرآیند را متوقف میکند.
stop in one's tracks <idiom> U سریه متوقف شدن
windbound U متوقف دراثر باد
straying U که متوقف نشده باشد
stray U که متوقف نشده باشد
halt U فرآیند را متوقف میکند.
crashed U متوقف شدن ناگهانی
pull in U نقشه یا عملی را متوقف ساختن
pull-in U نقشه یا عملی را متوقف ساختن
elevation stop U متوقف کننده حرکت ارتفاع
pull-ins U نقشه یا عملی را متوقف ساختن
flameout U متوقف ساختن موتور هواپیما
to stop taking [pills] , [to go off a drug] U متوقف شدن [از خوردن قرص]
arresting system reset unit U متوقف کننده سیستم مهارهواپیما
to bung U با چوب پنبه [یا متوقف کننده] بستن
to bung up U با چوب پنبه [یا متوقف کننده] بستن
cry down U چیزی را غیر قانونی دانستن متوقف ساختن
She laid the book aside . U کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
stationed U ایستگاه
stations U ایستگاه
station U ایستگاه
sites U ایستگاه
stand U ایستگاه
sited U ایستگاه
site U ایستگاه
forcing U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
force U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forces U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
shut off mechanism U وسیلهای که در صورت بروز خرابی فرایند را متوقف میکند
end of page halt U ویژگی ای که چاپگر را درپایان هر صفحه خروجی متوقف میکند
terminus U ایستگاه نهایی
space station U ایستگاه فضایی
terminuses U ایستگاه نهایی
REQUEST STOP U ایستگاه درخواستی
relay station U ایستگاه واسطه
Where is the station? U ایستگاه کجاست؟
station house U ایستگاه کلانتری
known datum point U ایستگاه معلوم
stationmaster U رئیس ایستگاه
master station U شاه ایستگاه
relay station U ایستگاه رله
space platform U ایستگاه فضایی
loading station U ایستگاه بارگیری
reading station U ایستگاه خواندن
master station U ایستگاه اصلی
railway station U ایستگاه قطار
remote station U ایستگاه دوردست
wayside U ایستگاه فرعی
orienting station U ایستگاه توجیه
space stations U ایستگاه فضایی
slave station U ایستگاه فرعی
weather stations U ایستگاه هواشناسی
station master U رئیس ایستگاه
substation U ایستگاه فرعی
substation U خرده ایستگاه
tide station U ایستگاه جزر و مد
weather station U ایستگاه هواشناسی
broadcasting station U ایستگاه رادیو
cabstand U ایستگاه درشکه
tracking station U ایستگاه ردیابی
police station U ایستگاه پلیس
bus terminal U ایستگاه اتوبوس
workstations U ایستگاه کاری
workstation U ایستگاه کاری
climatological station U ایستگاه هواشناسی
upper terminal U ایستگاه کوهستانی
traverse station U ایستگاه پیمایش
base end station U ایستگاه عقب
coast station U ایستگاه ساحلی
client U ایستگاه پردازشگر
tracking stations U ایستگاه ردیابی
enquiry station U ایستگاه پرس و جو
police stations U ایستگاه پلیس
bus stop U ایستگاه اتوبوس
bus stops U ایستگاه اتوبوس
exposure station U ایستگاه هوایی
power station U ایستگاه مولدنیرو
power stations U ایستگاه مولدنیرو
ambulance station U ایستگاه امبولانس
bus bay U ایستگاه اتوبوس
air way station U ایستگاه کنترل
stops U ایستگاه نقطه
stopped U ایستگاه نقطه
ground position U ایستگاه زمینی
height of site U ارتفاع ایستگاه
control cubicle U ایستگاه فرمان
stationmasters U رئیس ایستگاه
control station U ایستگاه کنترل
stopping U ایستگاه نقطه
clients U ایستگاه پردازشگر
fuelling station U ایستگاه سوختگیری
forward station U ایستگاه جلو
stop U ایستگاه نقطه
wireless station U ایستگاه بی سیم
stand U بساط ایستگاه
broadcast station U ایستگاه فرستنده
loop U حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com