English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
testate U متوفایی که وصیت کرده باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
testate U وصیت کرده
intestate U کسی که پیش از وصیت کردن فوت کرده است
if he has found it U اگر ان را پیدا کرده باشد
he can scarcely have done that U مشکل این کار را کرده باشد
springer U قوطی حلبی در بستهای که باد کرده باشد
croppy U کسیکه موی سرش راکوتاه کرده باشد
loaded dice U طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
advanced pawn U پیادهای که از نیمه صفحه گذر کرده باشد
votaress U زنی که خود را وقف خدمت یاامری کرده باشد
profound gangrene U یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
escheat U حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
white elephants U هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
course line shot U تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
white elephant U هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
round robin (meeting or discussion) <idiom> U جلسهای که درآن شخص ازیک گروه شرکت کرده باشد
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
aces U رتبهء اول خ-لبانی که حداقل 5هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
enclave U ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
parpen U سنگ تراشی مه از توی دیواری گذر کرده و ازدوسوی ان نمایان باشد
enclaves U ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
atole U جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
The victim had done nothing to incite the attackers. U شخص مورد هدف کاری نکرد که ضاربین [مجرمین] را تحریک کرده باشد.
ace رتبه اول خلبانی که حداقل پنج هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
no matter how he has done it U هر جور میخواهدکرده باشد قطع نظر از اینکه چه جوراین کار را کرده است
precatory words U عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
oldster U ادم کار کشته که چهار سال در نیروی دریایی کار کرده باشد
testacy U دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
holdees U پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
willed U وصیت وصیت نامه
will U وصیت وصیت نامه
wills U وصیت وصیت نامه
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
totalitarianism U سیستم حکومتی که در جمیع شئون زندگی فردی افراد یک ملت دخالت کرده ان را تابع برنامه کلی دولت می سازدکه این برنامه ممکن است درجهت منافع یک فرد یا یک گروه یا یک طبقه و یا کل اجتماع تنظیم شده باشد
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
testament U وصیت
testaments U وصیت
injunctions U وصیت
injunction U وصیت
bequests U وصیت
bequest U وصیت
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hand down <idiom> U وصیت کردن
willed U وصیت وصیتنامه
bequeathing U وصیت کردن
wills U وصیت وصیتنامه
bequeath U وصیت کردن
nuncupative will U وصیت شفاهی
bequeathed U وصیت کردن
wills U وصیت وصایا
willed U وصیت وصایا
intestate U متوفای بی وصیت
testament U وصیت نامه
intestate U بدون وصیت
make a will U وصیت کردن
make one's will U وصیت کردن
will U وصیت کردن
testaments U وصیت نامه
making a will U وصیت کردن
will U وصیت وصایا
will U وصیت وصیتنامه
willed U وصیت کردن
bequeaths U وصیت کردن
wills U وصیت کردن
contractual will U وصیت عهدی
testamentary U مطابق با وصیت
to make one's will U وصیت کردن
testator U وصیت کننده
testate U دارای وصیت
universal legacy U وصیت مطلق
testamentary U وصیت شده
he died intestate U بی وصیت مرد
possessory will U وصیت تملیکی
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
will U با وصیت واگذارکردن خواستن
wills U با وصیت واگذارکردن خواستن
testament U تدوین وصیت نامه
willed U با وصیت واگذارکردن خواستن
intestate death U موت بدون وصیت
testamentary U وابسته به وصیت نامه
Old Testament U پیمان یا وصیت قدیم
administration of a will U اجرای وصیت نامه
intestacy U فوت پیش از وصیت
law of succession U حقوق ارث و وصیت
intestacy U نداشتن وصیت نامه
testaments U تدوین وصیت نامه
intestate U فاقد وصیت نامه
to nuncupate a will U زبانی وصیت کردن
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
d. will U پیش نویس یا وصیت نامه
intestate U کسی که بدون وصیت می میرد
devising U تعبیه کردن وصیت نامه
republication of will U اعاده اعتبار وصیت نامه
demise U انتقال دادن مال با وصیت
testacy U تهیه وتدوین وصیت نامه
testate U وصیت کردن شهادت دادن
devise U تعبیه کردن وصیت نامه
devised U تعبیه کردن وصیت نامه
begueath U تملیک مال به وسیله وصیت
devises U تعبیه کردن وصیت نامه
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
probate U رونوشت گواهی شده وصیت نامه
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
devising U به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devise U به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devises U به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devised U به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
intestable U وصیت کردن ناشایسته برای گواه بودن یاگواهی دادن
gavelkind U تقسیم مال کسی که بی وصیت مرده بطور برابر میان پسرانش
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
nuncupative will U در CL این وصیت فقط در مورد سربازان و ملوانان در حال خدمت قابل قبول است
restraint of marriage U شرط ضمن هبه یا وصیت که به طور مطلق ازدواج متهب یا موصی له را منع کنند
Zel-i Sultan vase U طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
probate U گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
holograph U سند اصیل وصیت نامه یا سند دیگری دستینه
holographs U سند اصیل وصیت نامه یا سند دیگری دستینه
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
off the trail U پی گم کرده
infusions U دم کرده
infusion U دم کرده
puff pastry U پف کرده
unconsciously U غش کرده
unconscious U غش کرده
i am 0 rials out of pocket U کرده ام
souffle U پف کرده
souffles U پف کرده
turgid <adj.> U پف کرده
soufflTs U پف کرده
gelid U یخ کرده
bouffant U پف کرده
puffy <adj.> U پف کرده
bloat U پف کرده
beastby U کرده
puffed <adj.> U پف کرده
puffed out <adj.> U پف کرده
tumid <adj.> U پف کرده
shaggy ugs U فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
tumid <adj.> U ورم کرده
puffed <adj.> U ورم کرده
puffed out <adj.> U ورم کرده
puffy <adj.> U ورم کرده
turgid <adj.> U ورم کرده
overage U کم رشد کرده
self taught U تحصیل کرده
smoothfaced U صاف کرده
he is worn with travel U سفراوراخسته کرده
fried U سرخ کرده
blubbery U ورم کرده
ghi U کره اب کرده
ghee U کره اب کرده
fucate U رنگ کرده
fubsy U قوز کرده
worked [been successful] <past-p.> U کار کرده
fretty U اماس کرده
fecit U درست کرده
farcie U دلمه کرده
farci U دلمه کرده
billowy U باد کرده
decorated U زینت کرده
distent U ورم کرده
they have done their work U را کرده اند
puffy <adj.> U آماس کرده
carpeted U فرش کرده
tumid <adj.> U آماس کرده
enrooted U ریشه کرده
grown-up U رشد کرده
grown-ups U رشد کرده
inveterate U ریشه کرده
turgid <adj.> U آماس کرده
tumid U اماس کرده
warm infusion U چیز دم کرده
deep rooted U ریشه کرده
unruffled U ارام کرده
airless U گرفته یا دم کرده
puffed out <adj.> U آماس کرده
knotted U ازدحام کرده
refined U تمیز کرده
puffy <adj.> U باد کرده
wedded U ازدواج کرده
tinned U قوطی کرده
restrained U لگام کرده
puffed <adj.> U باد کرده
puffed out <adj.> U باد کرده
tumid <adj.> U باد کرده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com