English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mean daily U متوسط روزانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
average daily traffic [ADT] U متوسط ترافیک روزانه
Other Matches
day fighter U هواپیمای رهگیری روزانه جنگنده رهگیر مخصوص عملیات روزانه
daily <adj.> <adv.> U روزانه
every day <adv.> U روزانه
each day <adv.> U روزانه
day in, day out <adv.> U روزانه
everyday <adj.> U روزانه
by d. U روزانه
day-to-day <adj.> U روزانه
quotidian U روزانه
diurnally U روزانه
dailies U روزانه
every single day <adv.> U روزانه
diurnal U روزانه
workaday U روزانه
day by day U روزانه
per day U روزانه
perdiem U روزانه
on a daily basis <adv.> U روزانه
on a daily basis <adv.> U بطور روزانه
diurnal load U بار روزانه
day hospital U بیمارستان روزانه
morning orders U دستورات روزانه
purchase journal U دفترخرید روزانه
daily wage U مزد روزانه
daily storage U مخزن روزانه
daily round U کارهای روزانه
daily round U گردش روزانه
diurnal tide U کشند روزانه
morning orders U برنامه روزانه
journal U دفتروقایع روزانه
journal U گزارش روزانه
journals U دفتروقایع روزانه
order of the day U برنامه روزانه
habitude U عادت روزانه
journals U گزارش روزانه
victualling allowance U جیره روزانه
duily bread U نان روزانه
daily pay U دستمزد روزانه
day school U مدرسهی روزانه
day schools U مدرسهی روزانه
daily <adj.> <adv.> U بطور روزانه
day in, day out <adv.> U بطور روزانه
each day <adv.> U بطور روزانه
dailgy food allowance U جیره روزانه
every day <adv.> U بطور روزانه
way of life فعالیتهای روزانه
workout U ورزش روزانه
workouts U ورزش روزانه
every single day <adv.> U بطور روزانه
log book U دفتر رخدادهای روزانه
semidiurnal tide U کشند نیم روزانه
utilization U کاربرد روزانه استفاده
journal book U دفتر گزارش روزانه
extern U کمک پزشک روزانه
log books U دفتر رخدادهای روزانه
breviary U کتاب نمازوادعیه روزانه
plan of the day U برنامه روزانه ناو
diary U دفتر یادداشت روزانه
rationed U مقدار جیره روزانه
diary U دفتر خاطرات روزانه
diaries U دفتر یادداشت روزانه
ration U مقدار جیره روزانه
logbook U گزارش روزانه سفرکشتی
rations U مقدار جیره روزانه
diaries U دفتر خاطرات روزانه
watch and ward U حق نگهبانی روزانه و شبانه
day of supply U روز امادتدارکات روزانه
dailgy food allowance U جیره غذایی روزانه
daily routine U عادت جاری روزانه
daily flood peak U بیشینه روزانه سیل
working day U ساعت کار روزانه
daily bread U نان یارزق روزانه
daily flood peak U حداکثر سیل روزانه
table d'hote U خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
muster book U دفتر ثبت وقایع روزانه
diarist U نویسندهء دفتر خاطرات روزانه
What is the charge per day? U کرایه روزانه چقدر است؟
log U شرح روزانه جدول لگاریتم
system log U گزارش روزانه عملیات سیستم
diarists U نویسندهء دفتر خاطرات روزانه
daybook U دفتر ثبت وقایع روزانه
logs U شرح روزانه جدول لگاریتم
daily progress report U گزارش روزانه پیشرفت کار
daylight traffic line U خط منع ایاب ذهاب روزانه
daily range of soil temperature U دامنه تغییرات حرارت روزانه خاک
termograph U دستگاهی که حرارت روزانه را ثبت میکند
diaries U دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
diary U دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
cash register U ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
The shops will be open daily except Sundays / excluding Sundays / outside of Sundays [American E] . U مغازه ها به جز یکشنبه ها روزانه باز خواهند بود.
cash registers U ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
pocket money . U پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
ephermeris U جدول نجومی دفتریادداشت روزانه حشره یکروزه
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] U آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
daymark U علامت ساحلی بدون چراغ فار دریایی روزانه
mean sea level U ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives. U تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
logs U گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
log U گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
personal U امکان نرم افزاری که تاریخ روزانه کاربر را مدیریت و ذخیره میکند مثل تقویم
Schedule+ U برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
life expectancy U سن متوسط
moderated U متوسط
moderating U متوسط
moderates U متوسط
moderate U متوسط
life expectancies U سن متوسط
mean U متوسط
averaged U متوسط
averaged U حد متوسط
medium gravle U شن متوسط
averages U متوسط
averages U حد متوسط
mesne U متوسط
averaging U متوسط
meaner U متوسط
meanest U متوسط
average U متوسط
average U حد متوسط
averaging U حد متوسط
intermedial U متوسط
intermediate U متوسط
tolerable U متوسط
modal U متوسط
average limit of ice U حد متوسط یخ
medium U متوسط
meant U متوسط
mediocre U متوسط
osculant U متوسط
mediums U متوسط
modals U متوسط
intermediate high voltage line U خط فشار متوسط
intermediately U بطور متوسط
mediterranean sea U بحر متوسط
secondarily U بطور متوسط
intermediate pressure U فشار متوسط
intermediate lampholder U سر پیچ متوسط
medium artillery U توپخانه متوسط
intermediate contrast U تغایر متوسط
average variable cost U هزینه متوسط
average voltage U ولتاژ متوسط
averagely U بطور متوسط
middlingly U بطور متوسط
medium cloud U ابرهای متوسط
mid range U برد متوسط
averagly U بطور متوسط
sort of U بمقدار متوسط
intermediate hurdle U مانع متوسط
medium carbon steel U فولادباکربن متوسط
subaverage U زیر حد متوسط
median income U درامد متوسط
median gray U خاکستری متوسط
mean chord U وتر متوسط
weighted average U متوسط وزنی
mean deviation U انحراف متوسط
medium scale U در مقیاس متوسط
medium voltage U ولتاژ متوسط
mean price U قیمت متوسط
monthly average U متوسط ماهیانه
moderate speed U سرعت متوسط
middle price U قیمت متوسط
mean income U درامد متوسط
mean life U عمر متوسط
m.f. U فرکانس متوسط
sort of U بمیزان متوسط
m.f. U بسامد متوسط
medially U بطورمیانه یا متوسط
mean depth U عمق متوسط
medial U میانه متوسط
mean velocity U سرعت متوسط
mean variation U تغییر متوسط
girder bridge U پل بیلی متوسط
mean value U مقدار متوسط
mean time U ساعت متوسط
mean time U زمان متوسط
on the a U بطور متوسط
mean stress U خستگی متوسط
medium frequency U بسامد متوسط
mean speed U سرعت متوسط
true power U توان متوسط
medium U متوسط معتدل
above average <adj.> U بالاتر از حد متوسط
above-average <adj.> U بالاتر از حد متوسط
over-average <adj.> U بالاتر از حد متوسط
above average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
above-average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
over-average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
thins U تیم متوسط
thinnest U تیم متوسط
thinners U تیم متوسط
thin U تیم متوسط
medium wave U موج متوسط
duffer U بازیگر متوسط
duffers U بازیگر متوسط
mediocrity U اندازه متوسط
middle classes U طبقه متوسط
middle class U طبقه متوسط
par U میزان متوسط
halftones U رنگ متوسط
halftone U رنگ متوسط
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com