Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (24 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
varies
U
متنوع ساختن تنوع دادن به
vary
U
متنوع ساختن تنوع دادن به
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
formed
U
تشکیل دادن ساختن
form
U
تشکیل دادن ساختن
forms
U
تشکیل دادن ساختن
polarizing
U
قطبش دادن دوقطبی ساختن
polarizes
U
قطبش دادن دوقطبی ساختن
polarize
U
قطبش دادن دوقطبی ساختن
polarising
U
قطبش دادن دوقطبی ساختن
polarised
U
قطبش دادن دوقطبی ساختن
put away
U
مردود ساختن طلاق دادن
accredit
U
معتبر ساختن اختیار دادن
accrediting
U
معتبر ساختن اختیار دادن
accredits
U
معتبر ساختن اختیار دادن
to make over
U
انتقال دادن دوباره ساختن
to a oneself to
U
ساختن احوال خودراوفق دادن
modifies
U
تغییر دادن معتدل ساختن
modify
U
تغییر دادن معتدل ساختن
modifying
U
تغییر دادن معتدل ساختن
tp put to rout
U
شکست دادن وپراکنده ساختن
make over
U
انتقال دادن دوباره ساختن
polarises
U
قطبش دادن دوقطبی ساختن
variegated
U
متنوع
diverse
U
متنوع
variegation
U
متنوع
varietal
U
متنوع
varied
U
متنوع
variorum
U
متنوع
impart
U
سهم دادن بهره مند ساختن
imparts
U
سهم دادن بهره مند ساختن
imparting
U
سهم دادن بهره مند ساختن
imparted
U
سهم دادن بهره مند ساختن
diversifying
U
متنوع کردن
wide-ranging
U
متنوع - گوناگون
omnifarious
U
متنوع رنگارنگ
variegator
U
متنوع کننده
invariant
U
غیر متنوع
diversify
U
متنوع کردن
miscellaneously
U
بطور متنوع
manifold
U
متنوع کردن
diversifies
U
متنوع کردن
diversified
U
متنوع کردن
vaudeville
U
نمایش متنوع
miscellaneousness
U
تنوع
diversities
U
تنوع
varieties
U
تنوع
intermezzo
U
تنوع
variety
U
تنوع
versatility
U
تنوع
divertimento
U
تنوع
diversification
U
تنوع
diversity
U
تنوع
miscellanecousness
U
تنوع
counterpose
U
درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
versatile
U
متحرک متنوع و مختلط
diversification
U
تنوع بخشیدن
variety
U
تنوع گوناگونی
varieties
U
تنوع گوناگونی
diversity of product
U
تنوع محصول
product diversification
U
تنوع محصول
flattest
U
صاف بی تنوع
flat
U
صاف بی تنوع
by way of relief
U
برای تنوع
varietal
U
دارای تنوع
potpourris
U
تنوع مخلوط درهم وبرهم
potpourri
U
تنوع مخلوط درهم وبرهم
Varety is the spice of life.
<proverb>
U
تنوع ,چاشنى زندگى است .
varieties
U
نمایشی که مرکب از چند قطعه متنوع باشد
variety
U
نمایشی که مرکب از چند قطعه متنوع باشد
smorgasbord
U
میز غذاهای متنوع که شخص از ان انتخاب میکند
all-rounder
U
همه فنحریف, کسی که مهارتهای متنوع و زیادی دارد
scareup
U
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
images
U
مجسم کردن خوب شرح دادن مجسم ساختن
variegate
U
جورواجور کردن متنوع کردن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
variety
U
متنوع جور وا جور
varieties
U
متنوع جور وا جور
sheds
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
shed
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
reciprocal border
U
حاشیه قرینه
[گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
create
U
ساختن
pills
U
حب ساختن
creates
U
ساختن
to make away
U
ساختن
upgrade
U
ساختن
pellet
U
حب ساختن
makes
U
ساختن
make
U
ساختن
to get along
U
ساختن
produced
U
ساختن
pill
U
حب ساختن
to go in with
U
ساختن با
to t. up
U
ساختن
upgraded
U
ساختن
to make a shift
U
ساختن
upgrades
U
ساختن
creating
U
ساختن
idolizing
U
بت ساختن
mints
U
ساختن
produce
U
ساختن
generate
U
ساختن
generated
U
ساختن
generates
U
ساختن
generating
U
ساختن
construct
U
ساختن
minting
U
ساختن
idolizes
U
بت ساختن
idolized
U
بت ساختن
idolize
U
بت ساختن
idolising
U
بت ساختن
idolises
U
بت ساختن
idolised
U
بت ساختن
produces
U
ساختن
mint
U
ساختن
minted
U
ساختن
constructed
U
ساختن
manufactures
U
ساختن
fabrication
U
ساختن
fabricate
U
ساختن
fabricated
U
ساختن
fabricates
U
ساختن
fabricating
U
ساختن
upbuild
U
ساختن
manufactured
U
ساختن
constructing
U
ساختن
constructs
U
ساختن
unifying
U
تک ساختن
unify
U
تک ساختن
unifies
U
تک ساختن
remakes
U
از نو ساختن
remake
U
از نو ساختن
manufacture
U
ساختن
indite
U
ساختن
set up
U
ساختن
invent
U
ساختن
bulid
U
ساختن
bridged
U
پل ساختن
put-up
U
ساختن
bridge
U
پل ساختن
fashion
U
مد ساختن
bridges
U
پل ساختن
fashioning
U
مد ساختن
invents
U
ساختن
inventing
U
ساختن
invented
U
ساختن
confect
U
ساختن
build
U
ساختن
fashioned
U
مد ساختن
buildings
U
ساختن
carbonize
U
کک ساختن
put up
U
ساختن
fashions
U
مد ساختن
composes
U
ساختن
forborne
U
ساختن با
builds
U
ساختن
miscreate
U
بد ساختن
upgrading
U
ساختن
compose
U
ساختن
dree
U
ساختن با
assimilates
U
شبیه ساختن
assimilated
U
شبیه ساختن
channels
U
کانال ساختن
assimilating
U
شبیه ساختن
constructed
U
ساختن یا ایجاد
moved
U
متاثر ساختن
move
U
متاثر ساختن
directs
U
متوجه ساختن
directed
U
متوجه ساختن
direct
U
متوجه ساختن
flinging
U
روانه ساختن
equate
U
معادله ساختن
intimated
U
محرم ساختن
flings
U
روانه ساختن
channelled
U
کانال ساختن
incardinate
U
متران ساختن
indebt
U
مرهون ساختن
fling
U
روانه ساختن
tone down
<idiom>
U
آرام ساختن
equates
U
معادله ساختن
intimate
U
محرم ساختن
assimilate
U
شبیه ساختن
ouch
U
مزین ساختن
moves
U
متاثر ساختن
equated
U
معادله ساختن
indispose
U
اماده ساختن
construct
U
ساختن یا ایجاد
individualization
U
فردی ساختن
enthral
U
مفتون ساختن
accosts
U
مخاطب ساختن
accosting
U
مخاطب ساختن
accosted
U
مخاطب ساختن
accost
U
مخاطب ساختن
islands
U
جزیره ساختن
externalizing
U
فاهری ساختن
externalizes
U
فاهری ساختن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com