Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
continous
U
متصل متوالی بدون وقفه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
daisy chain
U
خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
run on
U
بدون وقفه
unceasing
U
بدون وقفه
continous type furnace
U
کوره نوع بدون وقفه
bursts
U
انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
burst
U
انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
running fix
U
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
NetShow
U
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای تامین صوت و تصویر روی اینترنت بدون وقفه یا اختلال در تصاویر
interrupt
U
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupts
U
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupting
U
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
transparent
U
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparently
U
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
continuously set vector
U
عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
consecutive
U
متوالی
sequential
U
متوالی
successive
U
متوالی
hand running
U
متوالی
sequential
U
پی در پی متوالی
continuous
U
متوالی
succedaneous
U
متوالی
series
U
متوالی
uninterrupted
U
متوالی
sequential
<adj.>
U
متوالی
successive
<adj.>
U
متوالی
consecutive
<adj.>
U
متوالی
sequence checking
U
کنترل متوالی
continuous error
U
خطای متوالی
doubled up
U
دواسترایک متوالی
continuous data
U
دادههای متوالی
bit stream
U
بیتهای متوالی
double
U
دواسترایک متوالی
doubled
U
دواسترایک متوالی
reeled
U
متوالی پشت سر هم
reeling
U
متوالی پشت سر هم
thud
U
ضربههای متوالی
thudding
U
ضربههای متوالی
thuds
U
ضربههای متوالی
reel
U
متوالی پشت سر هم
reels
U
متوالی پشت سر هم
successive objective
U
هدفهای متوالی
successive intervals
U
فاصلههای متوالی
sequence control
U
کنترل متوالی
successive
U
متوالی مسلسل
consecutive
U
پیاپی متوالی
succedent
U
متاخر متوالی
Successive Approximation
U
تقریب متوالی
thudded
U
ضربههای متوالی
series resonant circuit
U
مدار رزنانس متوالی
subalternate
U
افسر جزء متوالی
successive reproductions method
U
روش بازسازیهای متوالی
successive approximations method
U
روش تقریبهای متوالی
method of successive approximations
U
روش تقریبهای متوالی
fusillade
U
شلیک متوالی تیرباران
pitapat
U
با ضربههای تند و متوالی
days on end
U
چند روز متوالی
garland
U
نیم پیچهای متوالی
garlands
U
نیم پیچهای متوالی
without any reservation
U
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally
U
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
KO
U
با ضربات متوالی از میدان بدرکردن
downpour
U
فرو ریزی بارش متوالی
coherent
U
مرتب و دارای نظم متوالی
downpours
U
فرو ریزی بارش متوالی
state succession
U
تعویض دولتهابه طور متوالی
anaphora
U
تکرار یک یا چند عبارت متوالی
rat-a-tat
U
ضربات متوالی و تند زدن
the difference between the consecutive terms
U
اختلاف هر دو جمله متوالی
[ریاضی]
rat a tat
U
ضربات متوالی و تند زدن
KO's
U
با ضربات متوالی از میدان بدرکردن
rat a tat tat
U
ضربات متوالی و تند زدن
unformed
U
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
rat-a-tat
U
صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
pit a pat
U
با ضربات تند و متوالی درحال ضربان
rat a tat
U
صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
mid span
U
مرکزفاصله افقی بین دو پایه متوالی پل
surface interval
U
فاصله بین غواصهای متوالی از سطح اب
rat a tat tat
U
صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
tamp
U
بوسیله ضربات متوالی بالا یا پایین راندن
flattest
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest
U
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
independently
U
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
meiosis
U
تغییرات متوالی هسته که منتهی به تشکیل سلول جدیدمیگردد
Taoism
U
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
data logging
U
ضبط دادههای مربوط به حوادثی که در زمانهای متوالی اتفاق می افتند
parataxis
U
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unbranched
U
بدون انشعاب بدون شعبه
offhand
U
بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed
U
بدون اضطراب بدون کشش
achylous
U
بدون کیلوس بدون قیلوس
collator
U
ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
stations
U
وقفه
standstill
U
وقفه
abeyance
U
وقفه
jibbing
U
وقفه
suspensions
U
وقفه
block
U
وقفه
interval
U
وقفه
jibs
U
وقفه
interrupt
U
وقفه
unabated
<adj.>
U
بی وقفه
chasm
U
وقفه
stound
U
وقفه
down time
U
وقفه
jib
U
وقفه
hiatus
U
وقفه
chasms
U
وقفه
dead lock
U
وقفه
breaks
U
وقفه
suspension
U
وقفه
jibbed
U
وقفه
deadlock
U
وقفه
stick
U
وقفه
at a stretch
U
بی وقفه
abeyance or adeyancy
U
وقفه
arrests
U
وقفه
stationed
U
وقفه
ceasing
U
وقفه
interruption
U
وقفه
interrupts
U
وقفه
paralysis
U
وقفه
pause
U
وقفه
paused
U
وقفه
pauses
U
وقفه
pausing
U
وقفه
standstil
U
وقفه
break
U
وقفه
gap
U
وقفه
blocking
U
وقفه
hoid up
U
وقفه
uninterrupted
U
بی وقفه
gaps
U
وقفه
interruptions
U
وقفه
discontinuance
U
وقفه
interrupting
U
وقفه
ceases
U
وقفه
ceased
U
وقفه
cease
U
وقفه
station
U
وقفه
blocked
U
وقفه
arrested
U
وقفه
desuetude
U
وقفه
arrest
U
وقفه
hold back
U
وقفه
blocks
U
وقفه
wind rocked out
U
وقفه تنفسی
machine interupption
U
وقفه ماشین
interrupt vector
U
بردار وقفه
interrupt handler
U
گرداننده وقفه
interrupt driven
U
وقفه گرا
time out
U
وقفه فاصله
system interrupt
U
وقفه سیستم
program interrupt
U
وقفه برنامه
caesura
U
وقفه ایست
flashbacks
U
وقفه زمانی
betweentimes
U
درمدت وقفه
flashback
U
وقفه زمانی
external interrupt
U
وقفه خارجی
automatic interrupt
U
وقفه خودکار
work stoppage
U
وقفه در کار
blocking period
U
دوره وقفه
vectored interrupt
U
وقفه برداری
uninterrupted duty
U
کار بی وقفه
continous cycle
U
دوره بی وقفه
interval
U
ایست وقفه
full stops
U
وقفه کامل
nerve block
U
وقفه عصبی
sticking voltage
U
ولتاژ وقفه
massed practice
U
تمرین بی وقفه
full stop
U
وقفه کامل
massed learning
U
یادگیری بی وقفه
priority interrupt
U
وقفه اولویت
affect block
U
وقفه عاطفه
fall into abeyance
U
درحال وقفه افتادن
interrupt
U
ناتوان کردن وقفه
interrupting
U
ناتوان کردن وقفه
disarm
U
ثیرات وقفه شدن
scanned interrupt
U
وقفه پویش شده
interrupting
U
حرکت دادن وقفه
disarms
U
ثیرات وقفه شدن
disarmed
U
ثیرات وقفه شدن
machine check interrupt
U
وقفه مقابله ماشین
clock interrupt
U
وقفه زمان سنجی
interrupts
U
ناتوان کردن وقفه
insolvency
U
وقفه در پرداخت دیون
machine check interrupt
U
وقفه بررسی ماشین
parabiosis
U
وقفه رسانش عصبی
interrupt
U
حرکت دادن وقفه
short time rating
U
کار کردن با وقفه
interrupts
U
حرکت دادن وقفه
interrupt serrice routine
U
روال سرویس وقفه
ups
U
تامین برق بی وقفه
arm
U
خط وط وقفه فعال شده .
uninterruptable power supply
U
منبع تغذیه وقفه ناپذیر
uniterruptable power supply
U
سیستم تامین برق بی وقفه
NMI
U
وقفه غیرقابل چشم پوشی
interrupt
U
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupting
U
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com