Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hotwalker
U
متصدی گرداندن اسب بعد ازمسابقه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
necrologist
U
متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher
U
متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
strain harden
U
سخت گرداندن تغییر بعدی سخت گرداندن کشی
taximan
U
متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
tech inspection
U
بازرسی اتومبیلها پیش ازمسابقه
morning line
U
امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
cooler
U
پتوی سبک اسب برای بعد ازمسابقه
paddock
U
منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
paddocks
U
منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
shave down
U
کوتاه کردن موی سر پیش ازمسابقه شنا جهت کاستن مقاومت در مقابل اب
white flag
U
پرچم سفید برای اعلام حضوراتومبیل امدادی یا داوردرمسیر یا در پایان خط بعلامت باقی ماندن یک دور ازمسابقه
weigh-in
U
وزن کردن سوارکار و زین ویراق پس ازمسابقه وزن کشی
paddocks
U
منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه
weigh in
U
وزن کردن سوارکار و زین ویراق پس ازمسابقه وزن کشی
paddock
U
منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه
weigh-ins
U
وزن کردن سوارکار و زین ویراق پس ازمسابقه وزن کشی
wields
U
گرداندن
wielding
U
گرداندن
wielded
U
گرداندن
wield
U
گرداندن
rebut
U
بر گرداندن
revolve
U
گرداندن
revolved
U
گرداندن
rebutting
U
بر گرداندن
revolves
U
گرداندن
rebuts
U
بر گرداندن
operates
U
گرداندن
manage
U
گرداندن
operate
U
گرداندن
operation
U
گرداندن
dials
U
گرداندن
dialled
U
گرداندن
dialed
U
گرداندن
dial
U
گرداندن
managed
U
گرداندن
manages
U
گرداندن
managing
U
گرداندن
to turn about
U
گرداندن
rebutted
U
بر گرداندن
operated
U
گرداندن
wrested
U
گرداندن
wrest
U
گرداندن
wheeling
U
گرداندن
turns
U
گرداندن
wheel
U
گرداندن
rotation
U
گرداندن
turn
U
گرداندن
wresting
U
گرداندن
mans
U
گرداندن
wrests
U
گرداندن
maintain
U
گرداندن
manage
U
گرداندن
wheels
U
گرداندن
man
U
گرداندن
repay
U
بر گرداندن
repaying
U
بر گرداندن
repays
U
بر گرداندن
goggled
U
چشم گرداندن
to tell ones beads
U
تسبیح گرداندن
pronation
U
درون گرداندن
to bid beads
U
تسبیح گرداندن
goggle
U
چشم گرداندن
shirking
U
روی گرداندن از
shirk
U
روی گرداندن از
shirks
U
روی گرداندن از
shirked
U
روی گرداندن از
goggling
U
چشم گرداندن
refract
U
بر گرداندن شکستن
refracted
U
بر گرداندن شکستن
refracting
U
بر گرداندن شکستن
refracts
U
بر گرداندن شکستن
round about
U
دور سر گرداندن مطلب
inflects
U
منحنی کردن گرداندن
inflecting
U
منحنی کردن گرداندن
carburize
U
سخت گرداندن سطحی
inflected
U
منحنی کردن گرداندن
inflect
U
منحنی کردن گرداندن
trolls
U
چرخیدن چرخاندن گرداندن
troll
U
چرخیدن چرخاندن گرداندن
drive
U
راندن گرداندن گرداننده
drives
U
راندن گرداندن گرداننده
He turned away from me .
U
ازمن روی گرداندن
MIDI sequencer
U
ویرایش و جلوههای ویژه و گرداندن
cranking
U
میل لنگ گرداندن چرخاندن
cranked
U
میل لنگ گرداندن چرخاندن
cranks
U
میل لنگ گرداندن چرخاندن
crank
U
میل لنگ گرداندن چرخاندن
cranked
U
هندل زدن گرداندن میل لنگ
lynch
U
درکوچه وبازار گرداندن ومجازات کردن
lynched
U
درکوچه وبازار گرداندن ومجازات کردن
lynches
U
درکوچه وبازار گرداندن ومجازات کردن
cranking
U
هندل زدن گرداندن میل لنگ
cranks
U
هندل زدن گرداندن میل لنگ
crank
U
هندل زدن گرداندن میل لنگ
to face somebody
[something]
U
چهره خود را بطرف کسی
[چیزی]
گرداندن
recalled
U
بر گرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی
recall
U
بر گرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی
reconvey
U
بمحل اولیه باز گرداندن دوباره جمل کردن
recalls
U
بر گرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی
pronate
U
بداخل گرداندن روی چهار دست وپا خم شدن
deblock
U
باز گرداندن بلاک ذخیره شده داده به حالت اصلی
starter
U
وسیلهای برای گرداندن محرک اصلی در طول مدت استارت
starters
U
وسیلهای برای گرداندن محرک اصلی در طول مدت استارت
to show one round
U
کسیرا دور گرداندن وجاهای تماشایی راباو نشان دادن
incumbent
U
متصدی
quartermasters
U
متصدی
clerks
U
متصدی
clerk
U
متصدی
vacant
U
بی متصدی
operator
U
متصدی
warden
U
متصدی
quartermaster
U
متصدی
incumbents
U
متصدی
operator
U
متصدی
operators
U
متصدی
operators
U
متصدی ها
in charge
U
متصدی
responsible
U
متصدی
users
U
متصدی ها
runners
U
متصدی
runner
U
متصدی
user
U
متصدی
freshwater king
U
متصدی اب شیرین کن
groundskeeper
U
متصدی زمین
harbour master
U
متصدی بندر
acting
U
کفیل متصدی
machine operator
U
متصدی ماشین
signal man
U
متصدی علائم
litter bearer
U
متصدی برانکارد
infirmarian
U
متصدی بیمارستان
operator command
U
فرمان متصدی
radar man
U
متصدی رادار
radar operator
U
متصدی رادار
radarman
U
متصدی رادار
radio operator
U
متصدی بی سیم
ammunition handler
U
متصدی مهمات
cataloger
U
متصدی کاتالوگ
radioman
U
متصدی بی سیم
cataloguer
U
متصدی کاتالوگ
chartulary
U
متصدی بایگانی
adman
U
متصدی اعلانات
operator console
U
پیشانه متصدی
suppliers
U
متصدی ملزومات
supplier
U
متصدی ملزومات
signalman
U
متصدی علائم
turf accountants
U
متصدی شرطبندی
yard man
U
متصدی محوطه
operator
U
متصدی دستگاه
operator
U
متصدی ماشین
operators
U
متصدی دستگاه
operators
U
متصدی ماشین
winch driver
U
متصدی دوار
receptionist
U
متصدی پذیرش
auctioneer
U
متصدی مزایده
auctioneer
U
متصدی حراج
auctioneers
U
متصدی حراج
auctioneers
U
متصدی مزایده
salesperson
U
متصدی فروش
rulings
U
رایج متصدی
officers
U
مامور متصدی
officer
U
مامور متصدی
fitter
U
متصدی نصب
salespersons
U
متصدی فروش
salespeople
U
متصدی فروش
fitters
U
متصدی نصب
unattended
U
بدون متصدی
curators
U
نگهبان متصدی
curator
U
نگهبان متصدی
ruling
U
رایج متصدی
receiver
U
متصدی دریافت
receivers
U
متصدی دریافت
time keeper
U
متصدی اوقات
liftman
U
اسانسورچی متصدی اسانسور
stoker
U
متصدی سوخت کوره
watertender
U
متصدی مخازن اب ناو
my p
U
متصدی پیش ازمن
majordomo
U
متصدی امور خانوادگی
word processing operator
U
متصدی پردازش کلمه
mess treasurer
U
متصدی صندوق باشگاه
oilking
U
متصدی سوخت و اب کشتی
orchardist
U
متصدی باغ میوه
teletypist
U
متصدی دوره نگاره
time keeper
U
متصدی اوقات کار
titular charge daffaires
U
متصدی شغل سیاسی
wagoner
U
متصدی حمل ونقل
prothonotary
U
متصدی امضاء احکام
prontonotary
U
متصدی امضاء احکام
plate layer
U
متصدی تعمیر خط اهن
peripheral equipment operator
U
متصدی تجهیزات جانبی
orchardman
U
متصدی باغ میوه
heater
U
متصدی گرم کردن
church warden
U
متصدی دارایی کلیسا
boiler maker
U
متصدی دیگ بخار
pressmen
U
متصدی ماشین چاپ
stevedore
U
متصدی بارگیری و تخلیه
biddy
U
متصدی نظافت خانه
army postal clerk
U
متصدی پست ارتشی
ammunition handler
U
متصدی جابجایی مهمات
stevedores
U
متصدی بارگیری و تخلیه
titular
U
متصدی دارای عنوانی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com