English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
fish warden U متصدی امور شیلات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
majordomo U متصدی امور خانوادگی
proetor U متصدی امور قضایی وکشوری
major domo U متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domos U متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domo U متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
verderer U متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
verderor U متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
piscary U شیلات
fishery U شیلات ماهیگیری
fisheries U شیلات ماهیگیری
necrologist U متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
off shore fisheries U شیلات دوراز کرانه
air dispatcher U متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
civil works U امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
taximan U متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
medical regulator U تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
amor U امور
responsible U متصدی
warden U متصدی
runners U متصدی
quartermasters U متصدی
operators U متصدی
runner U متصدی
clerk U متصدی
operator U متصدی
clerks U متصدی
quartermaster U متصدی
vacant U بی متصدی
incumbents U متصدی
in charge U متصدی
operator U متصدی
users U متصدی ها
user U متصدی
incumbent U متصدی
operators U متصدی ها
authority ties of the state U مصادر امور
money matters U امور پولی
state affairs U امور مملکتی
religious matters U امور دینی
authorities U اولیای امور
non litigious matters U امور حسبی
interior U امور داخله
miscellaneous U امور متفرقه
financial affairs U امور مالی
interiors U امور داخله
personal affairs U امور شخصی
civil affairs U امور غیرنظامیان
combat duty U امور رزمی
the high functionery ries of the state U مصادر امور
aviation authority U امور هواپیمایی
interior affairs U امور داخلی
authority U اولیاء امور
authority ties of the state U اولیا امور
time keeper U متصدی اوقات
radio operator U متصدی بی سیم
signal man U متصدی علائم
turf accountants U متصدی شرطبندی
signalman U متصدی علائم
ammunition handler U متصدی مهمات
curator U نگهبان متصدی
unattended U بدون متصدی
curators U نگهبان متصدی
officer U مامور متصدی
operator console U پیشانه متصدی
cataloger U متصدی کاتالوگ
adman U متصدی اعلانات
cataloguer U متصدی کاتالوگ
chartulary U متصدی بایگانی
suppliers U متصدی ملزومات
litter bearer U متصدی برانکارد
infirmarian U متصدی بیمارستان
acting U کفیل متصدی
groundskeeper U متصدی زمین
radar man U متصدی رادار
radar operator U متصدی رادار
radarman U متصدی رادار
freshwater king U متصدی اب شیرین کن
radioman U متصدی بی سیم
officers U مامور متصدی
harbour master U متصدی بندر
operator command U فرمان متصدی
receivers U متصدی دریافت
auctioneers U متصدی حراج
auctioneers U متصدی مزایده
auctioneer U متصدی حراج
receptionist U متصدی پذیرش
machine operator U متصدی ماشین
operators U متصدی ماشین
operators U متصدی دستگاه
operator U متصدی ماشین
operator U متصدی دستگاه
supplier U متصدی ملزومات
fitter U متصدی نصب
fitters U متصدی نصب
receiver U متصدی دریافت
ruling U رایج متصدی
rulings U رایج متصدی
salesperson U متصدی فروش
salespersons U متصدی فروش
salespeople U متصدی فروش
winch driver U متصدی دوار
yard man U متصدی محوطه
auctioneer U متصدی مزایده
foreign minister U وزیر امور خارجه
emotional and physical U امور عاطفی و بدنی
chief financial officer [CFO] U مدیر امور مالی
ministry of foreign affairs U وزارت امور خارجه
non litigious jurisdiction act U قانون امور حسبی
corporate treasurer U مدیر امور مالی
financial affairs U امور مربوط به مالیه
chaplain activities fund U اعتبار امور مذهبی
g air U رکن 2 امور هوایی
administration U اداره امور یکانها
administrations U اداره امور یکانها
liquidation of company U تصفیه امور شرکتها
clerical test U ازمون امور دفتری
surveillance authority U اولیاء امور مراقبتی
surveillance authority U اولیاء امور نظارتی
minister of foreign affairs U وزیر امور خارجه
supervisory authority U اولیاء امور نظارتی
regulatory authority U اولیاء امور نظارتی
civic action U امور عام المنفعه
militarization U نظامی کردن امور
minister for foreign affairs U وزیر امور خارجه
regulatory authority U اولیاء امور مراقبتی
supervisory authority U اولیاء امور مراقبتی
testamentary causes U امور مربوط به وصایا
tax reforms U اصلاح امور مالیاتی
resgestae U امور انجام شده
secretary of state for foreign affairs U وزیر امور خارجه
routinely U امور غیر مهم
bureaucratic U وابسته به امور اداری
The foreign ministry. the ministry of foreign affairs. U وزارت امور خارجه
routines U امور غیر مهم
routine U امور غیر مهم
Foreign Office U وزارت امور خارجه
space broker U کارگزار امور تبلیغات
tax administration U اداره امور مالیات
State Department U وزارت امور خارجه
customs broker U واسطه امور گمرکی
table of authorities U جدول اولیا امور
promiscuous U بیقید در امور جنسی
chaplains U افسر امور دینی
probate court U محکمه امور حسبی
air branch U قسمت امور هوایی
non litigious matters act U قانون امور حسبی
to arrange matters U ترتیب دادن امور
politico military U امور سیاسی نظامی
principal centre of affairs U مرکز مهم امور
chaplain U افسر امور دینی
prothonotary U متصدی امضاء احکام
orchardist U متصدی باغ میوه
forwarding agent U متصدی حمل ونقل
forwarder U متصدی حمل و نقل
stoker U متصدی سوخت کوره
orchardman U متصدی باغ میوه
prontonotary U متصدی امضاء احکام
time keeper U متصدی اوقات کار
titular charge daffaires U متصدی شغل سیاسی
word processing operator U متصدی پردازش کلمه
my p U متصدی پیش ازمن
mess treasurer U متصدی صندوق باشگاه
peripheral equipment operator U متصدی تجهیزات جانبی
watertender U متصدی مخازن اب ناو
liftman U اسانسورچی متصدی اسانسور
plate layer U متصدی تعمیر خط اهن
keypunch operator U متصدی منگنه زنی
hold captain U متصدی انبار کشتی
oilking U متصدی سوخت و اب کشتی
wagoner U متصدی حمل ونقل
stevedores U متصدی بارگیری و تخلیه
church warden U متصدی دارایی کلیسا
boiler maker U متصدی دیگ بخار
biddy U متصدی نظافت خانه
army postal clerk U متصدی پست ارتشی
titular U متصدی دارای عنوانی
stevedore U متصدی بارگیری و تخلیه
pressman U متصدی ماشین چاپ
pressmen U متصدی ماشین چاپ
liquidators U متصدی امورتصفیه شرکت
liquidator U متصدی امورتصفیه شرکت
officers U متصدی ضابط عدلیه
officer U متصدی ضابط عدلیه
turf accountant متصدی شرط بندی
heaters U متصدی گرم کردن
heater U متصدی گرم کردن
common carrier U متصدی حمل ونقل
contracting officer U افسر متصدی پیمان
carriers U متصدی حمل و نقل
carrier U متصدی حمل و نقل
data entry operator U متصدی داده دهی
ammunition handler U متصدی جابجایی مهمات
teletypist U متصدی دوره نگاره
deficit financing U اداره امور مالی با کسرموازنه
politics U علم سیاست امور سیاسی
domiciles U منزل یا مرکز مهم امور
assignees in bankruptcy U هیئت تصفیه امور ورشکسته
technician U شخص متخصص در امور صفتی
domicile U منزل یا مرکز مهم امور
strategic U مربوط به امور سوق الجیشی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com