English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
prefectorial U مبنی براموزشگاه بدست مشتی ازشاگردان یا مبصران
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prefectoral U مبنی براداره اموزشگاه بدست مشتی ازشاگردان یامبصران
oligarchical U بدست مشتی مردم اداره میشود
fistic U مشتی
bracket U مشتی
spoke shave U رنده مشتی
handful U تنی چند مشتی
handfuls U تنی چند مشتی
oligarchic U بست مشتی مردم اداره میشود
uppercuts U مشتی که اززیر به چانه حریف زده شود
uppercut U مشتی که اززیر به چانه حریف زده شود
drawing U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawings U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
based on U مبنی بر
reposing upon U مبنی بر
bassedon or basedupon U مبنی بر
based U مبنی
nonary U مبنی بر عد د نه
denoting U مبنی بر
expressive of U مبنی بر
condolatory U مبنی برهمدردی
deprecative U مبنی بربیمیلی
polytheistic U مبنی بر شرک
matricidal U مبنی بر مادرکشی
irreverential U مبنی بر بی حرمتی
geomantic U مبنی بر رمل
dualistic U مبنی برخداشناس
octonal U مبنی برهشت
polytheeistic U مبنی بر شرک
octonary U مبنی برهشت
mediatorial U مبنی بر میانجیگری
castigatory U مبنی برتنبیه
heretical U مبنی برفساد
paraphrastic U مبنی برتفسیر
misogynic U مبنی بربیزاری از زن
monometallic U مبنی بر یک فلز
investigative U مبنی بر رسیدگی
egotistic U مبنی بر خودپسندی
causal U مبنی بر سبب
selectively U مبنی بر انتخاب
suppositional U مبنی بر فرض
theorematic U مبنی بر قاعده
impostrous U مبنی بر شیادی
euphuistic U مبنی برتصنع
to the effect that U مبنی براینکه
abstentious U مبنی برپرهیزکاری
usurious U مبنی بررباخواری
visitorial U مبنی بر سرکشی
fratricidal U مبنی بربرادرکشی
sophistic U مبنی بر مغالطه
observational U مبنی بر مشاهده
selective U مبنی بر انتخاب
purposive U مبنی برمنظور
inversive U مبنی بر قلب
licentious U مبنی بر هرزگی
ill-advised U مبنی بر بی اطلاعی
ill advised U مبنی بر بی اطلاعی
revocatory U مبنی بر فسخ
prophetic U مبنی بر پیشگویی
empiric U مبنی بر تجربه
equivocatory U مبنی برایهام
elenctic U مبنی برتکذیب منطقی
negatory U مبنی بر نفی یا انکار
inquisitorial U مبنی بربازجویی زیاد
documental U مبنی برمدرک یاسند
compatriotic U مبنی برهم میهنی
appreciative U مبنی بر قدردانی قدرشناس
appreciatively U مبنی بر قدردانی قدرشناس
egoistic U مبنی بر اثصول خودپرستی
individualistic U مبنی بر استقلال تکی
investigatory U تحقیقی مبنی بر رسیدگی
sensuous U مبنی بر لذات جسمانی
naturalistic U مبنی بر طبیعت بازی
deliberative U مبنی بر تامل و مشاوره
acclamatory U مبنی برهلهله و تحسین
documentary U مبنی بر مدرک یا سند
documentaries U مبنی بر مدرک یا سند
sentimental U مبنی بر احساسات یا عقیده
censorial U مبنی بر بازرسی مطبوعات و
commutative U مبنی بر تبدیل یامبادله
cavilling U مبنی برخرده گیری
scepsis U فلسفه مبنی برتردید
papistic U مبنی برپاپ پرستی
polygamic U مبنی بر تعدد ازواج
phonologic U مبنی بر صدا شناسی
well intentioned U مبنی بر نیت خوب
resumptive U مبنی برادامه یاتجدید
pantheistic U مبنی بر وحدت وجود
soritical U مبنی برقیام مسلسل
historic U معروف مبنی بر تاریخ
procrastinatory U مبنی برمسامحه یاتعلل
sensuously U مبنی بر لذات جسمانی
rationalistic U مبنی براصالت عقل
rationalistic U مبنی براستدلال عقلی
skepsisŠskepticŠetc U فلسفه مبنی برتردید
retrocessive U مبنی برواگذاری ثانوی
rose coloured U مبنی برخوش بینی
royalistic U مبنی برسلطنت خواهی
a posteriori U مبنی بر تجربه و مشاهده
oblatory U مبنی بر نذر یا هدیه
in perspective U مبنی براصول منافرومرایا
negotiatory U مبنی بر معامله یا گفتگو
orthoepic U مبنی بر درست خوانی
precrastinative U مبنی بر مسامحه یا تعلل
insinuative U مبنی بر خود شیرینی
irrepentant U مبنی بر عدم پشیمانی
illusional U مبنی باشتباه بینائی
associational U مبنی بر شرکت یا معاشرت متداعی
pluviometric U مبنی بر سنجش مقدار بارندگی
federative U مبنی بر سازمان کشورهای متحد
imperialistic U مبنی برطرفداری از حکومت امپریالیستی
atheistical U مبنی برانکار هستی خدا
pre-emptive U عمل مبنی بر اخذ شفعه
doctrinal U عقیدهای مبنی بر عقاید نظری
slaughterous U مبنی بر خونریزی و کشتار کشنده
intuitive U مبنی بردرک یا انتقال مستقیم
traditional U مبنی بر حدیث یا خبر باستانی
consensual U مبنی بر رضایت طرفین رضایتی
petitory U مبنی بردادخواهی نسبت به مالکیت
evidentiary U مبنی برمدرک مدرک دار
renunciative U مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
iconoclastic U مبنی بر بت شکنی یا شمایل ویران کنی
humoristic U مبنی بربذله گویی یا فکاهی نویسی
renunciatory U مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
ritualistic U مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
euphonical U مبنی برخوش صدایی یاسهولت ادا
abjuratory U پیمان شکنی مبنی بر نقض عهد
augural U تفالی مبنی بر پیشگویی حاکی از خیر یا شر در اینده
deistical U مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
empircism U روش و فرضیهای که مبنی برتجربه و ازمایش باشد
plebiscitary U وابسته به اراعموم اهالی مبنی بر یا افهارعقیده عامه
communalistic U مبنی برحکومت بوسیله استقلال داخلی بخش ها
catechetical U مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
traditinal U مبنی بر حدیث یاخبر روایت شده نقلی
deistic U مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
revisional U مبنی برتجدید نظر یا تجدید چاپ تازه
radicalism U روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی
autonomy U خودمختاری حاکمیت ملی مبنی براستقلال اقتصادی و سیاسی خودگردانی
plene administrative preter U دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است
monroe doctrine U سیاست خارجی امریکا مبنی برمخالفت با گسترش نفوذاروپا درنیمکره غربی
machiavelian U مبنی براین عقیده سیاسی که برای برپاکردن یک حکومت نیرومند تقلب را نباید
by U بدست
at the hand of U بدست
catcher U بدست اورنده
obtainment U بدست اوری
hand in hand U دست بدست
impetrate U بدست اوردن
get table U بدست اوردنی
get at able U بدست اوردنی
attenuation U بدست آوردن
get round U بدست اوردن
pick up U بدست اوردن
attainable U بدست اوردنی
acquirable U بدست اوردنی
acquirer U بدست اورنده
procurer U بدست اورنده
securer U بدست اورنده
to come to hand U بدست امدن
to go to the wright U بدست استادافتادن
come by U بدست اوردن
come by <idiom> U بدست آوردن
gain U بدست اوردن
obtained U بدست اوردن
obtains U بدست اوردن
gains U بدست آوردن
acquires U بدست اوردن
acquiring U بدست اوردن
catch U بدست اوردن
procurement U بدست اوری
obtain U بدست اوردن
soothes U دل بدست اوردن
soothed U دل بدست اوردن
obtainable U بدست اوردنی
earns U بدست اوردن
earned U بدست اوردن
earn U بدست اوردن
procurable U بدست اوردنی
gained U بدست اوردن
gain U بدست آوردن
gained U بدست آوردن
gains U بدست اوردن
soothe U دل بدست اوردن
acquire بدست آوردن
provider U بدست اورنده
offer U بدست اوردن
offered U بدست اوردن
gets U بدست امده
offers U بدست اوردن
manual U وابسته بدست
providers U بدست اورنده
get U بدست امده
procuring U بدست اوردن
get U بدست اوردن
gets U بدست اوردن
procure U بدست اوردن
getting U بدست امده
getting U بدست اوردن
procures U بدست اوردن
procured U بدست اوردن
have U بدست اوردن دارنده
self-government U حکومت بدست مردم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com