English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ration basis U مبنای محاسبه جیره غذایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
ration scale U مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
Other Matches
master menu U لیست مبنای جیره غذایی اصلی
ration U جیره غذایی
rationed U جیره غذایی
rations U جیره غذایی
dailgy food allowance U جیره غذایی روزانه
ration basis U مبنای جیره
table of food equivalents U جدول ارزش جیره غذایی
ration factor U ضریب اماد جیره غذایی
ration credit U تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
ration factor U ضریب محاسبه جیره
ration cycle U سیکل محاسبه جیره 42ساعته
computed goto U جهش بر مبنای محاسبه
current purchasing power U حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
assemble capital stock U بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
flight ration U جیره عملیاتی درحین پرواز جیره هوایی
datum point U نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
time base U ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
basic ration U جیره مقدماتی جیره مبنا
flops U اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopped U اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flop U اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopping U اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
mflops U اندازه سرعت محاسبه که به عنوان تعداد دستورات اعشاری که در ثانیه پردازش می شوند محاسبه میشود
datum U سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
geodetic datum U سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
datum error U اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
false origin U مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
height datum U سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
map plane U سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
ration allowance U حق جیره
ration U جیره
rationed U جیره
rations U جیره
allotment U جیره
rationing U جیره
allotments U جیره
stipend U جیره
pensions U جیره
pension U جیره
coupons U جیره
coupon U جیره
stipends U جیره
messes U هم غذایی
mess U هم غذایی
alimental U غذایی
dietetical U غذایی
trophic U غذایی
alimentary U غذایی
rationing U جیره بندی
dailgy food allowance U جیره روزانه
emergency ration U جیره اضطراری
field ration U جیره رزمی
c ration U جیره رزمی
couponing U جیره بندی
commuted ration U جیره نقدی
combat ration U جیره رزمی
combat ration U جیره جنگی
board wages U جیره خشکه
flight ration U جیره پرواز
basic ration U جیره اصلی
ration U جیره سربازی
field ration U جیره صحرایی
victualling allowance U جیره روزانه
basic allowance for subsistence U جیره نقدی
allowance U جیره حق معاش
proviant U علیق و جیره
ration allowance U پول جیره
rationed U جیره سربازی
ration in kind U معادل جیره
ration strenght U کالری جیره
allowances U جیره حق معاش
rations U جیره سربازی
lymph U شیره غذایی
dieted U برنامه غذایی
diet U رژیم غذایی
diet U برنامه غذایی
food poisoning U مسمویت غذایی
diets U برنامه غذایی
food chains U زنجیره غذایی
diets U رژیم غذایی
food chain U زنجیره غذایی
dieting U رژیم غذایی
food deprivation U محرومیت غذایی
food dtufe stuff U ماده غذایی
nutritiveness U خاصیت غذایی
foodstuffs U ماده غذایی
dieting U برنامه غذایی
food web U شبکه غذایی
foodstuff U ماده غذایی
food pyramid U هرم غذایی
food program U برنامه غذایی
food industries U صنایع غذایی
food packet U بسته غذایی
dieted U رژیم غذایی
regimens U پرهیز غذایی
food perference U رجحان غذایی
regimen U پرهیز غذایی
food preference U پسند غذایی
rationed U مقدار جیره روزانه
ration method U سبک واگذاری جیره
rations U جیره بندی کردن
sinecures U جیره خور ولگرد
ration U مقدار جیره روزانه
rationed U جیره بندی کردن
ration U جیره بندی کردن
rations U مقدار جیره روزانه
ration return U اسناد هزینه جیره
ration in kind U جیره معادل یاجانشین
emergency ration U جیره فوق العاده
exchange rationing U جیره بندی ارز
sinecure U جیره خور ولگرد
credit rationing U جیره بندی اعتباری
rationing system U نظام جیره بندی
livery U جیره علیق اسب
liveries U جیره علیق اسب
troop train ration U جیره بین راه
ration strenght U انرژی حاصله از جیره
rationing U جیره بندی کردن
macronutrient U عنصر غذایی پر مصرف
I'm on a diet. من رژیم غذایی دارم.
Adulterated foodstuff. U مواد غذایی تقلبی
botulism U مسمومیت غذایی حاد
provision room U انبار مواد غذایی
annual food plan U برنامه غذایی سالیانه
dietetic U وابسته به رژیم غذایی
dietetics U برنامه ریزی غذایی
grazing food chain U زنجیره غذایی چرندگان
dietary U مربوط به رژیم غذایی
micronutrient U عنصر غذایی کم مصرف
billets U ورقه جیره یادداشت مختصر
billeting U ورقه جیره یادداشت مختصر
billeted U ورقه جیره یادداشت مختصر
billet U ورقه جیره یادداشت مختصر
food packet U جیره بسته بندی شده
troop train ration U جیره طبخی بین راه
rationed items U اقلام جیره بندی شده
food rationing U جیره بندی مواد غذائی
rationing of foreign exchange U جیره بندی ارز خارجی
rationed goods U کالاهای جیره بندی شده
ternary U در مبنای سه
hexadecimal U مبنای 61
nutrients U ماده مقوی از لحاظ غذایی
sitology U علم تغذیه ورژیم غذایی
stirabout U غذایی شبیه اش جو جنب وجوش
nutrient U ماده مقوی از لحاظ غذایی
master menu U برنامه غذایی اصلی یکان
reconstituting U خیساندن امادیا جیره خشک شده
reconstitutes U خیساندن امادیا جیره خشک شده
reconstituted U خیساندن امادیا جیره خشک شده
reconstitute U خیساندن امادیا جیره خشک شده
unit of issue U مبنای توزیع
datum line U خط مبنای سنجش
ternary U سه مبنایی در مبنای سه
data base U مبنای اطلاعات
computer based U بر مبنای کامپیوتر
force basis U مبنای یکان
fuselage refrence line U خط مبنای بدنه
on trust U بر مبنای اعتبار
binary number system U سیستم مبنای دو
basic of issue U مبنای توزیع
mobilization base U مبنای بسیج
monetary base U مبنای پولی
number base U مبنای عددی
troop basis U مبنای یکان
refrence U مبنای مقایسه
sentience U مبنای حس وحساسیت
tax base U مبنای مالیاتی
fire base U مبنای اتش
base of fire U مبنای اتش
fixed radix U با مبنای ثابت
rationale U مبنای کار
self digestion U جذب خود بخود مواد غذایی
dietetics U فن پرهیز یا رژیم غذایی مبحث اغذیه
commissary store annex U شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
malnutrition U تغذیه ناقص نرسیدن مواد غذایی
to have the munchies for something U یکدفعه هوس چیزی [غذایی] را کردن
I musn't eat food containing ... من نباید غذایی را که دارای ... هستند بخورم.
cure meat U نمک سود کردن مواد غذایی
convenience food U غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
convenience foods U غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
wartime load U بار مبنای ناو
datum plane U سطح مبنای اب دریا
software base U مبنای نرم افزار
chart datum U مبنای عمق نقشه
altitude separation U حد سطوح مبنای ارتفاع
troop basis U مبنای واگذاری یکان
datum sweeping mark U علامت مبنای روبش
ruled based deduction U استنباط بر مبنای مقررات
datum plane U سطح مبنای ارتفاع
meteorological datum plane U ایستگاه مبنای هواسنجی
ratio decidendi U مبنای اصلی تصمیم
fire support base U مبنای پشتیبانی اتش
hydrographic datum U سطح مبنای اب نگاری
basic tactical unit U یکان مبنای تاکتیکی
basic of issue U مبنای واگذارکردن اقلام
force basis U یکانهای مبنای هر قسمت
mission load U بار مبنای عملیاتی
base reserves U اماد مبنای ذخیره
packed lunch غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com