Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
production base
U
مبنای تولید یا تولیدات ملی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
datum point
U
نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
time base
U
ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
production/export riser system
U
تولیدات
production of sound
تولیدات صدا
major product
U
تولیدات عمده
protectionism
U
سیستم حمایت از تولیدات داخلی
census of production
U
امار تخمینی تولیدات در یک کشور در مدت معین
datum
U
سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
geodetic datum
U
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
datum error
U
اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
iil
U
دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
false origin
U
مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
height datum
U
سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
map plane
U
سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
hexadecimal
U
مبنای 61
ternary
U
در مبنای سه
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
on trust
U
بر مبنای اعتبار
ration basis
U
مبنای جیره
binary number system
U
سیستم مبنای دو
troop basis
U
مبنای یکان
datum line
U
خط مبنای سنجش
fixed radix
U
با مبنای ثابت
number base
U
مبنای عددی
rationale
U
مبنای کار
ternary
U
سه مبنایی در مبنای سه
mobilization base
U
مبنای بسیج
computer based
U
بر مبنای کامپیوتر
fire base
U
مبنای اتش
tax base
U
مبنای مالیاتی
refrence
U
مبنای مقایسه
monetary base
U
مبنای پولی
basic of issue
U
مبنای توزیع
sentience
U
مبنای حس وحساسیت
force basis
U
مبنای یکان
base of fire
U
مبنای اتش
data base
U
مبنای اطلاعات
fuselage refrence line
U
خط مبنای بدنه
unit of issue
U
مبنای توزیع
fire support base
U
مبنای پشتیبانی اتش
datum sweeping mark
U
علامت مبنای روبش
hydrographic datum
U
سطح مبنای اب نگاری
base reserves
U
اماد مبنای ذخیره
chart datum
U
مبنای عمق نقشه
ratio decidendi
U
مبنای اصلی تصمیم
ruled based deduction
U
استنباط بر مبنای مقررات
altitude separation
U
حد سطوح مبنای ارتفاع
software base
U
مبنای نرم افزار
basic of issue
U
مبنای واگذارکردن اقلام
basic tactical unit
U
یکان مبنای تاکتیکی
datum plane
U
سطح مبنای ارتفاع
datum plane
U
سطح مبنای اب دریا
force basis
U
یکانهای مبنای هر قسمت
troop basis
U
مبنای واگذاری یکان
computed goto
U
جهش بر مبنای محاسبه
mission load
U
بار مبنای عملیاتی
meteorological datum plane
U
ایستگاه مبنای هواسنجی
wartime load
U
بار مبنای ناو
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
keypad
U
و 0 تا 9 برای اعداد 0 در مبنای شانزده
plane of fire
U
سطح مبنای مسیر تیراندازی
ration basis
U
مبنای محاسبه جیره غذایی
b
U
ی معادل عدد 11 در مبنای دهدهی
basic load
U
بار مبنای مهمات یا وسایل
hydrographic datum
U
سطح مبنای تعیین ارتفاع اب
line of site
U
خط تراز یا مبنای افق توپ
altitude datum
U
سطح مبنای ارتفاع سنجی
color carrier reference
U
فاز مبنای حامل رنگ
peak load pricing
U
قیمت گذاری بر مبنای بارحداکثر
reference number
U
اعداد مبنای نشانه روی
base of operations
U
پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
spermary
U
غده تولید کننده منی محل تولید منی
ration scale
U
مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
ambulance basic relay post
U
پست مبنای کنترل ستون امبولانسها
pay grade
U
ضریب ثابت حقوق یا مبنای حقوقی
master menu
U
لیست مبنای جیره غذایی اصلی
time preference theory of interest
U
نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
denary notation
U
سیستم عددی در مبنای ده با استفاده از اعداد 0 تا 9
hexadecimal notation
U
نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
prosyllogism
U
قضیهای که نتیجه ان مبنای قضیه دیگر باشد
an unprincipled conduct
U
رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
majority rule
U
شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
opportunism
U
بر مبنای نفع شخصی تغییر عقیده دادن
base logistical command
U
یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
parametric estimate
U
براوردی که بر مبنای در نظرگرفتن متغیرها انجام میشود
rectification
U
تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
marginal productivity theory of
U
نظریه توزیع بر مبنای بهره وری نهائی
current purchasing power
U
حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
stare decisis
U
قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
gyro plane
U
سطح مبنای ژیروسکوپی یاهدایت خودکار ناو
hex
U
نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
underconsumption theory of
U
نظریه دور تجاری بر مبنای مصرف ناکافی
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
equities
U
اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
hex
U
صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
equity
U
اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
hexadecimal notation
U
صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
quantity equation of exchange
U
یعنی حاصلضرب حجم پول در سرعت گردش پول باارزش پولی کلیه تولیدات برابر است معادله مقداری مبادله که براساس نظریه مقداری پول است و اولین بار توسط ایروینگ فیشر عنوان شد .این معادله بصورت زیراست :PQ = V
gnp gap
U
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
indicting
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indict
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
f
U
رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقداردهدهی عدد 51 است
indicted
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
e r p
U
برنامهای که امریکا از سال 7491تا 1591 بر مبنای پیشنهادشانزده کشور اروپایی
indicts
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
e
U
رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده متنافر با مقداردهدهی عدد 41 است
half
U
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
foxes
U
شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
fox
U
شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
foxing
U
شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
simulation
U
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulations
U
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
producers burden of tax
U
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
racism
U
اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
popular front
U
ائتلافی که احزاب غیر فاشیست در 5391در انترناسیونال کمونیست پیشنهاد شد و بر مبنای ان دولتهایی نیز در فرانسه واسپانیا روی کار امد
specification
U
اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
advalorem tax
U
مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
push pop stack
U
ثباتی که اطلاعات را ازشمارنده برنامه گرفته ومکانهای ادرس دستورالعمل را بر مبنای "انکه اول رفته اخر خارج شود" ذخیره میکند
assemble capital stock
U
بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
reference datum
U
سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
e
U
عدد در مبنای شانزده معادل عدد دهدهی 14
referees
U
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereeing
U
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereed
U
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referee
U
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
presentment
U
اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
dog
U
شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dogs
U
شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dogging
U
شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
altitude separation
U
اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
gyrohorizon
U
افق ژیروسکوپ سطح مبنای ژیروسکوپ
area oriented
U
بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
Moghat
U
مقات
[نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
quantum valebat
U
در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
egoism
U
یکی از اصول فلسفه ماکیاولی و عبارت است ازاعتقاد به خودپرستی وخودخواهی انسان که مبنای فلسفه او به نام اگوئیسم جهانی قرار گرفته است
basic issue list
U
اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
production technique
U
فن تولید
productions
U
تولید
fabrication
U
تولید
product
U
تولید
low productivity
U
تولید کم
generations
U
تولید
outputs
U
تولید
turn out
U
تولید
output
U
تولید
articulation
U
تولید
production
U
تولید
generation
U
تولید
total product
U
تولید کل
products
U
تولید
production line
U
خط تولید
aggregate output
U
تولید کل
manufactured
U
تولید
total output
U
تولید کل
manufacture
U
تولید
progeniture
U
تولید
assembly
U
تولید
manufactures
U
تولید
production rule
U
تولید
assembly lines
U
خط تولید
assembly line
U
خط تولید
production lines
U
خط تولید
genesis
U
تولید
c
U
رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
neogenesis
U
تولید جدید
beget
U
تولید کردن
begets
U
تولید کردن
begetting
U
تولید کردن
overproduction
U
تولید مازاد
suppuration
U
تولید جراحت
pedogenesis
U
تولید خاک
national output
U
تولید ملی
monopoly output
U
تولید انحصاری
fetch up
U
تولید کردن
procreated
U
تولید کردن
procreates
U
تولید کردن
peak output
U
حداکثر تولید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com