English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
press campaingn or stunt U مبارزه سیاسی بوسیله مقاله نویسی در روزنامه ها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
offprint U مقاله نقل شده از روزنامه یامجله
tear sheet U قطعه یا مقاله پاره شده ازمجله یا روزنامه
advertorial U تبلیغ در مجله یا روزنامه که به شکل مقاله معمولی به نظر می رسد
essays U تالیف مقاله نویسی
essay U تالیف مقاله نویسی
a newspaper's political affiliation U وابستگی سیاسی روزنامه ها
an open letter U نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
tammany U انجمن تامانی نیویورک وابسته بانجمن طرفدار کسب نفوذ سیاسی وبلدی بوسیله رشاء
staffer U مخبر روزنامه سردبیر روزنامه
staffers U مخبر روزنامه سردبیر روزنامه
apolitical U دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
self determination U استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
political ties U هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی
immunity U مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
political circles U محافل سیاسی دوایر سیاسی
politics U علم سیاسی امور سیاسی
reestablishment of diplomatic relations U برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
politic U سیاسی نماینده سیاسی
pascal U زبان برنامه نویسی ساخت یافته سطح بالا که برای میکروها و آموزش برنامه نویسی به کار می رود
procedure U زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان برنامه نویسی تابعی را فراهم میکند
stenography U مختصر نویسی کوتاه نویسی
modula U زمان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از پاسکال که از روشهای برنامه نویسی تابعی و انتزاع داده استفاده میکند
structured programming U برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
forth U نوعی برنامه نویسی جهت استفاده در برنامه نویسی وفیفهای
treatise U مقاله
essays U مقاله
treatises U مقاله
essay U مقاله
article U مقاله
trilcgy U سه مقاله
dissertations U مقاله
tractate U مقاله
articles U مقاله
disquisition U مقاله
paper U مقاله
papering U مقاله
dissertation U مقاله
papers U مقاله
papered U مقاله
tracts U مقاله
tract U مقاله
c U رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
critiques U مقاله انتقادی
critique U مقاله انتقادی
columnist U مقاله نویس
magazinist U مقاله نویس
articles U مقاله گفتار
memoire U مقاله علمی
theme U مقاله فرهشت
themes U مقاله فرهشت
tractarian U مقاله مذاکره
essayists U مقاله نویس
epilogues U ختم مقاله
leaderette U سر مقاله کوچک
epilogue U ختم مقاله
columnists U مقاله نویس
an inspired article U مقاله القاشده
an inspired article U مقاله رسانده
article U مقاله گفتار
prolusion U مقاله مقدماتی
epiolgue U ختم مقاله
tractarian U مقاله نویس
essayist U مقاله نویس
pressman U مخبرروزنامه مقاله نویس
pressmen U مخبرروزنامه مقاله نویس
copyreader U تصحیح کننده مقاله
book review U مقاله درباره کتاب
subhead U عنوان فرعی مقاله
epiolgue U بخش اخرکتاب یا مقاله
prolusion U مقاله ازمایشی تمهید
streamers U عنوان چشمگیر مقاله
streamer U عنوان چشمگیر مقاله
magazin U نویسنده مقاله برای مجله
ghost-write U کتاب مقاله یا سخنرانیکهبنام شخصدیگریارائهگردد
detail part U قسمت مشروح نامه یا مقاله
isonomy U برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی
soliloquy U گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
think piece U مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
soliloquies U گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
modular programming U برنامه نویسی پیمانهای برنامه نویسی واحدی
I premise that you did read this article. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
I assume that you did read this article. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
bu U مبارزه
campaigning U مبارزه
campaigns U مبارزه
kumite U مبارزه
turn to U مبارزه
fight U مبارزه
campaigned U مبارزه
fights U مبارزه
struggles U مبارزه
struggling U مبارزه
struggled U مبارزه
struggle U مبارزه
campaign U مبارزه
combat U مبارزه کردن
combated U مبارزه کردن
face down <idiom> U به مبارزه طلبیدن
Anti – corruption campaign . U مبارزه با فساد
press campaign U مبارزه مطبوعاتی
battles U مبارزه ستیز
election campaign U مبارزه انتخاباتی
economic warfare U مبارزه اقتصادی
combating U مبارزه کردن
class struggle U مبارزه طبقهای
challengo U مبارزه کردن
defy U به مبارزه طلبیدن
defying U به مبارزه طلبیدن
combativeness U مبارزه طلبی
defies U به مبارزه طلبیدن
defied U به مبارزه طلبیدن
challengers U مبارزه طلب
sambon kumite U مبارزه سه ضربهای
combats U مبارزه کردن
budo U روش مبارزه
challenger U مبارزه طلب
class struggle U مبارزه طبقاتی
braver U به مبارزه طلبیدن
the campaign against terrorism U مبارزه با تروریسم
ippon kumite U مبارزه تک ضربهای
braves U به مبارزه طلبیدن
bravest U به مبارزه طلبیدن
braving U به مبارزه طلبیدن
jisen U مبارزه واقعی
battled U مبارزه ستیز
literacy campaign U مبارزه با بی سوادی
passives U مبارزه منفی
joust U مبارزه کردن
passive U مبارزه منفی
battle U مبارزه ستیز
sensei U مبارزه مسابقهای
braved U به مبارزه طلبیدن
electioneering U مبارزه انتخاباتی
battling U مبارزه ستیز
jousts U مبارزه کردن
jousted U مبارزه کردن
jousting U مبارزه کردن
jiya kumite U مبارزه ازاد
kachi make U مبارزه تا مرگ
to take up the gauntlet U مبارزه راپذیرفتن
outdare U به مبارزه طلبیدن
brave U به مبارزه طلبیدن
defiance U مبارزه طلبی
kyorougei U مبارزه تکواندو
newspaper U روزنامه
journal U روزنامه
paper U روزنامه
papered U روزنامه
papering U روزنامه
the daily paper U روزنامه
papers U روزنامه
newspapers U روزنامه
journals U روزنامه
combatants U جنگی مبارزه طلب
championing U مبارزه دفاع کردن از
combatant U جنگی مبارزه طلب
champions U مبارزه دفاع کردن از
sparring match U مبارزه تمرینی بوکس
champion U مبارزه دفاع کردن از
tatemi U میدان مبارزه کاراته
struggle for survival U مبارزه برای بقاء
to take up the gauntlet U قبول مبارزه کردن
struggle for existence U مبارزه برای زندگی
championed U مبارزه دفاع کردن از
campaign U لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
campaigning U لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
campaigned U لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
to take up the glove U قبول مبارزه کردن
go dan kumite U مبارزه با ضربههای 5 تایی
hajime U اغاز مبارزه کاراته
gage U مبارزه طلبی گروگذاشتن
swordplay U مبارزه زور ازمایی
campaigns U لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
fuku shiki kumite U بکارگیری کاتا در مبارزه
challenge round U مبارزه با صاحب عنوان
jia ippon kumite U مبارزه ازاد تک ضربهای
newspapermen U روزنامه نگار
gazetteer U روزنامه نویس
paper boy U روزنامه فروش
newspaperman U روزنامه نگار
newsprint U طبع روزنامه
news vendor U روزنامه فروش
paper boy U روزنامه رسان
paper boys U روزنامه فروش
paper boys U روزنامه رسان
local paper U روزنامه محلی
publicists U روزنامه نگار
journalism U روزنامه نگاری
logbook U روزنامه دریاپیمایی
editor U سردبیر روزنامه
official jurnal U روزنامه رسمی
official gazette U روزنامه رسمی
news agent U روزنامه فروش
publicist U روزنامه نگار
newsstand U روزنامه فروشی
newspaper columns U ستونهای روزنامه
newspaperman U روزنامه فروش
dailies U روزنامه یومیه
day book U دفتر روزنامه
daily U روزنامه یومیه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com