Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
macaroni
U
ماکارونی جوان خارج رفته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
My brother has gone abroad.
برادرم رفته خارجه
[خارج از کشور]
due
U
از دست رفته کهنه شده از نوبت خارج شده
push pop stack
U
ثباتی که اطلاعات را ازشمارنده برنامه گرفته ومکانهای ادرس دستورالعمل را بر مبنای "انکه اول رفته اخر خارج شود" ذخیره میکند
younker
U
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
yonker
U
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
macaroon
U
ماکارونی
macaroons
U
ماکارونی
damped wave
U
موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
macaronic
U
وابسته به ماکارونی
macaroni cheese
U
ماکارونی با سس پنیر
noodle
U
ماکارونی احمق
critical mach number
U
عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
princox
U
جوان ژیگولو جوان جلف
princock
U
جوان ژیگولو جوان جلف
The sun has set (hadd set).
U
آفتاب رفته است ( رفته بود )
hard wheat
U
گندم ماکارونی دارای مقدارگلوتن زیادی است
to peter out
U
رفته رفته کوچک شدن
dwindling
U
رفته رفته کوچک شدن
dwindled
U
رفته رفته کوچک شدن
dwindle
U
رفته رفته کوچک شدن
dwindles
U
رفته رفته کوچک شدن
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
hooked medallion
U
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
adolescents
U
جوان
juvenescent
U
نو جوان
callant
U
جوان
yoth
U
جوان
young persons
U
جوان
adolescent
U
جوان
younger
U
جوان
beardless
U
جوان
molls
U
زن جوان
moll
U
زن جوان
youth
U
جوان
youths
U
جوان
lass
U
زن جوان
dells
U
زن جوان
dell
U
زن جوان
young
U
جوان
lasses
U
زن جوان
fries
U
جوان
callan
U
جوان
fry
U
جوان
frying
U
جوان
young and old
U
پیر و جوان
playboys
U
جوان دخترباز
playboy
U
جوان دخترباز
playboy
U
جوان عیاش
young population
U
جمعیت جوان
nags
U
اسب جوان
youthful
U
جوان باطراوت
nagged
U
اسب جوان
snot
U
جوان گستاخ
nag
U
اسب جوان
youngish
U
نسبتا جوان
youngish
U
جوان وار
young smith
U
اسمیت جوان
playboys
U
جوان عیاش
yong lion
U
شیر جوان
floozy
U
زن جوان بوالهوس
immature soil
U
خاک جوان
boyo
U
پسربچه جوان
gigolos
U
جوان جلف
gigolo
U
جوان جلف
juvenescent
U
جوان شونده
beau
U
جوان شیک
juvenescent
U
تازه جوان
lionet
U
شیر جوان
rejuvenation
U
جوان سازی
insenescible
U
همیشه جوان
peachick
U
جوان خودفروش
puss
U
دخترک زن جوان
swain
U
جوان روستایی
trull
U
دختر جوان
punks
U
جوان ولگرد
punk
U
جوان ولگرد
ephebophilia
U
جوان خواهی
to die young
U
جوان مردن
rejuvenated
U
دوباره جوان کردن
young turk
U
افسر جوان افراطی
cora
U
[سر ستونی در شکل زن جوان]
juvenescence
U
حالت جوان شدن
[be]
no chicken
U
دیگر جوان نبودن
sow
U
ماده خوک جوان
to wear one's years well
U
خوب ماندن جوان
rejuvenesce
U
دوباره جوان شدن
rejuveoize
U
دوباره جوان کردن
rejuveoize
U
دوباره جوان شدن
sowed
U
ماده خوک جوان
skipjack
U
جوان ژیگولووخود نما
hooligans
U
جوان اوباش صفت
hooligan
U
جوان اوباش صفت
rejuvenation
U
دوباره جوان سازی
youth
U
شباب شخص جوان
youths
U
شباب شخص جوان
fillies
U
دختر شوخ و جوان
filly
U
دختر شوخ و جوان
sows
U
ماده خوک جوان
agerasia
U
پیر جوان نما
yoth
U
شخص جوان جوانمرد
rejuvenates
U
دوباره جوان کردن
rejuvenating
U
دوباره جوان کردن
rejuvenate
U
دوباره جوان کردن
chaperones
U
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperone
U
همراه دختران جوان رفتن
You are 5 years younger than me.
U
شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
sylphid
U
زن جوان وزیبا وباریک اندام
chaperone
U
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
He is not young anymore.
U
او
[مرد]
دیگر جوان ن
[یست]
.
narcissus
U
جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
sweetbread
U
تیموس حیوانات جوان دنبلان
chaperon
U
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperon
U
همراه دختران جوان رفتن
cocotte
U
زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
gill flirt
U
زن جوان سبک وهرزه دخترول
johnny
U
جوان ژیگولو و خوشگذران پاسبان
junker
U
جوان نجیب زاده المانی
kitty
U
دختر جوان زن سبک و جلف
kitties
U
دختر جوان زن سبک و جلف
maids
U
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
maid
U
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
chaperones
U
همراه دختران جوان رفتن
She doesnt like that young man.
U
از آن جوان خوشش نمی آید
yuppies
U
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
yuppie
U
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
chaperons
U
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperons
U
همراه دختران جوان رفتن
spring chicken
<idiom>
U
شخص جوان (بصورت منفی)
an unlicked cub
U
جوان زمخت- ادم نتراشیده ونخراشیده
You cannot put old heads on young shoulders .
<proverb>
U
سر پیر نتوان بر شانه جوان بگذاشت .
YWCA
U
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
YWCAs
U
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
have an old head on young shoulders
<idiom>
U
جوان ولی عقل بزرگترها را داشتن
chaperon
U
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
hidden momentum of population growth
U
به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
chaperons
U
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
fuzz
U
ریش تازه جوان کرکی شدن
greensick
U
مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
chaperone
U
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
oaks
U
مسابقه مادیانهای اصیل جوان در انگلستان
adonic
U
جوان زیبایی که معشوق ونوس بود
chaperones
U
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
dislocated
U
در رفته
short tempered
U
از جا در رفته
frenetical
U
از جا در رفته
departed
U
رفته
by inches
U
رفته رفته
inchmeal
U
رفته رفته
in process of time
U
رفته رفته
by degrees
<adv.>
U
رفته رفته
bit by bit
<adv.>
U
رفته رفته
gradually
U
رفته رفته
gradually
<adv.>
U
رفته رفته
thrawart
U
در رفته
passanger
U
شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
adonis
U
جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
duenna
U
زن سالمندی که مراقب دختران وزنان جوان است
hope chest
U
جعبهای که زن جوان جهیزیه والبسه خود را در ان میگذارد
interplant
U
کاشتن درختهای جوان بین درختان دیگر
first and last
U
روی هم رفته
iam bored
U
حوصله ام سر رفته
gone
<adj.>
U
از دست رفته
I'm glad he's gone.
U
خوشحالم که او رفته.
in the a
U
روی هم رفته
average
U
روی هم رفته
all in all
U
روی هم رفته
madding
U
از کوره در رفته
he knew that i had gone
U
او میدانست که من رفته ام
day a day
U
روی هم رفته
off shade
U
رنگ رفته
red-hot
U
ازجادر رفته
overalls
U
رویهم رفته
averaged
U
روی هم رفته
by and large
<idiom>
U
روی هم رفته
it has escaped my remembrance
U
از خاطرم رفته
averages
U
روی هم رفته
averagly
U
روی هم رفته
i have been to paris
U
پاریس رفته ام
averaging
U
روی هم رفته
in the lump
U
روی هم رفته
cavetto
U
[پخی تو رفته]
altogether
U
روی هم رفته
overall
U
رویهم رفته
all told
U
روی هم رفته
on a par
U
روی هم رفته
extinct
U
ازبین رفته
neater
U
شسته و رفته
neatest
U
شسته و رفته
applied
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
pallid
U
رنگ رفته
emaciated
U
گوشت رفته
consumptive
U
تحلیل رفته
chafed
U
پوست رفته
exhausted
U
تحلیل رفته
installed
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
inserted
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
deployed
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
jitters
U
از کوره در رفته
overseen
U
غلط رفته
appointed
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com