English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fish meal U ماهی خشک وخورد شده که بمصرف کود وغذای حیوانات میرسد
fish story U ماهی خشک وخورد شده که بمصرف کود وغذای حیوانات میرسد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spalls U تیکه سنگ که بمصرف پرکردن میرسد
vivary U جای نگهداری حیوانات یا محل صید ماهی
utilizes U بمصرف رساندن
utilising U بمصرف رساندن
utilises U بمصرف رساندن
utilised U بمصرف رساندن
utilize U بمصرف رساندن
utilizing U بمصرف رساندن
battles U زد وخورد
battled U زد وخورد
battling U زد وخورد
combating U زد وخورد
combated U زد وخورد
combats U زد وخورد
combat U زد وخورد
set-tos U زد وخورد
set-to U زد وخورد
skirmish U زد وخورد
battle U زد وخورد
set to U زد وخورد
medleys U زد وخورد
skirmishes U زد وخورد
medley U زد وخورد
skirmish U زد وخورد کردن
skirmishes U زد وخورد کردن
pickeer U زد وخورد کردن
me seems U بنظرم میرسد
he is a stranger to me U بنظرم میرسد
it seem to me U بنظرم میرسد
it occurs to me that U بنظرم میرسد که
pomfret U یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse U موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck U ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
it sounds false U دروغ بنظر میرسد
He sounds angry. U او عصبانی به نظر میرسد.
meseems U چنین بنظرم میرسد
we learnt from london that U از لندن خبر میرسد
methinks U بنظرم چنین میرسد
he looks brave U او شجاع بنظر میرسد
escolar U نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
tidewater U اب جزر ومد که بخشکی میرسد
it seems to me he is lying U بنظرم میرسد دروغ میگوید
pondweed U بکجور جلبک که در استخرهابهم میرسد
clapboard U قطعات چوب که به مصرف روکوبی میرسد
clapboards U قطعات چوب که به مصرف روکوبی میرسد
piece goods U کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
guppies U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
haddock U ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
guppy U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fish U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fished U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
mackerel U ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
fishes U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
pip squeak U نارنجکی که صدای ان مانندPIP-SQUEAK بگوش میرسد
self feeder U ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
limbers U ناودانهای طرفین ته کشتی که از انجا اب به منبع تلمبه میرسد
liquid crystal display colour pigmented U صفحه نمایش با محلولهای کریستالی مایعی که رنگی به نظر میرسد
load line U خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
grayfish U نوعی ماهی روغن سگ ماهی
cumulo nimbus U ابرهای بسیار بزرگ متراکم که قسمتهای فوقانی انها به استراتوسفر میرسد
zero lash U شرایطی در مکانیزم کنترل سوپاپهای موتور پیستونی که در ان با استفاده از ثابت هیدرولیکی مقدار لقی به صفر میرسد
lore U حیوانات
domestic animals U حیوانات اهلی
bestiality U جماع با حیوانات
venery U حیوانات شکارشونده
feedstuff U خوراک حیوانات
breeding U پرورش حیوانات
put away <idiom> U کشتن حیوانات
zoolatry U پرستش حیوانات
zootomy U تشریح حیوانات
stray animals U حیوانات ضاله
wildlife U حیوانات وحشی
home range U جایگاه حیوانات
rodentia U حیوانات قراضه
foal U توله حیوانات
foals U توله حیوانات
chits U توله حیوانات
chit U توله حیوانات
dung U مدفوع حیوانات
fauna U حیوانات یک اقلیم
buggery with animals U جماع با حیوانات
zootechnical U وابسته به فن تربیت حیوانات
woodnote U صدای حیوانات جنگل
big game U شکار حیوانات بزرگ
make friends <idiom> U رفاقت با حیوانات ومردم
farms U پرورشگاه حیوانات اهلی
damage feasant U خسارت ناشی از حیوانات
pedication U عمل جنسی با حیوانات
bull U حیوانات نر بزرگ فرمان
farm U پرورشگاه حیوانات اهلی
bulls U حیوانات نر بزرگ فرمان
farmed U پرورشگاه حیوانات اهلی
forepaw U پنجه دست حیوانات
sea calf U گوساله ماهی سگ ماهی
sweetbread U تیموس حیوانات جوان دنبلان
privilegium U حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
reclaim animal U حیوانات وحشی تربیت شده
penned U حیوانات اغل خانه ییلاقی
zoomorphic U [استفاده از نقوش حیوانات در فرش]
penning U حیوانات اغل خانه ییلاقی
pens U حیوانات اغل خانه ییلاقی
crest U یال [حیوانات و جانور شناسی]
soilage U علف تازه علوفه حیوانات
warrens U محل نگهداری حیوانات وحشی
warren U محل نگهداری حیوانات وحشی
mane U یال [حیوانات و جانور شناسی]
pen U حیوانات اغل خانه ییلاقی
beaver U سگ آبی [حیوانات و جانور شناسی]
squamation U پوشش فلسی شکل حیوانات
parkas U نیم تنه پوست حیوانات
acron U قسمت قدامی حیوانات بنددار
department stores U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
loss leader U بفروش میرسد کالایی که به منظور جلب توجه مشتری زیر قیمت تمام شده بفروش می رسد
department store U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
taxidermy U پرکردن پوست حیوانات با کاه وغیره
exuviae U پوشش یا پوست حیوانات پس از انداخته شدن
diana U الههء ماه وشکار حیوانات وحشی
zoon U هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
gasteropod U حیوانات ناعمه خانواده راب یاحلزون
upland game U پرندگان و حیوانات کوچم شکاری در ارتفاعات
blasetocyst U جنین تکامل یافته حیوانات پستاندار
home range U جای محدود برای فعالیت حیوانات
pickerel U اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
methought U چنین بنظرم میرسد چنین می نماید
veterinarian U پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
veterinarians U پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
dicker U مبادله کردن پوست حیوانات معامله جنسی
taxidermist U ویژه گر پر کردن پوست حیوانات باکاه وغیره
animalist U مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
fluor U مایعات بدن حیوانات مواد فلورین دار
forequarter U ربع قدامی خارجی بدن یالاشه حیوانات
zoomorphism U استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
zoomorphism U تجسم خدا یا خدایان بشکل حیوانات پست
small game U پرندگان و حیوانات کوچک که برای تفریح شکار می شوند
zootechnician U کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
poundage U وزن چیزی برحسب پوند یا رطل محصور سازی حیوانات
biomorph U [فرم پایه در موضوعات زنده مانند طراحی حیوانات، انسانها یا جانورشناسی]
biogeography U رشتهای از زیست شناسی که درباره طرزانتشار و پخش حیوانات ونباتات بحث میکند
Agricultural Order U سرستون [سر ستون کرنتی با تومارهای پیچیده شده به شکل سر حیوانات یا آرایش برگ کنگره ای]
this story is improbable U این داستان راست نمینماید این داستان بعید بنظر میرسد
teleost U ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
acrostolium U [قسمتی از دماغه کشتی در ناو جنگی باستان مه معمولا مدور، مارپیچ یا شکلی شبیه حیوانات داشته است.]
bioecology U رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
tusk U دندان عاج فیل دندان گراز حیوانات
tusks U دندان عاج فیل دندان گراز حیوانات
big game U صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
pounding U اغل حیوانات گمشده وضاله اغل
pounds U اغل حیوانات گمشده وضاله اغل
pounded U اغل حیوانات گمشده وضاله اغل
pound U اغل حیوانات گمشده وضاله اغل
relief U نقش یا گل برجسته [این امر در فرشبافی بیشتر در هنگام بافت چهره انسان، گاه نقوش حیوانات و یا استفاده از آیات، کلمات و شعر در متن و یا حاشیه فرش بکار می رود.]
lion rug U فرش شیری [این طرح بیشتر مربوط به استان فارس و عشایر آن منطقه بوده و گاه در طرح از شتر و یا حیوانات دیگر نیز استفاده می شود.]
dye-stuff U ماده رنگی در رنگرزی الیاف [این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
lunar U ماهی
fumade U ماهی
tuna U ماهی تن
mermaid U زن ماهی
tuna fish U ماهی تن
piscium U ماهی
caudal fin U دم ماهی
mermaids U زن ماهی
tartar sauce U سس ماهی
per mensem U ماهی
dogfish U سگ ماهی
gar U سگ ماهی
pisces U ماهی
fishes U ماهی
sturgeon U سگ ماهی
fished U ماهی
haberdine U ماهی
fish U ماهی
flat fish U ماهی پهن
ground gudgeon U ماهی تیان
fish glue U سریش ماهی
fish like U ماهی مانند
guitarfish U ماهی گیتار
halieutics U ماهی گیری
fryer U ماهی تابه
gurnet U ماهی سرگنده
isinglass U سریشم ماهی
poison berry U مرگ ماهی
fish farm U پرورشگاه ماهی
fish fag U زن ماهی فروش
ichthyologist U ماهی شناس
lampereel U یکجور ماهی
laker U ماهی دریاچه
game fish U ماهی موردنظر
gar U نیزه ماهی
numbfish U ماهی رعاد
fingerling U ماهی ازاد
fish backed U گرده ماهی
kingfisher U ماهی خوراک
fish bone U استخوان ماهی
fish culture U ماهی پروری
fish culture U تربیت ماهی
indian berry U مرگ ماهی
ichthyophagy U ماهی خوری
fomalhaut U دهان ماهی
ichthyocolla U سریشم ماهی
goggle eye U نوعی ماهی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com