Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
groundling
U
ماهی ته دریا خواننده یاتماشاچی بی ذوق عامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
marlinspike
U
ماهی باله نرم اعماق دریا
marlinespike
U
ماهی باله نرم اعماق دریا
continental shelf
U
مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
laic
U
عامی
secular
U
عامی
layman
U
عامی
laymen
U
عامی
illiterate
U
عامی
laywoman
U
زن عامی
neap tide
U
کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
layman
U
شخص عامی
laymen
U
شخص عامی
granny knot
U
گره عامی
isovelocity
U
نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
lay
U
غیر حرفهای عامی
vulgarian
U
ادم عامی و پست
lays
U
غیر حرفهای عامی
lay rezder
U
عامی که اجاز دارد نمازیاایین مذهبی دیگر را اداره کند
parish clerk
U
کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
pomfret
U
یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse
U
موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck
U
ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar
U
نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
mean sea level
U
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
fished
U
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
haddock
U
ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
guppy
U
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
guppies
U
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fish
U
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
mackerel
U
ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
fishes
U
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
reciter
U
خواننده
songbirds
U
خواننده زن
singer
U
خواننده
ballad singer
U
خواننده
songbird
U
خواننده زن
troller
U
خواننده
readers
U
خواننده
chantress
U
زن خواننده
reader
U
خواننده
vocalist
U
خواننده
chanter
U
خواننده
caroler
U
خواننده
vocalists
U
خواننده
singers
U
خواننده
oscine
U
خواننده
singing
U
اوازخوانی خواننده
read head
U
نوک خواننده
trios
U
سه نفر خواننده
raw head
U
نوک خواننده
trio
U
سه نفر خواننده
disk reader
U
خواننده دیسک
grayfish
U
نوعی ماهی روغن سگ ماهی
magnetic tape reader
U
خواننده نوار مغناطیسی
photoelectric reader
U
خواننده فتو الکتریکی
optical
U
خواننده میله نوری
bar code reader
U
دستگاه خواننده کد میلهای
calling program
U
برنامه فرا خواننده
go to school
U
خواننده میله نوری
epistoler
U
خواننده رسالهای ازعهدجدید
prim donna
U
سر دسته زنهای خواننده دراپرا
prima donnas
U
خواننده برجسته زن اپرا یاکنسرت
prima donna
U
خواننده برجسته زن اپرا یاکنسرت
torch singer
U
خواننده شعر احساساتی وعاشقانه
diva
U
سردسته زنان خواننده اپرا
smalltalk
U
یک سیستم زبان و نرم افزارکه برای هر چه بیشتر اسان نمودن استفاده از کامپیوترتوسط افراد عامی طراحی شده است اسمال تاک
buffo
U
خواننده مرد در رلهای فکاهی اپرا
read
U
تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
reads
U
تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
holding anchorage
U
لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
ocr
U
طرح حرف که توسط خواننده OCR به آسانی قابل خواندن باشد
cue
U
اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
cues
U
اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
optical
U
طرح حرف که توسط خواننده OCR به خوبی قابل خواندن است
hopper
U
وسیلهای که کارت پانچ ها را نگه می دارد و آنها را به دستگاه خواننده میدهد
hoppers
U
وسیلهای که کارت پانچ ها را نگه می دارد و آنها را به دستگاه خواننده میدهد
sea calf
U
گوساله ماهی سگ ماهی
quartets
U
قطعه موسیقی مخصوص چهارتن خواننده یا نوازنده گروه چهارتنی که قطعهای رابسرایند.
card
U
وسیلهای که به طور خودکار کارت پانچ را درون دستگاه خواننده قرار میدهد
quartet
U
قطعه موسیقی مخصوص چهارتن خواننده یا نوازنده گروه چهارتنی که قطعهای رابسرایند.
quartette
U
قطعه موسیقی مخصوص چهارتن خواننده یا نوازنده گروه چهارتنی که قطعهای رابسرایند.
cards
U
وسیلهای که به طور خودکار کارت پانچ را درون دستگاه خواننده قرار میدهد
The singer and his staff commandeered the entire backstage area.
U
خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
pickerel
U
اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
mean sea level
U
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
teleost
U
ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
inputted
U
وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند
input
U
وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند
benthos
U
ته دریا
bree
U
دریا
floods
U
رو د دریا
flooded
U
رو د دریا
sea froth
U
کف دریا
on the sea
U
دریا
flood
U
رو د دریا
mere
U
دریا
channeling
U
دریا
the deep
U
دریا
high water
U
مد دریا
the blue
U
دریا
channel
U
دریا
waterscape
U
اب دریا
saltwater
U
اب دریا
channels
U
دریا
channelled
U
دریا
channeled
U
دریا
sea bed
U
کف دریا
the wave
U
دریا
cuttlebone
U
کف دریا
seabed
U
کف دریا
sea foam
U
کف دریا
cuttle bone
U
کف دریا
merest
U
دریا
overboard
U
در دریا
meerscham
U
کف دریا
holm
U
دریا
at sea
U
در دریا
spume
U
کف آب دریا
beach foam
U
کف آب دریا
ocean foam
U
کف آب دریا
sea foam
U
کف آب دریا
high water line
U
خط مد دریا
main
U
دریا
acajou
U
دریا
lough
U
اب دریا
asea
U
به دریا
asea
U
در دریا
d.j.'s locker
U
ته دریا
high tide
U
مد دریا
ground
U
کف دریا
seas
U
دریا
sea
U
دریا
meerschaum
U
کف دریا
sepiolite
U
کف دریا
high tides
U
مد دریا
seacoast
U
ساحل دریا
sea coast
U
ساحل دریا
sea coast
U
کرانه دریا
seafolk
U
دریا نوردان
dead in the water
U
متوقف در دریا
sea water damage
U
خسارت اب دریا
seaward
U
بسوی دریا
sea born
U
زاده دریا
seaway
U
دریا راه
sea shore
U
کرانه دریا
sea board
U
کناره دریا
sea purse
U
گرداب دریا
seagoer
U
دریا نورد
seaborne
U
دریا برد
seacoast
U
دریا کنار
seacraft
U
دریا نوردی
sea sickness
U
دریا گرفتگی
sea cock
U
شیر دریا
sea state
U
حالت دریا
sea duty
U
خدمت دریا
shipman
U
دریا نورد
sea state
U
وضعیت دریا
sea girt
U
دریا بست
seagirt
U
محاط دریا
seagoing
U
دریا پیما
seapuss
U
گرداب دریا
seagoing
U
دریا نورد
anchor ice
U
یخهای کف دریا
strands
U
کنار دریا
strand
U
کنار دریا
coasts
U
کنار دریا
coast
U
کنار دریا
sailors
U
دریا نورد
sailor
U
دریا نورد
ocean bound
U
رهشپار دریا
heave of the sea
U
زورخیزاب دریا
seasickness
U
دریا زدگی
holding ground
U
گیرایی کف دریا
foreshore
U
کنار دریا
outbound
U
رهسپار دریا
voyages
U
سفر دریا
voyage
U
سفر دریا
mal de mer
U
ناخوشی دریا
maldemer
U
ناخوشی دریا
man overboard
U
ادم به دریا
marine transgression
U
پیشروی دریا
foreshores
U
کنار دریا
on shore winds
U
دریا باد
bay salt
U
نمک دریا
out bound
U
رهسپار دریا
chlorinity
U
غلظت اب دریا
sand
U
شن کرانه دریا
davy jones
U
جنی دریا
datum level
U
سطح اب دریا
sailer
U
دریا نورد
sea anchor
U
لنگر دریا
sea-going
U
باب دریا
sea going
U
باب دریا
poseidon
U
خدای دریا
by water
U
از راه دریا
by sea
U
ازراه دریا
oversea
U
انطرف دریا
pelagic
U
ساکن دریا
naval aviation
U
هوا دریا
bottom bounce
U
انعکاس از کف دریا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com