Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
officiary
U
مامور رسمی مقام رسمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
officiated
U
مقام رسمی
officiate
U
مقام رسمی
officiates
U
مقام رسمی
officiating
U
مقام رسمی
vetoing
U
ردیا نفی یا منع یک مقام رسمی
veto
U
ردیا نفی یا منع یک مقام رسمی
vetoes
U
ردیا نفی یا منع یک مقام رسمی
vetoed
U
ردیا نفی یا منع یک مقام رسمی
returned
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
reviews
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
officious
U
نیمه رسمی شبهه رسمی
review
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
solemn form
U
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
yamen
U
اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
exchange devaluation
U
تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
institutional
U
رسمی
orthodox
U
رسمی
official
U
رسمی
solemn
U
رسمی
formal
U
رسمی
formmal
U
رسمی
smallage
U
کرفس رسمی
state religion
U
مذهب رسمی
official rate
U
نرخ رسمی
standard time
U
زمان رسمی
solemn form
U
طریقه رسمی
speedwell
U
سیزاب رسمی
official receipt
U
رسید رسمی
official religion
U
دین رسمی
officiously
U
بطورغیر رسمی
semiofficial
U
نیمه رسمی
prontonotary
U
سردفتراسناد رسمی
prothonotary
U
سردفتراسناد رسمی
semi official
U
نیمه رسمی
semi officially
U
بطورنیم رسمی
semiformal
U
نیمه رسمی
public submission
U
مناقصه رسمی
officialize
U
رسمی کردن
noting
U
نامه رسمی
notes
U
نامه رسمی
note
U
نامه رسمی
unofficial
U
غیر رسمی
statute mile
U
مایل رسمی
formalised
U
رسمی کردن
placards
U
پروانه رسمی
placard
U
پروانه رسمی
officials
U
مقامات رسمی
audiences
U
ملاقات رسمی
audience
U
ملاقات رسمی
position
U
شغل رسمی
throwaway
U
غیر رسمی
protested
U
اعتراض رسمی
functions
U
ایین رسمی
formalises
U
رسمی کردن
formalising
U
رسمی کردن
formalize
U
رسمی کردن
tux
U
لباس رسمی
vestment
U
لباس رسمی
card-carrying
U
عضو رسمی
Full dress. Formal dress.
U
لباس رسمی
free and easy
<idiom>
U
غیر رسمی
stand on ceremony
<idiom>
U
رسمی بودن
positioned
U
شغل رسمی
formalizing
U
رسمی کردن
formalizes
U
رسمی کردن
formalized
U
رسمی کردن
functioned
U
ایین رسمی
official prices
U
قیمتهای رسمی
aregular cook
U
اشپز رسمی
formal group
U
گروه رسمی
formal review
U
سان رسمی
formal review
U
بررسی رسمی
insignia
U
مدال رسمی
insignia
U
نشان رسمی
official
U
موثق و رسمی
official
U
عالیرتبه رسمی
careers
U
دوره رسمی
careering
U
دوره رسمی
extra official
U
غیر رسمی
careered
U
دوره رسمی
hansard
U
مذاکرات رسمی
career
U
دوره رسمی
pronouncements
U
اعلامیه رسمی
pronouncement
U
اعلامیه رسمی
formal education
U
اموزش رسمی
formal accountability
U
ذیحسابی رسمی
boarding call
U
بازدید رسمی
bonspiel
U
مسابقه رسمی
cognizance
U
اخطار رسمی
communique
U
ابلاغ رسمی
contracts under seal
U
عقد رسمی
dress suit
U
لباس رسمی شب
dress uniform
U
انیفرم رسمی
protests
U
اعتراض رسمی
protests
U
واخواست رسمی
driss uniform
U
لباس رسمی
protesting
U
اعتراض رسمی
protesting
U
واخواست رسمی
protested
U
واخواست رسمی
protest
U
اعتراض رسمی
protest
U
واخواست رسمی
officious
U
غیر رسمی
missives
U
نامه رسمی
official receiver
U
اعتصاب رسمی
noterial document
U
سند رسمی
talking-to
U
سرزنش رسمی
talking to
U
سرزنش رسمی
official document
U
سند رسمی
official authorities
U
مراجع رسمی
official channels
U
مجاری رسمی
official channels
U
طرق رسمی
official communications
U
ابلاغیه رسمی
official deed
U
سند رسمی
official gazette
U
روزنامه رسمی
official jurnal
U
روزنامه رسمی
official language
U
زبان رسمی
official meeting
U
ملاقات رسمی
nonformal
U
غیر رسمی
mare's tail
U
هپوریس رسمی
missive
U
نامه رسمی
informal
U
غیر رسمی
tuxedos
U
لباس رسمی
tuxedo
U
لباس رسمی
asparagus
U
مارچوبهء رسمی
bank holidays
U
تعطیلات رسمی
insigne
U
نشان رسمی
insigne
U
مدال رسمی
intrant
U
ورود رسمی
legalization
U
شناسایی رسمی
letter de chancellerie
U
نامه رسمی
official meeting
U
اجتماع رسمی
function
U
ایین رسمی
reprimands
U
توبیخ رسمی
reprimanded
U
توبیخ رسمی
reprimand
U
توبیخ رسمی
returning
U
گزارش رسمی
returns
U
گزارش رسمی
reprimanding
U
توبیخ رسمی
returned
U
گزارش رسمی
return
U
گزارش رسمی
notary public's office
U
دفتر اسناد رسمی
officially represented
U
دارای نماینده رسمی
jury
U
مقامات رسمی نافر
introduction
U
معرفی رسمی اشناسازی
notary
U
سردفتر اسناد رسمی
nonconformist
U
مخالف کلیسای رسمی
nonconformists
U
مخالف کلیسای رسمی
black tie
U
کت نیمه رسمی مردانه
official oath
U
سوگند قانونی یا رسمی
juries
U
مقامات رسمی نافر
official visit
U
بازدید رسمی فرمانده
introductions
U
معرفی رسمی اشناسازی
physician in ordinary
U
پزشک رسمی یا همیشگی
vestment
U
لباس رسمی اسقف
visit of courtesy
U
بازدید رسمی نظامی
regulation clothing
U
لباس رسمی نظامی
morning dress
U
جامهی رسمی صبحگاهی
stuffed shirt
<idiom>
U
شخص رسمی وجدی
unofficial news
U
خبر غیر رسمی
studbook
U
شناسنامه رسمی اسب
visitors
U
مهمان رسمی نظامی
pro memoria
U
نامه غیر رسمی
plain
U
غیر رسمی جلگه
plainer
U
غیر رسمی جلگه
plainest
U
غیر رسمی جلگه
plains
U
غیر رسمی جلگه
visitor
U
مهمان رسمی نظامی
stated
U
سیاسی رسمی وضع
states
U
سیاسی رسمی وضع
stating
U
سیاسی رسمی وضع
gazette
U
مجله رسمی روزنامه
government house
U
اقامتگاه رسمی فرماندار
gravamen
U
شکایت رسمی شکوائیه
reprimand
U
سرزنش وتوبیخ رسمی
pronouncements
U
افهار عقیده رسمی
state-
U
سیاسی رسمی وضع
state
U
سیاسی رسمی وضع
bank rate of discount
U
نرخ رسمی تنزیل
canonical dress
U
لباس رسمی روحانیون
canonicals
U
لباس رسمی روحانیون
common law marriage
U
ازدواج غیر رسمی
communique
U
اطلاعیه رسمی یااداری
dress uniform
U
لباس رسمی نظامی
disband
U
انحلال رسمی یکانها
disbanding
U
انحلال رسمی یکانها
disbands
U
انحلال رسمی یکانها
official calibration
U
واسنجی رسمی
[مهندسی]
pronouncement
U
افهار عقیده رسمی
intrant
U
دخول رسمی وقانونی
landding
U
کرانه رسمی فرودگاه
legal holiday
U
تعطیلات رسمی وقانونی
memoire
U
نامه غیر رسمی
milkweed
U
پادزهر رسمی استبرق
nonformal education
U
اموزش غیر رسمی
bulletins
U
ابلاغیه رسمی بیانیه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com