English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
excise tax U مالیات بر مصرف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
general sales taxes U مالیات بر مصرف کلی وجزیی
Other Matches
average propensity to consume U میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility U اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics U امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
ability to pay principle of taxation U اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
incidence of taxation U تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
advalorem tax U مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
remission of taxes U صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
excise U مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
excise tax U مالیات برفروش مالیات غیر مستقیم
power consumer U مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume U تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
assessments U ممیزی مالیات وضع مالیات
assessment U ممیزی مالیات وضع مالیات
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
nonneutralities of income taxation U خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
levying U اخذ مالیات مالیات
taxation U مالیات بندی مالیات
levies U اخذ مالیات مالیات
levying U مالیات بندی مالیات
levies U مالیات بندی مالیات
levied U اخذ مالیات مالیات
levied U مالیات بندی مالیات
levy U اخذ مالیات مالیات
levy U مالیات بندی مالیات
regressive income tax U مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
extravagant U مصرف
of no a U بی مصرف
wastes U بی مصرف
income consumption curve U مصرف
waste U بی مصرف
offtake U مصرف
expenditure U مصرف
consumerism U مصرف
otiose U بی مصرف
disposal U مصرف
sodden U بی مصرف
unemployed U بی مصرف
wasteful U مصرف
waster U مصرف
good for nothing U بی مصرف
consumption U مصرف
comsumption U مصرف
expense U مصرف
usage U مصرف
usages U مصرف
aggregate consumption U مصرف کل
consumption possibility line U حد مصرف
overall consumption U مصرف کل
wasters U مصرف
power consumer U مصرف برق
bootless U بی مصرف بی علاج
power consumption U مصرف قدرت
consumes U مصرف کردن
gasoline consumption U مصرف بنزین
domestic consumption U مصرف خانگی
consumption schedule U جدول مصرف
permanent consumption U مصرف دائمی
per capita water consumption U مصرف سرانه اب
fuel consumption U مصرف سوخت
expenditure credit U اعتبار مصرف
capital consumption U مصرف سرمایه
consumption theory U نظریه مصرف
per capita consumption U مصرف سرانه
coefficient of utility U ضریب مصرف
consumed U مصرف کردن
consume U مصرف کردن
power consumption U مصرف برق
put away U مصرف کردن
ready for use U اماده مصرف
ready use U اماده مصرف
consumption rate U نواخت مصرف
consumable U مصرف شدنی
rival consumption U مصرف رقابتی
consumption possibility line U خط امکانات مصرف
consumer brand U کالای پر مصرف
throw away U چیز بی مصرف
consumption function U تابع مصرف
eat U مصرف کردن
conspicuious consumption U مصرف تجملی
eats U مصرف کردن
present consumption U مصرف جاری
present consumption U مصرف حال
consumption rate U اهنگ مصرف
consumption rate U میزان مصرف
private consumption U مصرف خصوصی
productive consumption U مصرف مولد
energy consumption U مصرف انرژی
propensity to consume U تمایل به مصرف
conspicious consumption U مصرف تجملی
spends U مصرف کردن
spend U مصرف کردن
propensity to consume U گرایش به مصرف
autonomous consumption U مصرف مستقل
using U استعمال مصرف
consumer U مصرف کننده
shelf life U تاریخ مصرف
idle stock U موجودی بی مصرف
inconsumable U مصرف نکردنی
induced consumption U مصرف القائی
induced consumption U مصرف تشویقی
industrial consumption U مصرف صنعتی
internal consumption U مصرف داخلی
internal power U مصرف داخلی
irrigation consumption U مصرف ابیاری
abusing U سوء مصرف
national consumption U مصرف ملی
consumers U مصرف کننده
utilization U مصرف بکاربری
home use entry U اعلامیه مصرف
home consumption U مصرف داخلی
optional consumption U مصرف اختیاری
home consumption U مصرف خانگی
high mass consumption U مصرف انبوه
partial substitution U جانشینی مصرف
peak load U بحبوحه مصرف
maximum power demand U مصرف حداکثر
user U مصرف کننده
abuses U سوء مصرف
abused U سوء مصرف
abuse U سوء مصرف
mass consumption U مصرف انبوه
mass consumption U مصرف کلان
users U مصرف کننده
dismantling U بی مصرف کردن
usable <adj.> U مصرف کردنی
useful <adj.> U مصرف کردنی
utilisable [British] <adj.> U مصرف کردنی
utilizable <adj.> U مصرف کردنی
applicable <adj.> U قابل مصرف
suitable <adj.> U قابل مصرف
usable <adj.> U قابل مصرف
useful <adj.> U قابل مصرف
utilisable [British] <adj.> U قابل مصرف
suitable <adj.> U مصرف کردنی
disposable U مصرف شدنی
dismantles U بی مصرف کردن
dismantled U بی مصرف کردن
dismantle U بی مصرف کردن
exhausted U مصرف شده
applicable <adj.> U مصرف کردنی
exploitation [utilization] U مورد مصرف
usage U مورد مصرف
using U مورد مصرف
utilisation [British] U مورد مصرف
utilization U مورد مصرف
use U استعمال مصرف
usages U موارد مصرف
utilisations U موارد مصرف
utilizations U موارد مصرف
TAN [Transaction authentication number] U رمز یکبار مصرف
recive U مصرف کنید
rate of consumption U نرخ مصرف
utilizable <adj.> U قابل مصرف
to use up U مصرف کردن
unproductive consumption U مصرف بیهوده
expendable U مصرف پذیر
rag U بی مصرف شدن
rags U بی مصرف شدن
transitory consumption U مصرف انتقالی
expenditure U میزان مصرف
transitory consumption U مصرف گذرا
usage rate U نرخ مصرف
throwaway U یکبار مصرف
use up U مصرف کردن
consumerism U مصرف گرایی
uses U استعمال مصرف
home use entry U اعلامیه مصرف شخصی
consumerism U حمایت از مصرف کننده
meters U کنتور مصرف سنج
secondary consumers U مصرف کنندگان دومین
expendable property U اماد مصرف شدنی
product usage rate U میزان مصرف محصول
volt ampere hour meter U کنتور مصرف فاهری
representative consumer U مصرف کننده نمونه
underconsumption theory U نظریه مصرف ناکافی
utilizable U قابل استفاده مصرف
rational consumer U مصرف کننده عقلائی
age of mass consumption U عصر مصرف انبوه
metres U کنتور مصرف سنج
gew gaw U اشیاء قشنگ بی مصرف
unproductive consumption U مصرف غیر مولد
unit kilometer U مصرف کیلومتری یکان
var hour meter U کنتور مصرف کور
reactive volt ampere hour meter U کنتور مصرف کور
meter U کنتور مصرف سنج
excess meter U کنتور مصرف اضافی
consumer choice U انتخاب مصرف کننده
consumer credit U اعتبار مصرف کننده
to be on the strain U زیاد مصرف شدن
consumer equilibrium U تعادل مصرف کننده
to lay up in a napkin U بی مصرف نگاه داشتن
consumers cooperative company U شرکت تعاونی مصرف
consumer preference U رجحان مصرف کننده
consumer protection U حمایت از مصرف کننده
consumer psychology U روانشناسی مصرف کننده
consumer's choice U انتخاب مصرف کننده
consumer sovereignty U حاکمیت مصرف کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com