English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
surplus production U مازاد تولید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
overproduction U تولید مازاد
producer surplus U مازاد تولید کننده
Other Matches
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
salvage U مازاد
salvaged U مازاد
salvages U مازاد
salvaging U مازاد
surcharge water U اب مازاد
residual U مازاد
excess U مازاد
rejcet U مازاد
spoil U مازاد
spoiled U مازاد
excesses U مازاد
spoiling U مازاد
spoils U مازاد
surpluses U مازاد
surplus U مازاد
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
spares U اقلام مازاد
basic surplus U مازاد اساسی
surplus water U ابهای مازاد
system overhead U مازاد سیستم
remainder U مابقی مازاد
budget surplus U مازاد بودجه
superimposed U مازاد بر احتیاج
surplus stock U موجودی مازاد
excess demand U درخواست مازاد
residual variance U پراکنش مازاد
residual matrix U ماتریس مازاد
economic surplus U مازاد اقتصادی
excess reserves U اندوختههای مازاد
excess stock U موجودی مازاد
export surplus U مازاد صادرات
sellers surplus U مازاد فروشنده
excess U اضافه مازاد
residue of the state U مازاد ترکه
surplus gas U گاز مازاد
spoin bank U انبار مازاد
farm surplus U مازاد کشاورزی
excesses U اضافه مازاد
redundant U مازاد بر احتیاج
social surplus U مازاد اجتماعی
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
import surcharge U حقوق واردات مازاد
excess capacity theory U نظریه مازاد فرفیت
surplus U اقلام اضافی و مازاد
trade balance surplus U مازاد تراز تجاری
surpluses U اقلام اضافی و مازاد
surplus energy theory U نظریه انرژی مازاد
tail drain U نهرچه ابهای مازاد
back titration U تیتر کردن مازاد
excess listing U لیست اقلام مازاد
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
property disposition U از بین بردن اقلام مازاد
excess demand inflation U تورم ناشی از مازاد تقاضا
excess listing U لیست وسایل انفرادی مازاد
surplus U مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
surpluses U مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
excess demand U تقاضای زیادی مازاد تقاضا
spoin bank U محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
the system of U رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
vent for surplus theory of trade U نظریه تجارت "درباره استفاده از مازاد "
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
deficits U کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
deficit U کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
mercantilists U مرکانتیلیست ها اقتصاددانانی که معتقد بودندرفاه اقتصادی یک کشور دراثر بوجود امدن مازاد در ترازپرداختها و تراکم طلا وسایرفلزات گرانقیمت افزایش می یابد
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
production technique U فن تولید
productions U تولید
articulation U تولید
low productivity U تولید کم
assembly lines U خط تولید
assembly line U خط تولید
genesis U تولید
production line U خط تولید
assembly U تولید
production lines U خط تولید
progeniture U تولید
production rule U تولید
aggregate output U تولید کل
product U تولید
total product U تولید کل
total output U تولید کل
turn out U تولید
production U تولید
products U تولید
manufactures U تولید
manufacture U تولید
manufactured U تولید
output U تولید
generations U تولید
outputs U تولید
fabrication U تولید
generation U تولید
production routine U روال تولید
productions U تولید کردن
procreate U تولید کردن
optimum output U تولید بهینه
production U تولید کردن
production U تولید دستهای
optimum output U تولید مطلوب
mechanical production U تولید ماشینی
aggradation of permafrost U تولید مه شبنم
beeps U تولید صدا
cost of production U هزینه تولید
agents of production U عوامل تولید
production U تولید محصول
produce U تولید کردن
production account U حساب تولید
production factors U عوامل تولید
production capacity U فرفیت تولید
productions U تولید محصول
production coefficient U ضریب تولید
aggradation of permafrost U تولید شبنم
productions U تولید دستهای
jamming U تولید پارازیت
means of production U وسایل تولید
produces U تولید کردن
factors of production U عوامل تولید
produced U تولید کردن
means of production U ابزار تولید
neogenesis U تولید جدید
productivity U قابلیت تولید
aggregate production function U تابع تولید کل
overproduction U تولید بیش از حد
begotten U تولید کرده
output variability U تغییرات تولید
output rate U نرخ تولید
chylification U تولید کیلوس
chymification U تولید کیموس
output per head U تولید سرانه
producible U قابل تولید
production index U شاخص تولید
manufacturer U تولید کننده
monopoly output U تولید انحصاری
manufacturers U تولید کننده
production management U مدیریت تولید
overproduction U اضافه تولید
net productivity U تولید خالص
calorification U تولید حرارت
period of production U دوره تولید
per capita output U تولید سرانه
pilot production U تولید نمونه
national product U تولید ملی
potential output U تولید بالقوه
capital intensive technique U فن تولید سرمایه بر
power of production U نیروی تولید
pedogenesis U تولید خاک
national output U تولید ملی
bring forward U تولید کردن
peak output U حداکثر تولید
branches of production U رشتههای تولید
branches of production U شاخههای تولید
carcinogenesis U تولید سرطان
begat U تولید کردن
production method U روش تولید
producer U تولید کننده
production part U بخش تولید
reproduction U تولید دوباره
sparking U تولید جرقه
reproductions U تولید مثل
reproductions U تولید مجدد
mode of production U شیوه تولید
reproductions U تولید دوباره
metagenesis U تناوب تولید
production programme U برنامه تولید
begetting U تولید کردن
begets U تولید کردن
beget U تولید کردن
procreating U تولید کردن
procreates U تولید کردن
reproduction U تولید مجدد
reproduction U تولید مثل
production period U دوره تولید
mode of production U وجه تولید
raises U تولید کردن
raise U تولید کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com