English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
carburizer U ماده ویژه سخت گردانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quenching and tempering furnace U کوره ویژه سخت گردانی و ترساندن
idiosyncrasies U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
strain hardenability U قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
strain hadening U سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
to watch for certain symptoms U توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
special interest groups U گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
speciality U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
thermite U ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset U ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
materialism U فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
photoresist U ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
coolant U ماده سرماساز ماده خنک کننده
gunk U ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
female connector U دوشاخه ماده متصل کننده ماده
coolants U ماده سرماساز ماده خنک کننده
dopes U معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dope U معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
praetorial U متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
fuel U ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling U ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled U ماده انرژی زا ماده کارساز
pigments U ماده رنگی ماده ملونه
pigment U ماده رنگی ماده ملونه
fuels U ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled U ماده انرژی زا ماده کارساز
ramble U سر گردانی
rambles U سر گردانی
regimental U گردانی
rambled U سر گردانی
repeals U باز گردانی
repeal U باز گردانی
file handling U پرونده گردانی
data handling U داده گردانی
exception handling U استثنا گردانی
thinning U رقیق گردانی
hardening U سخت گردانی
magnetization U مغناطیس گردانی
rectification U راست گردانی
transliteration U نویسه گردانی
runaround U دور سر گردانی
rim drive U لبه گردانی
revolvable U دور گردانی
strain hadening U سخت گردانی کرنشی
strain hadening U سخت گردانی سرد
electrolytic deposition U متالیزه گردانی گالوانیکی
partial jurisdiction U حق خود گردانی محدود
magnetizing field U میدان مغناطیس گردانی
magnetizing current U جریان مغناطیس گردانی
magnetization characteristic U منحنی مغناطیس گردانی
magnetic biasing U مغناطیس گردانی مقدماتی
induction harening U سخت گردانی القائی
induced magnetization U مغناطیس گردانی القائی
toughen by sparks U سخت گردانی با جرقه
aging U سخت گردانی زمانی
precipitation hardening U سخت گردانی رسوبی
nitrogen hardening U سخت گردانی ازتی
work hardening U سخت گردانی سرد
hardening furnace U کوره سخت گردانی
hardening constituent U جزء سخت گردانی
hardening crake U ترک سخت گردانی
hardening distortion U شکستگی سخت گردانی
hardening room U اطاق سخت گردانی
hot tempering U سخت گردانی درجهای
quench age hardening U سخت گردانی و ترساندن
selective hardening U سخت گردانی انتخابی
cure rate U سرعت سخت گردانی
softening point U نقطه نرم گردانی
age hardening U سخت گردانی زمانی
cementation U سیمانکاری سخت گردانی
temper hardening U سخت گردانی بازپخت
quenching and tempering U ترساندن و سخت گردانی
broken hardening U سخت گردانی شکسته
direct quenching U سخت گردانی مستقیم
case hardening U سخت گردانی سطحی
hard surfacing U سخت گردانی سطحی
case harden U سخت گردانی سطحی
curing vessel U فرف سخت گردانی
ausformig U سخت گردانی اوستینیتی
curing oven U کوره سخت گردانی
softening furnace U کوره نرم گردانی
austemper U سخت گردانی حرارتی
austemper U سخت گردانی باینیت
double hardening U سخت گردانی مضاعف
radiation hardening U سخت گردانی تابشی
battalion landing team U تیم پیاده شونده گردانی
hard facing alloy U الیاژ سخت گردانی سطحی
age hardening susceptibility U تقبل سخت گردانی زمانی
simplification U ساده گردانی مختصر سازی
oil hardening steel U فولاد سخت گردانی روغنی
simplifications U ساده گردانی مختصر سازی
mold drying oven U کوره خشک گردانی قالبی
self hardening steel U فولاد خود سخت گردانی
hardening strain U تغییر طول سخت گردانی
salt bath hardening U سخت گردانی حمام نمک
gas case hardening U سخت گردانی پوسته گازی
simplifcation U ساده گردانی مختصر سازی
depth of hardening zone U عمق ناحیه سخت گردانی
strain age hardening U سخت گردانی کرنشی زمانی
cold upsetting die U حدیده چاق گردانی سرد
quenched and tempered condition U حالت ترساندن و سخت گردانی
reinstatement of revolving credit U اعتبار گردانی را تجدید کردن
high frequency induction hardening U سخت گردانی القایی فرکانس بالا
gas fired hardening tempering furnace U کوره سخت گردانی و بازپخت گازسوز
salt bath case hardening U سخت گردانی سطحی حمام نمک
air hardening U سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
flame hardening U سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
gynandromorph U جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
dispersion hardening U سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
oogamete U سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
cyaniding U سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
age hardening U سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
tempering (metallurgy) U بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
privilege U حق ویژه
nets U ویژه
special U ویژه
prerogative U حق ویژه
priviege U حق ویژه
particular U ویژه
prerogatives U حق ویژه
specialist U ویژه گر
net U ویژه
specific humidity U نم ویژه
specifics U ویژه
paticular U ویژه
special character U ویژه
expert U ویژه گر
specific U ویژه
nett U ویژه
specialists U ویژه گر
experts U ویژه گر
extra <adj.> U ویژه
idiocrasy U ویژه
express U ویژه
expressed U ویژه
expresses U ویژه
extra special U ویژه
expressing U ویژه
adhoc U ویژه
specially U ویژه
peculiar U ویژه
particulars U ویژه
special <adj.> U ویژه
booth U جای ویژه
electrical resistivity U مقاومت ویژه
booths U جای ویژه
proper value U ویژه مقدار
bylaw U قانون ویژه
byelaw U قانون ویژه
cariologist U ویژه گر قلب
characteristic function U ویژه تابع
eigenvalue U ویژه مقدار
eigenfunction U ویژه تابع
ecotype U بوم ویژه
conizance U نشان ویژه
characteristic number U ویژه مقدار
characteristic root U ویژه مقدار
regiospecific U جهت ویژه
body guard U هنگ ویژه
relative density U گرانی ویژه
specific gravity U گرانی ویژه
specific gravities U گرانی ویژه
rarely U بااستادی ویژه
singular matrix U ماتریس ویژه
self weight U ویژه وزن
characteristics U نشان ویژه
resistivity U مقاومت ویژه
acoustician U ویژه گر اواشنود
idioms U تعبیر ویژه
idioms U زبان ویژه
idiom U تعبیر ویژه
idiom U زبان ویژه
singular matrix U ماتریش ویژه
endemical U ویژه یک قوم
life guard U هنگ ویژه
speciality U ویژه گری
kink U ویژه گی فرریز
indicium U نشانه ویژه
nutritionist U ویژه گر تغذیه
monkish U ویژه راهبان
monocular U ویژه یک چشم
net profit U سود ویژه
stalling U لژ جایگاه ویژه
stall U لژ جایگاه ویژه
lineament U نشان ویژه
lineaments U نشان ویژه
lacrimal U ویژه اشک
lachrymal U ویژه اشک
prerogatives U دارای حق ویژه
prerogatives U حق یا امتیاز ویژه
labeled cargo U کالای ویژه
prerogative U دارای حق ویژه
prerogative U حق یا امتیاز ویژه
specialities U ویژه گری
nutritionists U ویژه گر تغذیه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com