Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
primer
U
ماده منفجره مقدم
primers
U
ماده منفجره مقدم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
explosive
U
ماده منفجره منفجره
high explosive
U
ماده منفجره
demolitions
U
ماده منفجره
explosive d.
U
ماده منفجره دی
trinitrotoluen
U
ماده منفجره تی ان تی
demolition
U
ماده منفجره
bursting charge
U
دستگاه با ماده منفجره
explosive charge
U
دستگاه با ماده منفجره
charge
U
دستگاه با ماده منفجره
binary explosive
U
ماده منفجره مرکب
high explosive
U
ماده منفجره شدید
melinite
U
ماده منفجره ملی نیت
low explosive
U
ماده منفجره کندسوختار خفیف
trinitrotoluol
U
ماده منفجره تری نیتروتولوئول
ammonal
U
نوعی ماده منفجره شدید
explosive
U
قابل احتراق ماده محترقه یا منفجره
tetrytol
U
ماده منفجره تتریتول مخلوطی از تتریل و تی ان تی
three nitro toloen
U
ماده منفجره تی ان تی یا تری نیتروتولوئن باروت بی دود
lyddite
U
ماده منفجره نیرومندی که قسمت اعظم ان مرکب از اسیدپیکریک میباشد
pre preference
U
مقدم بر سهام مقدم
thermite
U
ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset
U
ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
materialism
U
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
photoresist
U
ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
demolition block
U
خرج منفجره
charge
U
خرج منفجره
explosive charge
U
خرج منفجره
explosive ordnance
U
مواد منفجره
charges
U
خرج منفجره
explosive ordnance
U
مهمات منفجره
explosive scale
U
مدار منفجره
coolant
U
ماده سرماساز ماده خنک کننده
gunk
U
ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
dopes
U
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
female connector
U
دوشاخه ماده متصل کننده ماده
coolants
U
ماده سرماساز ماده خنک کننده
dope
U
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
fusions
U
ترکیب مواد منفجره
fusion
U
ترکیب مواد منفجره
high explosive
U
مواد منفجره قوی
fused
U
فتیله مواد منفجره فیوز
Find demolition charges to
U
قوطی مواد منفجره همه منظوره
fuse
U
فتیله مواد منفجره فیوز
capsules
U
لوله حاوی مواد منفجره
capsule
U
لوله حاوی مواد منفجره
magazine area
U
محل نگهداری مواد منفجره یامهمات
destruction area
U
منطقه اثر تخریبی مواد منفجره
all purpose canister
U
قوطی مواد منفجره همه منظوره
warheads
U
قسمتی از موشک که حاوی مواد منفجره میباشد
warhead
U
قسمتی از موشک که حاوی مواد منفجره میباشد
fuelled
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
pigments
U
ماده رنگی ماده ملونه
fuel
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment
U
ماده رنگی ماده ملونه
fuels
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
charged demolition
U
مواد منفجره خرج گذاری شده و اماده تخریب
sympathetic detonation
U
انفجاری که دراثر انفجار مواد منفجره دیگررخ میدهد
premiered
U
مقدم
headmost
U
مقدم
beforehand
U
مقدم بر
premier
U
مقدم
premiers
U
مقدم
leading
U
مقدم
premieres
U
مقدم
prior
U
مقدم
frontline
U
خط مقدم
preferred
U
مقدم
aforehand
U
مقدم
proleptic
U
مقدم
antecessor
U
مقدم
advancing
U
مقدم
precedent
U
مقدم
preferent
U
مقدم
advances
U
مقدم
preeminent
U
مقدم
advance
U
مقدم
prior to
U
مقدم بر
premiering
U
مقدم
precedents
U
مقدم
previous
U
مقدم
premiere
U
مقدم
Molotov cocktail
U
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
Molotov cocktails
U
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
entrepreneur
U
مقدم کمپانی
forgoes
U
مقدم بودن بر
gilt-edged
U
مقدم ممتاز
transposing
U
مقدم وموخرکردن
antecedents
U
مقدم مقدمه
transpose
U
مقدم وموخرکردن
antecedent
U
مقدم مقدمه
preferential
U
مقدم ترجیحی
entrepreneurs
U
مقدم کمپانی
transposes
U
مقدم وموخرکردن
preferent claims
U
دعاوی مقدم
forwent
U
مقدم بودن بر
forgone
U
مقدم بودن بر
forgoing
U
مقدم بودن بر
foregoes
U
مقدم بودن بر
preoccupation
U
کار مقدم
preoccupations
U
کار مقدم
forego
U
مقدم بودن بر
vaward
U
مقدم پیشقراول
precedes
U
مقدم بودن
precede
U
مقدم بودن
preferred shares
U
سهام مقدم
presupposed
<adj.>
<past-p.>
U
فرضیه مقدم
presumed
<adj.>
<past-p.>
U
فرضیه مقدم
premised
<adj.>
<past-p.>
U
فرضیه مقدم
preconditioned
<adj.>
<past-p.>
U
فرضیه مقدم
assumed
<adj.>
<past-p.>
U
فرضیه مقدم
gilt edged
U
مقدم ممتاز
advanced
U
جلویی مقدم
first
U
یکم مقدم
leading zero
U
صفر مقدم
advance observer
U
دیدبان مقدم
leading edge
U
لبه مقدم
leading zeros
U
صفرهای مقدم
forward observer
U
دیدبان مقدم
precedents
U
مقدم بر مسبوق به
precedent
U
ماقبل مقدم
precedents
U
ماقبل مقدم
forward command post
U
پاسگاه مقدم
front lines
U
خط مقدم جبهه
apriori
U
مقدم بر تجربه
precedent
U
مقدم بر مسبوق به
front lines
U
خطوط مقدم
acorn
گروه آمادی مقدم
permute
U
مقدم و موخر کردن
it takes of the others
U
بردیگران مقدم است
acorns
U
گروه امادی مقدم
advanced fleet anchorage
U
لنگرگاه مقدم ناوگان
advanced landing field
U
پایگاه هوایی مقدم
modus ponens
U
وضع مقدم
[ریاضی]
gilt edge
U
مقدم درجه اول
advanced landing field
U
پایگاه فرود مقدم
aircontroller
U
نافر مقدم هوایی
forward air controller
U
نافر مقدم هوایی
cellulose nitrate
U
ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درمواد منفجره دوپها وپلاستیکهای ساختمانی بکارمیرود
advance section
U
قسمت مقدم در منطقه مواصلات
advance base
U
پایگاه مقدم صحنه عملیات
His path was strewn with flowers .
U
مقدم اورا گلباران کردند
premised
U
فرض قبلی فرضیه مقدم
to give priority to
U
پیشی دادن به مقدم دانستن بر
premise
U
فرض قبلی فرضیه مقدم
premisses
U
فرض قبلی فرضیه مقدم
gynandromorph
U
جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti-
U
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
brown major
U
براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
this duty precedes all others
U
این وفیفه مقدم بر همه وفایف دیگر است
oogamete
U
سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
torpex
U
نوعی مواد منفجره که ازمخلوط تی ان تی و سیکلونیت و پودر الومینیوم تشکیل میشود و معمولا در اژدرهای دریایی و مین و بمبهای زیرابی به کار می رود
hook
U
روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
hooks
U
روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
rationalism
U
سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
demolition block
U
مجموعه خرج منفجره قوطی خرج
zero compression
U
روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند
antedated cheque
U
چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
fireworker
U
متخصص اتش بازی متخصص مرمیات وموشکهای جنگی متخصص مواد منفجره و اتش زنه
masters
U
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered
U
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master
U
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
foamed meterid
U
ماده کف
catch for door bolt
U
ماده
bitch
U
سگ ماده
bitched
U
سگ ماده
articles
U
ماده
bitches
U
سگ ماده
bitching
U
سگ ماده
agents
U
ماده
stuffless
U
بی ماده
article
U
ماده
agent
U
ماده
anti matter
U
ضد ماده
substances
U
ماده
matters
U
ماده
nanny goat
U
بز ماده
nanny goats
U
بز ماده
substance
U
ماده
antimatter
U
ضد ماده
mattering
U
ماده
matter
U
ماده
monoclinous
U
نر و ماده
stuffs
U
ماده
stuffed
U
ماده
nany
U
بز ماده
mattered
U
ماده
stuff
U
ماده
item
U
ماده
provision
U
ماده
female
U
ماده
stipulation
U
ماده
clause
U
ماده
items
U
ماده
material
U
ماده
abscess
U
ماده
abscesses
U
ماده
materials
U
ماده
metals
U
ماده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com