Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
tellurian matter
U
ماده زمینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
ground liaison
U
گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
goldie lock
U
فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army commander
U
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
thermite
U
ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset
U
ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
photoresist
U
ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
materialism
U
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
dopes
U
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dope
U
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
gunk
U
ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
female connector
U
دوشاخه ماده متصل کننده ماده
coolant
U
ماده سرماساز ماده خنک کننده
coolants
U
ماده سرماساز ماده خنک کننده
ground signals
U
سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
yam
U
سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
yams
U
سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
fuel
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment
U
ماده رنگی ماده ملونه
fuels
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
pigments
U
ماده رنگی ماده ملونه
gynandromorph
U
جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti-
U
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
oogamete
U
سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
agrarian
U
زمینی
predial or prae
U
زمینی
terrene
U
زمینی
earth-bound
U
زمینی
terrestrial
U
زمینی
landed a
U
زمینی
subaerial
U
رو زمینی
territorial
U
زمینی
terraneous
U
زمینی
earthly
U
زمینی
sublunary
U
زمینی
sublunar
U
زمینی
sub astral
U
زمینی
tellurian
U
زمینی
tumbling
U
زمینی
gully
U
دالان زمینی
gullies
U
دالان زمینی
murphy
U
سیب زمینی
earthy
U
زمینی دنیوی
land tail
U
بنه زمینی
gulleys
U
دالان زمینی
earth antenna
U
انتن زمینی
ground antenna
U
انتن زمینی
praties
U
سیب زمینی
terrain corridor
U
دالان زمینی
terrestrial
U
وضعیت زمینی
mail gram
U
پست زمینی
terrain return
U
اکوی زمینی
antenna ground
U
انتن زمینی
monkey nut
U
بادام زمینی
terraqueous
U
زمینی ودریایی
ground waves
U
امواج زمینی
floor lamp
U
اباژور زمینی
armies
U
نیرو زمینی
perigee
U
حضیض زمینی
graze burst
U
ترکش زمینی
suberranean
U
زیر زمینی
overland mail
U
پست زمینی
subterraneous
U
زیر زمینی
standard lamp
[British]
U
آباژور زمینی
ground circuit
U
مدار زمینی
earth nut
U
بادام زمینی
landmine
U
مین زمینی
landmines
U
مین زمینی
terrestrial refraction
U
شکست زمینی
tater
U
سیب زمینی
terrestrial radiation
U
تابشهای زمینی
army
U
نیرو زمینی
groundling
U
گیاه زمینی
ground observer
U
دیدبان زمینی
ground observation
U
دیدبانی زمینی
ground force
U
نیروی زمینی
ground liaison
U
رابط زمینی
ground forces
U
نیروهای زمینی
ground forces
U
نیروی زمینی
hypogeal
U
زیر زمینی
hypogeous
U
زیر زمینی
army attache
U
وابسته زمینی
hypogean
U
زیر زمینی
ground fire
U
تیر زمینی
bonus pass
U
پاس زمینی
ground wave
U
موج زمینی
ground speed
U
سرعت زمینی
army general staff
U
ستادنیروی زمینی
floor lamp
[American]
U
آباژور زمینی
ground return
U
برگشت زمینی
floor lamps
[American]
U
آباژورهای زمینی
ground return
U
بازتاب زمینی
standard lamps
[British]
U
آباژورهای زمینی
ground position
U
موقعیت زمینی
ground position
U
ایستگاه زمینی
peanuts
U
پسته زمینی
peanuts
U
بادام زمینی
potatoes
U
سیب زمینی
ground surveillance
U
مراقبت زمینی
groundnut
U
بادام زمینی
army forces
U
نیروهای زمینی
groundnuts
U
بادام زمینی
land combat
U
نبرد زمینی
land force n
U
نیروی زمینی
land forces
U
نیروی زمینی
apogee
U
اوج زمینی
land mine
U
مین زمینی
ground control
U
کنترل زمینی
infernal regions
U
دیارزیر زمینی
ground track
U
مسیر زمینی
potato
U
سیب زمینی
ground surveillance
U
تجسس زمینی
ground nut
U
بادام زمینی
peanut
U
بادام زمینی
peanut
U
پسته زمینی
field survey
U
نقشه برداری زمینی
task group
U
گروه ماموریت زمینی
grounded primary
U
مدار ورودی زمینی
surface mission
U
ماموریت دفاع زمینی
subterranean roots
U
ریشههای زیر زمینی
landmark
U
علامت مشخصه زمینی
potatoes
U
انواع سیب زمینی
peanut butter
U
خمیر بادام زمینی
ground visibility
U
میزان دید زمینی
potato
U
انواع سیب زمینی
extraterrestrial radiation
U
تابشهای ماوراء زمینی
table water
U
سفره اب زیر زمینی
crisp
U
سیب زمینی برشته
army base
U
پایگاه نیروی زمینی
ground survey
U
نقشه برداری زمینی
floor exercise
U
حرکات زمینی ژیمناستیک
subways
U
ترن زیر زمینی
sweet potato
U
سیب زمینی شیرین
sweet potatoes
U
سیب زمینی شیرین
jerusalem a
U
سیب زمینی ترشی
terrestrial
U
زمینی مربوط به زمین
kidney potato
U
سیب زمینی سرخ
crisper
U
سیب زمینی برشته
crispest
U
سیب زمینی برشته
crisps
U
سیب زمینی برشته
latitude band
U
نوار عرضی زمینی
land carriage
U
بار کشی زمینی
subways
U
راه زیر زمینی
subway
U
ترن زیر زمینی
subway
U
راه زیر زمینی
groundwater
U
ابهای زیر زمینی
geocentric latitude
U
عرض جغرافیایی زمینی
secretary of the army
U
وزیر نیروی زمینی
rootstock
U
ساقه زیر زمینی
groundwave
U
موجهای رادیویی زمینی
rhizmatous
U
مانندساقه زیر زمینی
geomorphic
U
شبیه بزمین زمینی
ground power unit
U
واحد قدرت زمینی
pignut
U
یکنوع بادام زمینی
landmarks
U
علامت مشخصه زمینی
mashed potatoes
U
پوره سیب زمینی
land tail
U
باقیمانده زمینی یکان
army artillery
U
توپخانه نیروی زمینی
ground loom
U
دار زمینی
[قالی]
army aviator
U
خلبان نیروی زمینی
army base
U
پادگان نیروی زمینی
army corps
U
سپاههای نیروی زمینی
surveys
U
نقشه برداری زمینی
undercroft
U
اتاق زیر زمینی
surveyed
U
نقشه برداری زمینی
survey
U
نقشه برداری زمینی
army
U
ارتش نیروی زمینی
armies
U
ارتش نیروی زمینی
hotpot
U
آبگوشت سیب زمینی
hotpots
U
آبگوشت سیب زمینی
potato salad
U
سالاد سیب زمینی
gnomes
U
جنی زیر زمینی
gnome
U
جنی زیر زمینی
cadastral survey
U
نقشه برداری زمینی
army depot
U
امادگاه نیروی زمینی
chipmunk
U
موش خرمای زمینی
army post office
U
پستخانه نیروی زمینی
asphaltum
U
قیر زمینی اسفالت
tellurous
U
دارای تلوریوم زمینی
army staff
U
ستاد نیروی زمینی
tumblers
U
ژیمناست زمینی کار
tumbler
U
ژیمناست زمینی کار
army reserve
U
احتیاط نیروی زمینی
chipmunks
U
موش خرمای زمینی
dower
U
سوراخ زیر زمینی
department of the army
U
وزارت نیروی زمینی
telluric
U
دارای تلوریوم زمینی
army training program
U
برنامه اموزش نیروی زمینی
spud
U
سیب زمینی بابیل کندن
army service area
U
منطقه سرویس نیروی زمینی
assistant secretary of the army
U
معاون وزیر نیروی زمینی
army management structure
U
سازمان مدیریت نیروی زمینی
squatting
U
بی اجازه در زمینی ساکن شدن
French fries
U
سیب زمینی سرخ کرده
overland
U
در روی زمین از راه زمینی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com