English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
motherland U مادر میهن
motherlands U مادر میهن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
parricidal U خائن نسبت به پدر و مادر یا میهن یاپادشاه
Other Matches
silver cord U محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
foremother U مادر مادر بزرگ
mother land U میهن
homeland U میهن
countryman U هم میهن
compatriotic U هم میهن
countrymen U هم میهن
natire country U میهن
homelands U میهن
compatriots U هم میهن
motherlands U میهن
mother country U میهن
native land U میهن
fatherland U میهن
native country U میهن
fatherlands U میهن
motherland U میهن
mother countries U میهن
patiot U هم میهن
compatriot U هم میهن
f.countryman U هم میهن
home U میهن
countrywoman U هم میهن
homes U میهن
homeland U میهن
home U میهن
fellow countryman U هم میهن
fenow country men U هم میهن
country man U هم میهن
homes U میهن وطن
incivism U بی علاقگی به میهن
home U میهن وطن
civism U دلبستگی به میهن
public spiritedness U میهن پرستی
immigrating U میهن گزیدن
immigrates U میهن گزیدن
patriotically U میهن پرستانه
immigrated U میهن گزیدن
immigrate U میهن گزیدن
patiot U میهن دوست
patiot U میهن پرست
patriot U میهن پرست
public-spirited U میهن پرست
partisan U میهن پرست
homesick U در فراق میهن
landsman U بومی هم میهن
partisans U میهن پرست
home-made U ساخت میهن
one's native soil U میهن زمین
patriotism U میهن پرستی
homemade U ساخت میهن
patrioism U میهن پرستی
patriotic U میهن دوست
compatriot U هم وطن هم میهن هواخواه
patricides U خائن به میهن پدرکش
patricide U خائن به میهن پدرکش
nostalgia U دلتنگی برای میهن
compatriots U هم وطن هم میهن هواخواه
jingo U میهن پرست متجاوز
repatriations U برگشتن یا برگرداندن به میهن
spread eagle U میهن پرستی افراطی
patriot U شخص میهن پرست
to expatriate oneself U جلای میهن کردن
repatriation U برگشتن یا برگرداندن به میهن
parricide U خائن به میهن پدر کش
patriots U میهن پرست ها [مرد]
parricides U خائن به میهن پدر کش
chauvinist U میهن پرست متعصب
patriotically U از روی میهن دوستی
patriots U شخص میهن پرست
patriots U میهن پرستان [مرد]
chauvinism U میهن پرستی افراطی شوونیسم
chauvinism U میهن پرستی از روی تعصب
silk manufactures of home U کالاهای ابریشمی ساخت میهن
expatriates U ترک کردن میهن تبعیدی
hom ward bound U اماده رفتن به کشور میهن
bound for home U اماده رفتن به کشور میهن
expatriate U ترک کردن میهن تبعیدی
to bleed for one's country U برای میهن خود خون دادن
maccabees U خانواده میهن پرستان مکابی یهود
flag waving U میهن پرستی بحد افراط وجنون
flag-waving U میهن پرستی بحد افراط وجنون
public spirit U خیر خواهی برای مردم میهن پرستی
public spiritedly U ازلحاظ خیر خواهی مردم میهن پرستانه
homecomings U عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
homecoming U عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
sickfor home U دلتنگی کننده برای میهن وخانه خود بیماروطن
chauvinism U افراط کورکورانه در میهن پرستی ناسیونالیسم در حد افراطی و غیر منطقی
matriarchs U مادر
matriarch U مادر
mater U مادر
mamma U مادر
mamas U مادر
motherless U بی مادر
mom U مادر
mother U مادر
mothered U مادر
mothering U مادر
mothers U مادر
mama U مادر
mammas U مادر
mum U مادر
parenticide U مادر کش
mums U مادر
moms U مادر
mothers-in-law U مادر زن
matricidal U مادر کش
matricide U مادر کش
mother in law U مادر زن
mother in low U مادر زن
mother-in-law U مادر زن
stepmothers U مادر
stepmother U مادر
mother liquid U مادر اب
mother liquor U مادر اب
jingo U کسی که به عنوان میهن پرستی از سیاست جنگجویانه و تجاوزکارانه دولت خودطرفداری میکند
mother liquer U باز مادر
paternal grandmother U مادر بزرگ
trunks U مادر سیم
trunk U مادر سیم
mother-in-law U مادر شوهر
grandmothers U مادر بزرگ
grandmother U مادر بزرگ
sultaness U زن یا مادر یا دخترسلطان
sultanas U زن یا مادر یا دخترسلطان
sultana U زن یا مادر یا دخترسلطان
mothers U مادر ننه
parent ship U کشتی مادر
mothering U مادر ننه
mother substitute U جانشین مادر
mother surrogate U جانشین مادر
motherlike U مادر وار
congenital U مادر زادی
grandma U مادر بزرگ
original map U نقشه مادر
parant body U جسم مادر
parent chain U زنجیر مادر
parent company U شرکت مادر
thetis U مادر اشیل
mothered U مادر ننه
uniparental U از یک پدر و مادر
mothers-in-law U مادر شوهر
metropolises U مادر شهر
metropolis U مادر شهر
granny U مادر بزرگ
tendering U کشتی مادر
mother figure U مادر- نماد
mother figures U مادر- نماد
virgin mary U مادر عسیی
mother U مادر ننه
parricides U مادر کشی
Mother's Day U روز مادر
parricide U مادر کشی
grannies U مادر بزرگ
stepfather U شوهر مادر
grannie U مادر بزرگ
grand mother U مادر بزرگ
tender U کشتی مادر
tendered U کشتی مادر
godmother U مادر تعمیدی
foster mother U مادر رضاعی
main lines U نهر مادر
orphaned U بی پدر و مادر
godmothers U مادر تعمیدی
grand uncle U دایی مادر
parent U پدر یا مادر
head well U مادر چاه
grandame U مادر بزرگ
orphans U بی پدر و مادر
home port U پایگاه مادر
stepfathers U شوهر مادر
grand uncle U عموی مادر
base map U نقشه مادر
bed rock U سنگ مادر
tenderest U کشتی مادر
chart base U چارت مادر
matricide U مادر کشی
control map U نقشه مادر
congenitally U ازشکم مادر
moon calf U خل مادر زاد
collecting tank U مخزن مادر
mother in low U مادر شوهر
dame fortune U مادر روزگار
metropolitan U مادر شهری
grandmas U مادر بزرگ
matronymic U مادر نامی
main line U نهر مادر
orphan U بی پدر و مادر
by birth U ازشکم مادر
home U سرزمین پدر و مادر
homeland U سرزمین پدر و مادر
alcmene U نام مادر هرکول
half-caste U فرنگی پدروهندی مادر
A nany who has more sympathy than the real mother. <adj.> U داءیه دلسوز تر از مادر
sponsors U پدر یا مادر تعمیدی
jujitsu U مادر ورزشهای رزمی
sponor U پد ریا مادر تعمیدی
godparent U پدر یا مادر تعمیدی
materfamilas U مادر خانواده کدبانو
gran U مخفف مادر بزرگ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com