English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
He emptied the glass to the last drop . U لیوان را تا آخرین قطره خالی کرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Many a little makes a mickle . U قطره قطره جمع گرددوانگهی دریا شود
gutter U اب رودار کردن قطره قطره شدن
gutters U اب رودار کردن قطره قطره شدن
blank U 1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
blankest U 1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
vacancies U محل خالی جای خالی
vacancy U محل خالی جای خالی
glass U لیوان یخ
mugs U لیوان
mugging U لیوان
glass U لیوان
mugged U لیوان
a glass of water U یک لیوان آب
tumbler U لیوان
tumblers U لیوان
tun U لیوان
water glass U لیوان اب
burgundy glass U لیوان
mug U لیوان
manspace U جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
The glass is full of water. U لیوان پر از آب است
lidding film U کلاهک لیوان
rummer U لیوان مشروب
paper cup U لیوان کاغذی
glassful U بقدر یک لیوان
glassful U مظروف یک لیوان
lidding film U سرپوش لیوان
There is a glass missing. یک لیوان کم است.
tumbler U لیوان [شفاف]
mug U لیوان بدون دسته
Empty this glass of water. U این لیوان آب راخالی کن
beaker U فرف کیمیاگری لیوان ازمایشگاه
beakers U فرف کیمیاگری لیوان ازمایشگاه
drop U قطره
Drop by drop . I n drops. U قطره قطره
drops U قطره
dropping U قطره
blob U قطره
dropped U قطره
minim U قطره
goblet U قطره
gutta U قطره
glob U قطره
globs U قطره
gutty U قطره قطره
drop point U قطره
driblet U قطره
drib U یک قطره
droppings U قطره
dripping U قطره
gobbet U قطره
minims U قطره
blobs U قطره
gobbets U قطره
goblets U قطره
stein U لیوان دسته دار ابجو خوری
droplets U ریز قطره
droplets U قطره کوچک
droplet U ریز قطره
dropping tube U قطره چکان
dropper U قطره چکان
eardrop U قطره گوش
dropwise U قطره وار
drip pan U قطره چکان
droplet U قطره کوچک
teardrop U قطره اشک
the very last drop U اخرین قطره
droppers U قطره چکان
raindrop U قطره باران
raindrops U قطره باران
teardrops U قطره اشک
guttula U قطره خرد
guttiform U قطره مانند
glob U قطره کوچک گلبول
eyedropper U قطره چکان چشم
valerian U قطره والریان [داروسازی]
globs U قطره کوچک گلبول
drops {pl} U قطره والریان [داروسازی]
Would you care for a cup of coffee? U آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
oil drop experiment U آزمایش قطره روغن [فیزیک]
millikan oil drop experiment U ازمایش قطره روغن میلیکان
collyrium U دوای قطره برای چشم
drops U قطره سقوط کردن کم کنید
dropped U قطره سقوط کردن کم کنید
dropping U قطره سقوط کردن کم کنید
Eye ( ear , nose ) drops . U قطره چشم ( گوش و بینی )
drop U قطره سقوط کردن کم کنید
a drop in the ocean <idiom> U قطره ای دردریا [بسیار نا چیز] [اصطلاح]
Only a drop in the bucket ( ocean) . U قطره ای دردریا است (بسیار نا چیز )
trendiest U مطابق آخرین مد
trendier U مطابق آخرین مد
last-ditch U آخرین فرصت
swan song <idiom> U آخرین سیما
at the eleventh hour U در آخرین لحظات
trendy U مطابق آخرین مد
highball U یک لیوان بزرگ ویسکی یا عرق مخلوط بانوشابه گازدار قطار سریع السیر
last-ditch U وابسته به آخرین تلاش
billionths U آخرین عدد یک میلیارد
billionth U آخرین عدد یک میلیارد
The last school day. U آخرین روز مدرسه
What is the latest news? U آخرین خبرها ( اخبار ) چیست ؟
ends U نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
prints U آخرین صفحه چاپ شده
printed U آخرین صفحه چاپ شده
She was dressed in the latest fashion . U آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
end U نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
end U کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
print U آخرین صفحه چاپ شده
ended U نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
ended U کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
ends U کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
printout U آخرین صفحه چاپ شده
for the first [last] time U برای اولین [آخرین] بار
son file U آخرین گونه کاری یک فایل
last straw <idiom> U [آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
aft flap آخرین قسمت فلپهای سه قسمتی
printouts U آخرین صفحه چاپ شده
last but not least <idiom> U آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
To play ones last card U آخرین تیر ترکش رارها کردن
queues U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queueing U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
to give somebody an ultimatum U به کسی آخرین پیشنهاد را دادن [در معامله ای]
to go down to the wire <idiom> U تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
This is the latest mens fashion. U این آخرین مد لباس مردانه است
to go down to the wire <idiom> U تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
This is my last chance . U این برایم آخرین فرصت است
queued U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queue U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
date U افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
dates U افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
popped U خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pops U خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pop U خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
ring U لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
identities U مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
Last stop. All out. U آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن. [حمل و نقل]
trailers U آخرین رکورد فایل که حاوی خصوصیات و کنترل است
trailer U آخرین رکورد فایل که حاوی خصوصیات و کنترل است
identity U مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
to give somebody an ultimatum U به کسی آخرین مدت را دادن [برای اجرای قراردادی]
When is the last train to Oxford? U چه وقت آخرین قطار به سمت آکسفورد حرکت می کند؟
Doom U [نمایش تصویری از آخرین قضاوت عیسی مسیح در کلیسا]
lifo U سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را اول می خواند
readme file U فایلی که حاوی آخرین اطلاعات درباره یک برنامه کاربردی باشد
condition U ثباتی که حاوی وضعیت CPU پس از اجرای آخرین دستور است
ended U عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
last in first out U نوعی سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را در اول می خواند
ends U عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
end U عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
cancelling U کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
ended U کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
ends U کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
cancel U کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancels U کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
end U کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
Excepting [With the exception of] two students, no one could answer the last question correctly. U به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
push up stack U سیستم صف ذخیره سازی موقت که آخرین موضوع اضافه شده در انتهای لیست فرار می گیرد
terminator U ثباتی که در آخرین وسیله SCSI قرار می گیرد در یک زنجیره و باعث ایجاد جریان اکتریکی میشود
noggins U سطل چوبی لیوان چوبی
noggin U سطل چوبی لیوان چوبی
wineglass U لیوان شراب پیمانه شراب
naggin U سطل چوبی لیوان چوبی
pannikin U لیوان کوچک پیمانه کوچک
period of concentration U در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
vertical U سیگنال بیان کننده انتهای آخرین شیاردر انتهای صفحه نمایش
marching display U وسیله نمایش که حاوی بافر نمایش آخرین حروف وارد شده است
circulars U چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت در محل اولین بیت قرار می گیرد
circular U چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت در محل اولین بیت قرار می گیرد
cyclic U چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت به محل اولین بیت منتقل میشود
shifted U چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد
shifts U چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد
shift U چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
attributes U مشخصه مخصوص یک فایل در DOS یا 2/OS که بیان میکند آیا فایل پس از آخرین تغییر ضبط شده است یا نه
attributing U مشخصه مخصوص یک فایل در DOS یا 2/OS که بیان میکند آیا فایل پس از آخرین تغییر ضبط شده است یا نه
attribute U مشخصه مخصوص یک فایل در DOS یا 2/OS که بیان میکند آیا فایل پس از آخرین تغییر ضبط شده است یا نه
archive U مشخصه مخصوص یک فایل در DOS یا 2/OS که بیان میکند آیا فایل پس از آخرین تغییر ضبط شده است یا نه
devoid U خالی از
hollow dam U سد تو خالی
sunken U خالی
forspent U خالی
vacuous U خالی
void U خالی
indigent U خالی
blank cell U سل خالی
emptied U خالی
stilted <adj.> U تو خالی
unoccupied U خالی
arid U خالی
vacant U خالی
windy U خالی
vacuous U خالی
devoid U خالی
light-weight U سر خالی
underweight U سر خالی
empty U خالی
frothy <adj.> U تو خالی
empties U خالی
phantom <adj.> U تو خالی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com