English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
master menu U لیست مبنای جیره غذایی اصلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ration basis U مبنای محاسبه جیره غذایی
ration scale U مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
rationed U جیره غذایی
rations U جیره غذایی
ration U جیره غذایی
dailgy food allowance U جیره غذایی روزانه
ration basis U مبنای جیره
ration factor U ضریب اماد جیره غذایی
table of food equivalents U جدول ارزش جیره غذایی
ration credit U تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
source U 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
basic ration U جیره اصلی
master menu U برنامه غذایی اصلی یکان
ratio decidendi U مبنای اصلی تصمیم
conversion U لیست کدهای اصلی یا عبارات و معادل آنها به زبان یا حالت دیگر
conversions U لیست کدهای اصلی یا عبارات و معادل آنها به زبان یا حالت دیگر
flight ration U جیره عملیاتی درحین پرواز جیره هوایی
datum point U نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
time base U ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
basic ration U جیره مقدماتی جیره مبنا
moderated list U لیست پستی که تمام موضوعات آن پیش از ارسال به کاربران لیست خوانده میشود
subscribe U افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribed U افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribing U افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribes U افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
datum U سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
unmoderated list U لیست پست که هر مادهای که در لیست باشد را به زیرنویس دیگر منتقل میکند بدون اینکه کسی آنرا بخواند یا بررسی کند
geodetic datum U سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
push up list U لیستی از اقلام که در ان هرقلم در اخر لیست وارد میشود و سایر اقلام همان مکان مربوطه در لیست راحفظ می کنند
circular list U لیست مدور لیست حلقوی
stacks U روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacked U روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stack U روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
datum error U اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
VL local bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
false origin U مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
dictionary U 1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
dictionaries U 1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
map plane U سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
height datum U سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
ration U جیره
allotment U جیره
stipend U جیره
stipends U جیره
allotments U جیره
coupon U جیره
coupons U جیره
rationing U جیره
ration allowance U حق جیره
pensions U جیره
rations U جیره
pension U جیره
rationed U جیره
master U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file U پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
dietetical U غذایی
alimentary U غذایی
messes U هم غذایی
alimental U غذایی
trophic U غذایی
mess U هم غذایی
acciaccatura U نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
emergency ration U جیره اضطراری
victualling allowance U جیره روزانه
field ration U جیره صحرایی
field ration U جیره رزمی
rationing U جیره بندی
flight ration U جیره پرواز
combat ration U جیره رزمی
proviant U علیق و جیره
commuted ration U جیره نقدی
c ration U جیره رزمی
board wages U جیره خشکه
dailgy food allowance U جیره روزانه
allowance U جیره حق معاش
basic allowance for subsistence U جیره نقدی
combat ration U جیره جنگی
allowances U جیره حق معاش
ration strenght U کالری جیره
ration U جیره سربازی
rationed U جیره سربازی
ration in kind U معادل جیره
couponing U جیره بندی
ration allowance U پول جیره
rations U جیره سربازی
diet U برنامه غذایی
regimen U پرهیز غذایی
food poisoning U مسمویت غذایی
food chains U زنجیره غذایی
food chain U زنجیره غذایی
regimens U پرهیز غذایی
diet U رژیم غذایی
foodstuffs U ماده غذایی
dieting U رژیم غذایی
dieting U برنامه غذایی
diets U برنامه غذایی
dieted U رژیم غذایی
foodstuff U ماده غذایی
dieted U برنامه غذایی
diets U رژیم غذایی
lymph U شیره غذایی
food deprivation U محرومیت غذایی
food dtufe stuff U ماده غذایی
food industries U صنایع غذایی
food packet U بسته غذایی
food preference U پسند غذایی
food program U برنامه غذایی
food pyramid U هرم غذایی
food web U شبکه غذایی
nutritiveness U خاصیت غذایی
food perference U رجحان غذایی
on board U که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
ration factor U ضریب محاسبه جیره
ration U مقدار جیره روزانه
liveries U جیره علیق اسب
livery U جیره علیق اسب
rationed U جیره بندی کردن
ration strenght U انرژی حاصله از جیره
ration return U اسناد هزینه جیره
sinecures U جیره خور ولگرد
ration U جیره بندی کردن
rationing system U نظام جیره بندی
ration method U سبک واگذاری جیره
sinecure U جیره خور ولگرد
ration in kind U جیره معادل یاجانشین
rations U مقدار جیره روزانه
rationed U مقدار جیره روزانه
troop train ration U جیره بین راه
exchange rationing U جیره بندی ارز
credit rationing U جیره بندی اعتباری
rationing U جیره بندی کردن
rations U جیره بندی کردن
emergency ration U جیره فوق العاده
I'm on a diet. من رژیم غذایی دارم.
dietetics U برنامه ریزی غذایی
provision room U انبار مواد غذایی
dietetic U وابسته به رژیم غذایی
annual food plan U برنامه غذایی سالیانه
botulism U مسمومیت غذایی حاد
grazing food chain U زنجیره غذایی چرندگان
macronutrient U عنصر غذایی پر مصرف
Adulterated foodstuff. U مواد غذایی تقلبی
micronutrient U عنصر غذایی کم مصرف
dietary U مربوط به رژیم غذایی
troop train ration U جیره طبخی بین راه
rationed goods U کالاهای جیره بندی شده
rationed items U اقلام جیره بندی شده
ration cycle U سیکل محاسبه جیره 42ساعته
billets U ورقه جیره یادداشت مختصر
food packet U جیره بسته بندی شده
food rationing U جیره بندی مواد غذائی
billeting U ورقه جیره یادداشت مختصر
billeted U ورقه جیره یادداشت مختصر
billet U ورقه جیره یادداشت مختصر
rationing of foreign exchange U جیره بندی ارز خارجی
hexadecimal U مبنای 61
ternary U در مبنای سه
generation U کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
generations U کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
main guard U نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
first generation computer U کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
initial reserves U ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
stapling U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
staple U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypal U وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
prototypic U وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
stirabout U غذایی شبیه اش جو جنب وجوش
nutrient U ماده مقوی از لحاظ غذایی
nutrients U ماده مقوی از لحاظ غذایی
sitology U علم تغذیه ورژیم غذایی
reconstitute U خیساندن امادیا جیره خشک شده
reconstitutes U خیساندن امادیا جیره خشک شده
reconstituting U خیساندن امادیا جیره خشک شده
reconstituted U خیساندن امادیا جیره خشک شده
fuselage refrence line U خط مبنای بدنه
computer based U بر مبنای کامپیوتر
fixed radix U با مبنای ثابت
base of fire U مبنای اتش
fire base U مبنای اتش
datum line U خط مبنای سنجش
basic of issue U مبنای توزیع
data base U مبنای اطلاعات
on trust U بر مبنای اعتبار
force basis U مبنای یکان
number base U مبنای عددی
tax base U مبنای مالیاتی
monetary base U مبنای پولی
mobilization base U مبنای بسیج
ternary U سه مبنایی در مبنای سه
rationale U مبنای کار
sentience U مبنای حس وحساسیت
refrence U مبنای مقایسه
troop basis U مبنای یکان
unit of issue U مبنای توزیع
binary number system U سیستم مبنای دو
cure meat U نمک سود کردن مواد غذایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com