Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gas port
U
لوله عبور گاز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
snorkel
U
دودکش عبور از اب لوله هواکش هواکش
snorkels
U
دودکش عبور از اب لوله هواکش هواکش
Other Matches
intubate
U
لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
wading crossing
U
عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition
U
عبور انرژی
[ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
hoses
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate
U
بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
muzzle burst
U
ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
go devil
U
لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
breech end
U
انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
thermionic tube
U
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannons
U
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannon
U
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
jack ring
U
حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
rigatoni
U
رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
vas deferens
U
لوله خروجی بیضه لوله منی
oviduct
U
لوله رحمی لوله فالوپ
spigot
U
لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
sockets
U
بست لوله دوراهی لوله
water pipe
U
لوله مخصوص لوله کشی اب
to pipeline
U
با خط لوله لوله کشی کردن
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
angle of depression
U
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
flash tube
U
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
back to battery
U
برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
traffic post
U
پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
collimating sight
U
دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
passage of lines
U
عبور از خط
tolls
U
حق عبور
transit
U
عبور
transmittal
U
عبور
transmittance
U
عبور
tolling
U
حق عبور
alpha canis majoris
U
عبور
crossing
U
عبور
transmittancy
U
عبور
toll
U
حق عبور
cross-Channel
U
عبور
passage
U
حق عبور
passages
U
عبور
rights of way
U
حق عبور
fording
U
عبور از اب
right of passage
U
حق عبور
passages
U
حق عبور
road haulage
U
حق عبور
right of way
U
حق عبور
transmission
U
عبور
passage
U
عبور
transmissions
U
عبور
crossing area
U
منطقه عبور
electron transition
U
عبور الکترون
passed
U
عبور کردن
communication
U
عبور اطلاعات
pass
U
کلمه عبور
pass
U
گذر عبور
pass
U
عبور کردن
transit bill
U
پروانه عبور
passwords
U
اسم عبور
password
U
اسم عبور
band pass
U
نوار عبور
cruise
U
عبور کردن
cruised
U
عبور کردن
cruises
U
عبور کردن
conge
U
اجازه عبور
safe conduct
U
رخصت عبور
safe conducts
U
رخصت عبور
pass
U
اجازه عبور
safe-conducts
U
رخصت عبور
traject
U
عبور گذرگاه
counter sign
U
اسم عبور
cruising
U
عبور کردن
transit bill
U
اجازه عبور
trafficability
U
قابلیت عبور
transduction
U
انقال عبور
passed
U
گذر عبور
deep fording
U
عبور از اب عمیق
ford
U
محل عبور
toll
U
عوارض عبور
thoroughfares
U
راه عبور
tolling
U
عوارض عبور
tolls
U
عوارض عبور
transit
U
راه عبور
transit
U
عبور کردن
transit time
U
زمان عبور
transmission grating
U
شبکه عبور
transmission factor
U
ضریب عبور
current passage
U
عبور جریان
passageway
U
محل عبور
transit traffic
U
عبور ترانزیتی
passageways
U
محل عبور
transoceanic
U
عبور از اقیانوس
traversable
U
قابل عبور
forded
U
محل عبور
passed
U
کلمه عبور
passable
U
قابل عبور
transit error
U
خطای عبور
crossing the line
U
عبور از استوا
passed
U
اجازه عبور
passes
U
عبور کردن
passes
U
گذر عبور
passes
U
کلمه عبور
passes
U
اجازه عبور
crossing the line
U
عبور از خط استوا
transit time
U
مدت عبور
thoroughfare
U
راه عبور
fords
U
محل عبور
transmittance
U
مقدار عبور
fares
U
هزینه عبور
traffic
U
عبور و مرور
trafficked
U
عبور و مرور
trafficking
U
عبور و مرور
shallow fording
U
عبور از اب کم عمق
fleets
U
عبور سریع
fleet
U
عبور سریع
faring
U
هزینه عبور
traffics
U
عبور و مرور
practicableness
U
قابلیت عبور
cross
U
عبور کردن
overfly
U
عبور کردن
traversing
U
عبور کردن
oil passage
U
عبور روغن
passavani
U
سند عبور
traverses
U
عبور کردن
light passing
U
عبور نور
traversed
U
عبور کردن
laissez passer
U
پروانه عبور
crossest
U
عبور کردن
traverse
U
عبور کردن
crosses
U
عبور کردن
crosser
U
عبور کردن
tessera
U
کلمه عبور
highway user tax
U
مالیات حق عبور
through traffic
U
عبور یکسره
wading crossing
U
عبور از پایاب
passage
U
اجازه عبور
girdle traverse
U
عبور کمربندی
passages
U
عبور سفر
penstock
U
مجرای عبور اب
passage
U
راه عبور
fordable
U
قابل عبور
fordability
U
قابلیت عبور
fordless
U
غیرقابل عبور
passages
U
اجازه عبور
fare
U
هزینه عبور
fared
U
هزینه عبور
passage
U
عبور سفر
passages
U
راه عبور
angle of traverse
U
زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
traject
U
از محلی عبور کردن
traversed
U
تراورس عبور کمربندکوهنوردی
sally port
U
دروازه عبور از قلعه
slot
U
مجرای عبور روغن
transcutaneous
U
عبور کننده از پوست
controlled passing
U
عبور کنترل شده
passtime
U
زمان عبور ستون
deliberate crossing
U
عبور با فرصت از رودخانه
traverses
U
تراورس عبور کمربندکوهنوردی
transit
U
کنترل عبور و مرورکشتیها
transduction
U
عبور از ماوراء چیزی
blocked
[with objects]
<adj.>
<past-p.>
U
غیر قابل عبور
traverse
U
تراورس عبور کمربندکوهنوردی
transilluminate
U
عبور نور از یک عضو
cut
U
عبور کردن گذاشتن
road time
U
زمان عبور از جاده
go
U
گذشتن عبور کردن
goes
U
گذشتن عبور کردن
caution area
U
منطقه عبور بااحتیاط
ship influence
U
تاثیر عبور کشتی
overflights
U
عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
overflight
U
عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
ferryboats
U
قایق عبور از رودخانه
practicably
U
بطور قابل عبور
ferryboat
U
قایق عبور از رودخانه
crossing site
U
محل عبور اجباری
I am just passing through.
از اینجا عبور میکنم.
trafficability
U
قابلیت عبور ومرور
pracitcable
U
عبور کردنی گذشتنی
cuts
U
عبور کردن گذاشتن
traffic density
U
تکاشف عبور و مرور
traffic density
U
شدت عبور و مرور
traffic court
U
دادگاه عبور و مرور
traffic flow
U
کشش عبور ومرور
traffic intensity
U
شدت عبور و مرور
eligible traffic
U
عبور و مرور مجاز
electron transit time
U
زمان عبور الکترون
traffic lane
U
مسیر عبور و مرور
hasty crossing
U
عبور تعجیلی از رودخانه
traffic sign
U
علامت عبور و مرور
airfield traffic
U
عبور و مرور فرودگاه
way
U
راه عبور گذرگاه
traffic control
U
کنترل عبور و مرور
access structures
U
ساختمانهای عبور و مرور
vapor trail
U
مسیر عبور بخار
gas port
U
محفظه عبور گاز
time distance
U
زمان عبور ستون
wall entrance
U
عبور از داخل دیوار
traffic density
U
تراکم عبور و مرور
traffic peak
U
حداکثر عبور و مرور
password
U
اسم شب کلمه عبور
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com