English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
grapnel U لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
grapnels U لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
luff U لنگر پیدا کردن
gaff U باصدای بلندخندیدن قلابدار کردن
to get a meat for a bird U برای مرغی جفت پیدا کردن
to seek somebody out U جستجو برای پیدا کردن کسی
to make friends [to make connections] U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
to always find something to gripe about U همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
range resolution U قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
to pick up somebody U کسی را پیدا کردن [دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
curve fitting U روش ریاضی برای پیدا کردن یک فرمول که نمایشگرمجموعهای از نقاط داده میباشد
hook rope U طناب قلابدار
eye bolt U پیچ حلقه دار یا قلابدار
Can you find me a porter? U آیا میتوانید برای من یک باربر پیدا کنید؟
these room let well U نمیتوانیم برای اطاقهایم اجاره نشین پیدا کنم
Can you find me a babysitter? U آیا میتوانید برای من یک پرستار بچه پیدا کنید؟
aweigh U تازه لنگر برداشته دارای لنگر اویزان
They have come out with a new gimmick to attract customers . U کلک جدیدی برای جلب مشتری پیدا کرده اند
anchor watch U گروه نگهبانی لنگر نگهبان لنگر
lost property office U دفتر اشیای گم شده
aichmophobia U هراس از اشیای نوک تیز
anchor in sight U لنگر بالاست لنگر را دیدم
weight U بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
away U بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
capstan U میله گردان گردونه دوار لنگر قرقره دوار لنگر
step through U عمل برنامه رفع خطا که برای را خط به خط اجرا میکند تا خطا را در هر لحظه پیدا کند
sight the anchor U مشاهده کردن لنگر
warps U جا به جا کردن ناو یا لنگر
warp U جا به جا کردن ناو یا لنگر
warped U جا به جا کردن ناو یا لنگر
searched U 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searches U 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searchingly U 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
search U 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
acquire پیدا کردن
averaging U پیدا کردن
to pick up U پیدا کردن
pin point U پیدا کردن
to figure up پیدا کردن
detects U پیدا کردن
detecting U پیدا کردن
to pluck up one's heart U دل پیدا کردن
detect U پیدا کردن
averages U پیدا کردن
track U پیدا کردن
finds U پیدا کردن
find U پیدا کردن
average U پیدا کردن
to look up U پیدا کردن
tracks U پیدا کردن
averaged U پیدا کردن
tracked U پیدا کردن
smell out U با بو پیدا کردن
gains U پیدا کردن
to search out U پیدا کردن
gained U پیدا کردن
detected U پیدا کردن
gain U پیدا کردن
give tongue U عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
stammer U لکنت پیدا کردن
stammered U لکنت پیدا کردن
to work out something U حل چیزی را پیدا کردن
touted U خریدار پیدا کردن
hade U تمایل پیدا کردن
declining U شیب پیدا کردن
declines U شیب پیدا کردن
declined U شیب پیدا کردن
to take umbra at U رنجش پیدا کردن از
decline U شیب پیدا کردن
to become a necessity U لزوم پیدا کردن
stammers U لکنت پیدا کردن
touting U خریدار پیدا کردن
in the doghouse <idiom> U مشکل پیدا کردن با
liaised U ارتباط پیدا کردن
prove opplicable U مصداق پیدا کردن
demonetize U تنزل پیدا کردن
come to an agreement U موافقت پیدا کردن
to win fame U شهرت پیدا کردن
liaises U ارتباط پیدا کردن
liaising U ارتباط پیدا کردن
to think out U با فکر پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن
touts U خریدار پیدا کردن
liaise U ارتباط پیدا کردن
qualifies U شایستگی پیدا کردن
shields U حفاظ پیدا کردن
to spring a leaguer U رخنه پیدا کردن
shield U حفاظ پیدا کردن
equation of payments U قاعده پیدا کردن
To find a way out. To find a remedy. U چاره پیدا کردن
to take a ply U تمایل پیدا کردن
dampen U رطوبت پیدا کردن
dampened U رطوبت پیدا کردن
dampens U رطوبت پیدا کردن
dampening U رطوبت پیدا کردن
preempt U حق تقدم پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن به
tout U خریدار پیدا کردن
converging U تقارت پیدا کردن
converges U تقارت پیدا کردن
converged U تقارت پیدا کردن
qualify U شایستگی پیدا کردن
converge U تقارت پیدا کردن
LRU U الگوریتمی که صفحه حافظه که آخرین بار پیش از همه دستیابی شده است را پیدا میکند و پاک میکند تا فضای برای صفحات دیگر باز کند
respired U امید تازه پیدا کردن
to pick out U باگوش پیدا کردن دریافتن
to pick up U فراگرفتن دوباره پیدا کردن
hit on/upon <idiom> U پیدا کردن چیزی که میخواهی
respire U امید تازه پیدا کردن
wavers U فتور پیدا کردن دو دل بودن
pay dirt <idiom> U زیر خاکی پیدا کردن
to make the pot boi; U معاش خود را پیدا کردن
to rummage out U با جستجوی زیاد پیدا کردن
wavered U فتور پیدا کردن دو دل بودن
shock U هول وهراس پیدا کردن
shocked U هول وهراس پیدا کردن
shocks U هول وهراس پیدا کردن
find and replace U پیدا کردن و جایگزین نمودن
respiring U امید تازه پیدا کردن
respires U امید تازه پیدا کردن
wavering U فتور پیدا کردن دو دل بودن
waver U فتور پیدا کردن دو دل بودن
to nerve oneself U قوت قلب پیدا کردن
cabbage U کش رفتن رشد پیدا کردن
deeping of capital U عمق پیدا کردن سرمایه
overmaster U مهارت کامل پیدا کردن در
to come to an understanding U پیدا کردن سازش پیداکردن
radar trapping U اختلال پیدا کردن رادار
out maneuver U برتری مانور پیدا کردن
genealogize U شجره کسی را پیدا کردن
cabbages U کش رفتن رشد پیدا کردن
read between the lines <idiom> U پیدا کردن مفهوم ضمنی
bilge U رخنه پیدا کردن تراوش کردن
fumbled U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
asphyxiate U مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiated U مختنق کردن خناق پیدا کردن
fumble U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
asphyxiates U مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiating U مختنق کردن خناق پیدا کردن
fumbles U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
swelled U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
swell U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
swells U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
make out U معنی چیزی را پیدا کردن سردراوردن از
to get the upper hand U برتری جستن تفوق پیدا کردن
unbalance U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalances U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalancing U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
pull oneself together U بر اعصاب خود تسلط پیدا کردن
surging U تکان خوردن لغزش پیدا کردن
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
rut U شور پیدا کردن فحل شدن
ruts U شور پیدا کردن فحل شدن
rub U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
scare up <idiom> U ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
wavering U تردید پیدا کردن تبصره قانون
rubbed U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
shortest U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
rubs U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
wavered U تردید پیدا کردن تبصره قانون
radio direction finding U پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
short U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
to orient oneself U چهار سوی خود را پیدا کردن
wavers U تردید پیدا کردن تبصره قانون
waver U تردید پیدا کردن تبصره قانون
shorter U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
least recently used algorithm U الگوریتمی که صفحه حافظه که پیش از همه دستیابی شده بود را پیدا میکند و پاک میکند تا فضا برای صفحه بعد ایجاد شود
plunges U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunge U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunged U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
to get to somebody [something] U به کسی دسترسی پیدا کردن [ به چیزی رسیدن]
leadingquestion U پرسشی که کمک به پیدا کردن پاسخ میدهد
warm to one's work U در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
spectrozonal photography U عکاسی از اشیاء منتخب عکاسی از اشیای مخصوص
divides U پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
divide U پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
extends U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
proceed U ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
proceeded U ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
diachrony U تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
extend U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extending U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
cunclude U تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
find U کشف کردن پیدا کردن
finds U کشف کردن پیدا کردن
fitcall finding U پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
homing U روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
lay hands upon something U جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
bread and point U سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
liberal education U اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
autos U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com