English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 138 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dispergation U لخته زدایی
peptization U لخته زدایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
error trapping U اشتباه زدایی غلط زدایی
dehydroisomerization U همپارش با هیدروژن زدایی ایزومر شدن با هیدروژن زدایی
lobed U لخته لخته
coagulum U لخته
floccule U لخته
clods U لخته
clod U لخته
pig iron U اهن لخته
clogs U لخته شدن
lobule U لخته کوچک
lobulation U لخته کوچک
grume U لخته خون
clog U لخته شدن
flocculate U لخته شده
coagulation U لخته شدن
curdling chemistry U شیمی لخته
pig lead U لخته سرب
clots U لخته خون
clotting U لخته خون
coagulated U لخته شدن
clot U لخته خون
coagulating U لخته شدن
gory U لخته شده
coagulates U لخته شدن
clogged U لخته شدن
coagulate U لخته شدن
coagulation U لختگی لخته شدن
gore U خون بسته و لخته شده
gored U خون بسته و لخته شده
gores U خون بسته و لخته شده
thrombus U خون منعقد شده در رگ لخته
goring U خون بسته و لخته شده
bilobate U دولختی منقسم بدو لخته
the lobes of the liver U لخته ها یاگوشه ها یا تیکههای جگر
thromboses U تشکیل لخته خون در عروق ترمبوزیس
plasmin U دیاستاز عامل تجزیه لخته خون
thrombosis U تشکیل لخته خون در عروق ترمبوزیس
de icing U یخ زدایی
deglaciation U یخ زدایی
dehydration U اب زدایی
depolarization U قطبش زدایی
deoxygenation U اکسیژن زدایی
demythologization U اسطوره زدایی
demodulation U تحمیل زدایی
demystifies U راز زدایی
demystify U راز زدایی
demagnetization U مغناطیس زدایی
deionization U یون زدایی
demystifying U راز زدایی
decolonization U مستعمره زدایی
dehydrohalogenation U هیدروهالوژن زدایی
desulfurization U گوگرد زدایی
demystified U راز زدایی
desalination U نمک زدایی
desensitization U حساسیت زدایی
desulphurizing U گوگرد زدایی
discoloration U رنگ زدایی
disinhibition U بازداری زدایی
desalting U نمک زدایی
trubleshoot U عیب زدایی
desegregation U جدایی زدایی
troubleshoot U عیب زدایی
mechanical de icing U یخ زدایی مکانیکی
desalinization U نمک زدایی
unconditioning U شرطی زدایی
dehydrogenation U هیدروژن زدایی
undoing U عمل زدایی
deforestation U جنگل زدایی
deamination U امین زدایی
debugged U اشکال زدایی
debug U اشکال زدایی
decoloration U رنگ زدایی
blanching U رنگ زدایی
genocide U نژاد زدایی
decentralization U مرکزیت زدایی
detente U تشنج زدایی
debugging U اشکال زدایی
sterilization U گند زدایی
descaling U پوسته زدایی
unlearning U یادگیری زدایی
debugs U اشکال زدایی
decarboxylation U کربوکسیل زدایی
decolorization U رنگ زدایی
decolourization U رنگ زدایی
deculturation U فرهنگ زدایی
degasify U گاز زدایی
dehumidification U رطوبت زدایی
debug aids U ابزاراشکال زدایی
decarbonylation U کربونیل زدایی
dealkylation U الکیل زدایی
accretion of silt U رسوب زدایی
stain removed U لکه زدایی
de escalation U تشنج زدایی
lobes U اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
lobe U اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
bleaching U رنگ زدایی الیاف
defusing U تشنج زدایی کردن
defused U تشنج زدایی کردن
desegregates U تفکیک زدایی کردن
desegregated U تفکیک زدایی کردن
desegregating U تفکیک زدایی کردن
desegregate U تفکیک زدایی کردن
defuse U تشنج زدایی کردن
defuses U تشنج زدایی کردن
debug aids U ادوات اشکال زدایی
debugging aids U وسائل اشکال زدایی
debugging aids U ادوات اشکال زدایی
debugging a program U اشکال زدایی یک برنامه
de-escalate U تشنج زدایی کردن
de-escalates U تشنج زدایی کردن
de-escalating U تشنج زدایی کردن
bleaching powder U گرد رنگ زدایی
acid depolarization U قطبش زدایی اسیدی
debugs U اشکال زدایی کردن
debugged U اشکال زدایی کردن
debug U اشکال زدایی کردن
de-escalated U تشنج زدایی کردن
systematic desensitization U حساسیت زدایی منظم
pyrolytic dehydrogenation U هیدروژن زدایی تفکافتی
program debugging U اشکال زدایی برنامه
de escalate U تشنج زدایی کردن
hydrodesulfurizing U گوگرد زدایی با هیدروژن
desulfurization unit U واحد گوگرد زدایی
deskew U اریب زدایی کردن
demodulation U کشف تحمیل زدایی
demagnetization factor U ضریب مغناطیس زدایی
hemophilia U بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
dehydrocyclization U حلقهای شدن با هیدروژن زدایی
transversal U اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
cyanogen agent U عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
puddling U تبدیل اهن لخته به اهن ساخته یا فولاد
pig iron U اهن کوره قالگری لخته اهن
clotting U دلمه شدن لخته شدن
clots U دلمه شدن لخته شدن
clot U دلمه شدن لخته شدن
blood agent U عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com