Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bioderm
U
لایه زنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
services
U
توابعی که در یک لایه DSI برای استفاده در لایه بالاتر به کار می روند
blanket course
U
لایه ضد میک لایه در برابر کشش موئی روکش پادرس
underlays
U
در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
underlay
U
در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
collapse pressure
U
حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
vivisection
U
زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisectional
U
زنده شکافی تشریح جانور زنده
media
U
زیر لایه در لایه اتصال داده از مدل شبکه OSI که دستیابی به رسانه ارسال را ممکن می سازد
die
U
قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
blanket course
U
لایه محافظ در مقابل رس لایه پادرس
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
vivisect
U
موجود زنده را تشریح کردن تشریح زنده
delamination
U
لایه لایه شدگی
delamination
U
لایه لایه کردن
delaminate
U
لایه لایه شدن
delamination
U
لایه لایه شدن
interlayer
U
لایه بین دو لایه
lamination
U
لایه لایه سازی
argillite
U
خاک رس لایه لایه
gas plasma display
U
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas discharge display
U
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
alacritous
U
زنده
above ground
U
زنده
biogen
U
زنده زا
cheerful
<adj.>
U
زنده دل
animates
U
زنده
animate
U
زنده
vivid
U
زنده
vivific
U
زنده
viviparous
U
زنده زا
quick
U
زنده
plaster of Paris
U
گچ زنده
quickest
U
زنده
dapper
U
زنده دل
dashing
U
زنده دل
livelier
U
زنده
liveliest
U
زنده
lively
U
زنده
alive
U
زنده
living
U
زنده
lived
U
زنده
lived
U
:زنده
skylarker
U
زنده دل
live
U
زنده
quicker
U
زنده
fresh-
U
زنده
coiner
U
زنده
full of life
U
سر زنده
genial
<adj.>
U
دل زنده
life full
U
سر زنده
lively
<adj.>
U
دل زنده
lighthearted
U
زنده دل
live bearing
U
زنده زا
freshest
U
زنده
fresh
U
زنده
cheerful
<adj.>
U
دل زنده
live
U
:زنده
biotic
U
زنده
inter vivos
U
در میان زنده ها
in vivo
U
بافت زنده
he suffered at the stake
U
او را زنده سوزاندند
quickens
U
زنده شدن
resuscitates
U
زنده کردن
quicklime
U
اهک زنده
irresuscitable
U
زنده نشدنی
vigils
U
شب زنده داری
vigilance
U
شب زنده داری
resuscitate
U
زنده کردن
resuscitated
U
زنده کردن
vigil
U
شب زنده داری
night waking
U
شب زنده داری
activities
U
زنده دلی
quickens
U
زنده کردن
liven
U
زنده شدن
quickened
U
زنده شدن
surviving
U
زنده ماندن
survives
U
زنده ماندن
survived
U
زنده ماندن
survive
U
زنده ماندن
resurrects
U
زنده کردن
ground ball
U
توپ زنده
resurrected
U
زنده کردن
live ball
U
توپ زنده
resurrect
U
زنده کردن
revive
U
زنده شدن
revived
U
زنده شدن
quickened
U
زنده کردن
quicken
U
زنده شدن
quicken
U
زنده کردن
gamesome
U
زنده روح
resuscitating
U
زنده کردن
he suffered at the stake
U
زنده سوخته شد
wakefulness
U
شب زنده داری
revives
U
زنده شدن
resurrecting
U
زنده کردن
wake
U
شب زنده داری
biophage
U
زنده خوار
quick ening
U
زنده کننده
to call back to life
U
زنده کردن
restoration to life
U
زنده سازی
to recover to life
U
زنده کردن
restore to life
U
زنده کردن
resurge
U
زنده شدن
resuscitator
U
زنده کننده
resusctate
U
زنده کردن
quick clay
U
بتن زنده
protoplast
U
واحدجرم زنده
playable
U
توپ زنده
macroconsumer
U
زنده خوار
biopsy
U
زنده بینی
biomass
U
توده زنده
biogenic
U
زنده زایی
pernoctation
U
شب زنده داری
calcined lime
U
اهک زنده
call back to life
U
زنده کردن
to bring to life
U
زنده کردن
anabiosis
U
زنده سازی
lucubration
U
شب زنده داری
viable
U
زنده ماندنی
verve
U
زنده دلی
spiritous
U
فعال زنده
good
U
توپ زنده
spirituelle
U
بشاش سر زنده
live load
U
بار زنده
wakes
U
شب زنده داری
live steam
U
بخار زنده
liveliness
U
زنده دلی
living environment
U
محیط زنده
reviviscence
U
زنده سازی
long live
U
زنده باد
long little
U
زنده باد
living soil
U
خاک زنده
living polymer
U
بسپار زنده
survivor
U
شخص زنده
activity
U
زنده دلی
living organisms
U
موجودات زنده
waked
U
شب زنده داری
wakeful
U
شب زنده دار
survivors
U
زنده ماندگان
to see the sun
U
زنده بودن
to restorative to life
U
زنده کردن
lived
U
زنده بودن
live
U
زنده کردن
quick lime
U
اهک زنده
lived
U
زنده کردن
survived
<past-p.>
U
زنده ماندن
protoplasm
U
جرم زنده
wight
U
موجود زنده
viva
U
زنده باد
vivas
U
زنده باد
vivify
U
زنده کردن
vive int
U
زنده باد!
live
U
زنده بودن
viviparity
U
زنده زایی
to restor to life
U
زنده کردن
wanener
U
شب زنده دار
live wire
U
سیم زنده
live wires
U
سیم زنده
within living memory
U
تا انجا که مردمان زنده
outlive
U
بیشتر زنده بودن از
we are still above ground
U
هنوز زنده ایم
to have a wanton imagination
U
تخیلی زنده داشتن
revenant
U
ادم زنده شده
waked
U
شب زنده داری کردن
lump lime
U
کلوخ اهک زنده
wake
U
شب زنده داری کردن
He is not alive , is he ? Do you mean to say that he is alive ?
U
مگر زنده است ؟
vitality
U
انرژی و زنده دلی
night owls
U
ادم شب زنده دار
photobiotic
U
زنده بواسطه نور
biogenic
U
موجد موجود زنده
organism
U
ترکیب موجود زنده
organisms
U
ترکیب موجود زنده
outlived
U
بیشتر زنده بودن از
outlives
U
بیشتر زنده بودن از
biomass pyramid
U
هرم توده زنده
To keep late nights
[hours]
شب زنده داری کردن
outliving
U
بیشتر زنده بودن از
To bury blive.
U
زنده بگور کردن
overlive
U
بیشتر زنده بودن از
being
U
موجود زنده شخصیت
quick en
U
زنده کردن نیروبخشیدن به
night owl
U
ادم شب زنده دار
wakes
U
شب زنده داری کردن
revitalises
U
باز زنده ساختن
combat survival
U
زنده ماندن در رزم
necrosis
U
مردن نسوج زنده
revitalised
U
باز زنده ساختن
revitalized
U
باز زنده ساختن
live on
U
بازهم زنده بودن
live load reduction
U
کاستن از بار زنده
up with peacel
U
زنده باد صلح
revitalising
U
باز زنده ساختن
revitalize
U
باز زنده ساختن
viviparous
U
جانور زنده زا ولود
live down
U
باخاطرات زنده ماندن
to bury alive
U
زنده بگورکردن یاگذاشتن
galliard
U
ادم دل زنده و شاداب
revitalizing
U
باز زنده ساختن
revitalizes
U
باز زنده ساختن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com