English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
air bedding U لایههای لاستیکی بادی بالشتکهای بادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
flatuous U بادی
body shirt U بادی
blowy U بادی
pneumatic U بادی
air rifles U تفنگ بادی
hurricane lamps U چراغ بادی
hurricane lamp U چراغ بادی
pneumatic press U پرس بادی
pneumatic riveting U پرچکاری بادی
pneumatic tire U لاستیک بادی
sailboat U قایق بادی
pneumatic tools U اسبابهای بادی
pop gun U تفنگ بادی
sailboats U قایق بادی
running sand U ماسه بادی
lanterns U چراغ بادی
air brake U ترمز بادی
blowgun U تفنگ بادی
blow pipe U تفنگ بادی
blow gun U تفنگ بادی
dune sand U ماسه بادی
fly ash U خاکستر بادی
marine sand U ماسه بادی
at first blush U در بادی امر
air pump U تلمبهء بادی
air operated horn U شیپور بادی
air hammer U چکش بادی
air gun U تفنگ بادی
air blast transformer U مبدل بادی
air bed U تشک بادی
aeromotor U موتور بادی
pneumatic fender U دفرای بادی
pneumatic hammer U چکش بادی
air brakes U ترمز بادی
blowtube U تفنگ بادی
wind current U جریان بادی
wind corrosion U ساییدگی بادی
quicksand U ماسه بادی
airgun U سلاح بادی
airgun U تفنگ بادی
windmills U اسیاب بادی
wind generator U مولد بادی
air rifle U تفنگ بادی
windmill U اسیاب بادی
airguns U سلاح بادی
pneumatic U لاستیک بادی
airguns U تفنگ بادی
lantern U چراغ بادی
wind erosion U فرسایش بادی
sail U شراع کشتی بادی
sail U مسافرت با قایق بادی
sailed U شراع کشتی بادی
sailed U مسافرت با قایق بادی
euphonium U یکجورالت موسیقی بادی
air operated pendulum type screen wiper U بادامک پاندولی بادی
air operated press U پرس بادی پنوماتیکی
chipping hammer U چکش بادی اهن بر
eolation U سنگ فرسایی بادی
auxiliary sailing vessel U کشتی بادی موتوردار
fresh breeze U بادی که ساعتی 23 کیلومتربوزد
wind instrument U الات موسیقی بادی
wind instruments U الات موسیقی بادی
chipping hammer U چکش بادی اهنبر
sailings U شراع کشتی بادی
sailings U مسافرت با قایق بادی
vane of windmill U پره اسیاب بادی
sail arm U پره اسیاب بادی
square rigger U نوعی کشتی بادی
self moved U دارای حرکت بادی
popgun U تفنگ بادی بچگانه
riveting hammer U چکش بادی پرچ
schooners U نوعی قایق بادی
reed U الت موسیقی بادی
schooner U نوعی قایق بادی
sailing U قایقرانی با قایق بادی
to go for a sail U با کشتی بادی سفریاگردش کردن
saxophones U نوعی الت موسیقی بادی
balloon tire U لاستیک بادی عاج دار
windmills U هر چیزی شبیه اسیاب بادی
saxophone U نوعی الت موسیقی بادی
fugue U نوعی الت بادی موسیقی
windmill U هر چیزی شبیه اسیاب بادی
yaghtman's anchor U لنگر قایقهای بادی کوچک
primafacie U در بادی امر قابل قبول
fugues U نوعی الت بادی موسیقی
quartering U بادی که با زاویه کج بطرفی می وزد
reed organ U یکنوع الت موسیقی بادی
ophicleide U یکجور ساز بادی برنجین
an off shore wind U بادی که از سوی دریا بوزد
peabody picture vocabulary test U ازمون واژگان مصور پی بادی
woodwind U موسیقی برای سازهای بادی چوبی
to sail [for] U با کشتی بادی آغاز به سفر کردن [به]
reed stop U کلید یا جا انگلشتی الات موسیقی بادی
reed pipe U لوله یا نای الات موسیقی بادی
meter rule U مقررات مربوط به ساختن قایقهای بادی
yachts U کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
yacht O کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
aeolian harp آلت موسیقی بادی شبیه به جعبه
fresh gale U بادی که با سرعت ساعتی 93تا 64 میل بوزد
fishtail wind U بادی که مداوما به چپ وراست یا جلو و عقب تغییرجهت میدهد
chute U سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
chutes U سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
english horn U نوعی ساز بادی چوبی انگلیسی که دارای دوزبانه است
open jet tunnel U تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
closed jet tunnel U تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
pneumaticity U خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
the wind drowned the strigs U سازهای بادی صدای سازهای سیمی را خفه میکند
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
baton rounds U گلولههای لاستیکی ضداغتشاش فشنگهای لاستیکی
contourted strata U لایههای در هم
twisted strata U لایههای پیچیده
conformable strata U لایههای همشیب
isothermal layer U لایههای ایزوترمال
unconformable strata U لایههای دگر شیب
bursting layer U لایههای سقفی پناهگاه
laminitis U اماس لایههای حساس
bursting layer U لایههای منفجر کننده
benthic division U قسمت بندی لایههای دریا
aurora U پدیده تابناکی در لایههای فوقانی اتمسفر
deep scattering layer U لایههای منعکس کننده عمق دریا
altitude tints U لایههای رنگ ارتفاع نما در روی نقشه
pedocal U خاک دارای لایههای سخت ومتراکم ذغال
rollers U دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
roller U دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
layer tints U هاشورهای نشان دهنده لایههای مختلف اب دریا هاشور لایه نما
rubber stamps U مهر لاستیکی
rubber tube U لوله لاستیکی
hoseline U لوله لاستیکی
rubbers U کائوچو لاستیکی
rubber-stamped U مهر لاستیکی
rubber-stamping U مهر لاستیکی
rubber-stamps U مهر لاستیکی
air bed U بالشتک لاستیکی
bladder type fuel call U باک لاستیکی
rubber stopper U درپوش لاستیکی
bladder type fuel cell U باک لاستیکی
foam rubber U اسفنج لاستیکی
rubber-stamp U مهر لاستیکی
rubber snaffle bit U لجام لاستیکی
rubber U کائوچو لاستیکی
rubber stamp U مهر لاستیکی
rubber bands U نوار لاستیکی
rubber band U نوار لاستیکی
gumboots U پوتین لاستیکی
gumboot U پوتین لاستیکی
bramble leaf fender U دفرای لاستیکی
grommet U پولک لاستیکی
rubber tile U فرش لاستیکی
radial transfer U انتقال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساختیافته هستند.
SOS U Sapphire On Silicon فرایند ساخت تراشههای مجتمع روی لایههای سیلیکان و یاقوت کبود
jackets U غلاف لاستیکی یاپلاستیکی
jacket U غلاف لاستیکی یاپلاستیکی
rubbery transition temperature U دمای تبدیل لاستیکی
liferaft U قایق نجات لاستیکی
hoseline U خطوط لوله لاستیکی
hose clamp U بست لوله لاستیکی
radiator coil U لوله لاستیکی رادیاتور
galosh U روکفشی کفش لاستیکی
rubber covered wire U سیم با روکش لاستیکی
rubber separator U میان گیر لاستیکی
non metallic waterproof wiring U کابل با پوشش لاستیکی
transfers U ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
transferring U ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
transfer U ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
pneumatic dunnage U جعبه ها و محفظههای لاستیکی بار
armored hose U لوله لاستیکی زره دار
sheathed hose U لوله لاستیکی روکش دار
dogs U مخروطهای لاستیکی کنار مسیر
dog U مخروطهای لاستیکی کنار مسیر
dogging U مخروطهای لاستیکی کنار مسیر
surfmat U تشک لاستیکی برای شناورشدن روی اب
chapman region U منطقه فرضی در لایههای فوقانی اتمسفر که توزیع دانسیته الکترونها در ان باتغییرات ارتفاع قابل پیش بینی است
fibre optics U لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
logical U مسیر Token در بین لایههای هر گره . در توپولوژی فیزیک FDDI حلقه منط قی را تحت تاثیر قرار نمیدهد
water bed U تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
teething ring U حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
exfoliation U پوسته پوسته شدن لایههای بتن یا سنگ در اثر حرارت محیط همجوار
braids U الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braided U الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braid U الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
mask design U اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
dumptor U کامیونی با چرخهای لاستیکی که دارای سرعتی زیاد میباشد و بار خود را درجلو تخلیه میکند
toe point U پوشش لاستیکی سفت روی لبه جلویی اسکیت قرقره دار برای کمک به پرش
lute U گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes U گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
hose U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
bungee U ریسمان الاستیکی متشکل ازرشتههای لاستیکی که توسط الیاف بافته شده نخی پوشانده شده
austenitize U سخت کردن لایههای استنیتی ساختار استنیتیکی را سخت کردن
rubber stamps U با مهر لاستیکی مهر کردن
rubber-stamps U با مهر لاستیکی مهر کردن
rubber-stamping U با مهر لاستیکی مهر کردن
rubber-stamped U با مهر لاستیکی مهر کردن
rubber stamp U با مهر لاستیکی مهر کردن
rubber-stamp U با مهر لاستیکی مهر کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com