English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 65 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to set no great store by U قیمتی ندانستن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to d. the need of U لازم ندانستن
to set no great store by U مهم ندانستن
disowns U از خود ندانستن نشناختن
disowned U از خود ندانستن نشناختن
disowning U از خود ندانستن نشناختن
to throw cold water on U نیکو ندانستن وناچیزشمردن
disown U از خود ندانستن نشناختن
wit's end <idiom> U ندانستن که چه کاری را انجام بدهند
to put out of court U شایسته مطرح کردن ندانستن
disqualifies U سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualify U سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualifying U سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualified U سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
Dont sidetrack the issue. U خودت را به کوچه علی چپ نزن ( وانمود به ندانستن )
high value U قیمتی
precious U : قیمتی
high dollar value U قیمتی
worthlessness U بی قیمتی
worthful U گرانبها قیمتی
high grade steel U فولاد قیمتی
At all costs . At any price . U به هر قیمتی که شده
precious stone U سنگ قیمتی
noble metal U فلز قیمتی
price support U حمایت قیمتی
price system U نظام قیمتی
Without ( beyond , above ) price . U بی نهایت قیمتی
for all the world <idiom> U بهر قیمتی
dual price system U نظام دو قیمتی
ingot U فلز قیمتی
stone U سنگ قیمتی
stones U سنگ قیمتی
stoning U سنگ قیمتی
valuable U گرانبها قیمتی
precious metal U فلز قیمتی
agate U سنگ قیمتی
agates U سنگ قیمتی
average revenue U قیمتی که خریدارمی پردازد
carpet value U ارزش قیمتی فرش
nonprice competition U رقابت غیر قیمتی
price elasticity of demand U کشش قیمتی تقاضا
price elasticity of supply U کشش قیمتی عرضه
lapidary U وابسته به سنگهای قیمتی
rondel U سنگهای قیمتی مدورزینتی
lapidarian U وابسته به سنگهای قیمتی
asteria U نوعی سنگ قیمتی
priceable things U اموال یا اشیا قیمتی
cupellation U گرفتن فلزات قیمتی از سرب
He is a priceless nice fellow . U آدم نازنین و قیمتی یی است
cameo U برجسته کاری درجواهروسنگهای قیمتی
cameos U برجسته کاری درجواهروسنگهای قیمتی
factory U قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
I must get hold of her at all costs. U بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
facets U سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
facet U سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
factories U قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
demand price U حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
Every man has his price . U هر کسی یک قیمتی دارد ( قابل تطمیع وپذیرفتن رشوه )
dumping U فروش کالادر کشورهای دیگر با قیمتی پایین تر از قیمت داخلی
break up value U قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
value added U اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود
dumping U فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
rondelle U جسم مدور سنگهای قیمتی مدور زینتی
pearl U مروارید [طرح این سنگ قیمتی در فرش های چینی بکار رفته و یک نوع آن بنام مروارید شعله ور معروف می باشد.]
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com