English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
precendence rules U قواعد تقدم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
background processing U کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
migration U انتقال داده بین وسیله با تقدم بالا یا line-on با تقدم پایین یا line-off
foreground program U برنامهای که تقدم بالایی داشته و بنابر این بر برنامههای فعال جاری در یک سیستم کامپیوتری که ازروش چند برنامهای استفاده میکند تقدم دارد
fleming's rules U قواعد فلمینگ
commutation rules U قواعد جابجایی
physically U با قواعد طبیعی
hund rules U قواعد هوند
rules U قواعد بازی
regvlarity U مطابقه با قواعد
selection rules U قواعد گزینش
rules of football U قوانین یا قواعد فوتبال
dialectically U مطابق قواعد منطق
inference rule U قواعد استنتاج [منطق]
phonetically U از روی قواعد صدا
rules for forming plurals U قواعد جمع بندی
geometrize U با قواعد هندسی درست کردن
formats U قواعد دستورات زمان اسمبلی
rule of inference, U قواعد استنتاج [منطق] [ریاضی]
formats U قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
format U قواعد دستورات زمان اسمبلی
format U قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
geometrize U از روی قواعد هندسی کارکردن
transformation rule U قواعد استنتاج [منطق] [ریاضی]
syntactic U طبق قواعد صرف ونحوی ترکیبی
disassemble U ارسال دستورات کد ماشین به قواعد اسمبلی
lawmerchant U قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی
pedantry or pedantism U پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
grammatical U صرف و نحوی مطابق قواعد دستور
syntactical U طبق قواعد صرف ونحوی ترکیبی
illegal U دستور برنامهای که در قواعد زیان نباشد
Pay attention to the house rules [hazard statements] . U توجه بکنید به قواعد جایگاه [اظهارات خطر] .
extending U روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
double standard U قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن
grammatical error U استفاده نادرست از قواعد زمان برنامه نویسی کامپیوتر
IMA U سازمان تخصصی که حاوی موضوعاتی مثل قواعد زبان
extend U روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
extends U روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
propriety U قواعد متداول ومرسوم رفتارواداب سخن مراعات اداب نزاکت
inference U مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
inferences U مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
illegal U دستور یا فرآیندی که پروتکل سیستم کامپیوتری یا قواعد زبان را دنبال نمیکند
infix notation U روش قواعد برنامه نویسی کامپیوتر که عملگرها درون عملوندها هستند مثل D-C یا x+y
formatter U سخت تافزار یا نرم افزاری که متن را طبق قواعد مشخصی مرتب میکند
priorities U تقدم
priority U حق تقدم
priority U تقدم
priorities U حق تقدم
preferment U حق تقدم
right of priority U حق تقدم
priorship U حق تقدم
priorship U تقدم
preemimence U تقدم
precession U تقدم
precedency U حق تقدم
better hand U تقدم
anteriority U تقدم
antecedence U تقدم
rights of way U تقدم
precedence U حق تقدم
right of way U حق تقدم
right of way U تقدم
precedence U تقدم
preferences U تقدم
preference U تقدم
lead U تقدم
rights of way U حق تقدم
leads U تقدم
primacy U تقدم
pas U حق تقدم
biotechnology U ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
major road U راه با حق تقدم
burdened U فاقد حق تقدم
law of primacy U قانون تقدم
emergency priority U تقدم فوری
leads U سرمشق تقدم
emergency priority U تقدم اضطراری
to give place to U تقدم دادن
priority intersection U تقدم باراهفرعی
valve lead U تقدم سوپاپ
urgent priority U تقدم حیاتی
urgent priority U تقدم فوری
to give priority to U تقدم دادن به
time priority U تقدم زمانی
to give preference to U تقدم دادن بر
priority of fires U تقدم اتشها
priority of check U تقدم کیش
preexistence U تقدم وجود
precession of the equinoxes U تقدم اعتدالین
pre existence U تقدم وجود
lead U سرمشق تقدم
ratings U ترتیب تقدم
rating U ترتیب تقدم
precedence U تقدم پیامها
precedence U ترتیب تقدم
protocol U ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
protocols U ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
primacy recency effect U اثر تقدم - تاخر
system priorities U تقدم های سیستم
background U کار با حق تقدم پایین
transposition U تقدم و تاخر جابجاشدگی
preempt U حق تقدم پیدا کردن
priority targets U هدفهای دارای تقدم
law of prior entry U قانون تقدم ورود
backgrounds U کار با حق تقدم پایین
prolepsis U تقدیم یا تقدم امری
issue priority U ترتیب تقدم توزیع
issue priority U تقدم توزیع اماد
rights of way U حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
preexistent U دارای تقدم در وجود
right of way U حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
background U برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
privilegium U حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
freight route order U ترتیب تقدم استفاده از جاده ها
preemptor U شریک دارای حق تقدم در خرید
backgrounds U برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
military testament U وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
to put somebody on the back burner U به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
interrupting U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupts U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap U به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
alphameric U مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
to shunt somebody aside U به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
interrupt U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
The pedestrain has the right of way. U حق تقدم در عبور با عابر پیاده است
foreground U برنامه با تقدم بالا در سیستم چندکاره
to put somebody in a backwater U به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
information U داده پردازش شده و مرتب شده برای تامین قواعد با معنی
phrenologically U ازروی علم براهین جمجمه موافق قواعد این علم
restatement of the law U مجموعه قواعد حقوقی مجموعه اخرین تفسیرهای ارائه شده برای قوانین
transpostion U پس و پیش سازی تقدم وتاخر تغییر مایه
pre audience U ترتیب تقدم صحبت اصحاب دعوی در محکمه
background U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
backgrounds U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
democratic network U شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
foreground U کار با تقدم بالا که توسط کامپیوتر اجرا شود
maskable U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
dispatching priority U شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
key مهمترین ترمینال در سیستم کامپیوتری یا آنکه بیشترین تقدم را دارد
to marshal one's creditors U صورت بستانکاران خود را ازلحاظ تقدم و تاخر منظم کردن
ladder tournament U مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
machine address U تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
onion skin architecture U طراحی سیستم کامپیوتری به صورت لایهای طبق کارایی یا حق تقدم
absolute address U تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
interrupts U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupting U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupt U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
foregrounding U اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
technocracies U حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracy U حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
foreground U فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
signatures U کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
case U جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
signature U کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
cases U جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
away U بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
backgrounds U فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
background U فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
contiguous zone U منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
background U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
backgrounds U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
service rating U تقدم پرسنلی رتبه بندی پرسنلی
masters U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
hierarchy U روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchies U روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
interrupt U سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupting U سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupts U سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com