English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bull's eye U قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
bull's-eyes U قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
course line shot U تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
To hit the target. U بهدف خوردن
beat-up U شیرجه واپیمای مهاجم ونزدیک شدن ان بهدف
beat up U شیرجه واپیمای مهاجم ونزدیک شدن ان بهدف
quivering U بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quivered U بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quiver U بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quivers U بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
sagittary U تیری
A shot in the dark U تیری درتاریکی
piling U پایههای تیری
shot in the dark <idiom> U تیری درتاریکی
i girder U تیری که بشکل ) باشد
i beam or i beam U تیری که به شکل ) باشد
cantilever beam U تیری که یک طرف ان گیردار باشد
beam anchor U تیری که دیوار را محکم نگاه میدارد
spinnaker pole U تیری که بادبان 3 گوشه به ان وصل میشود
whipping post U تیری که محکومین بتازیانه رابدان میبندند
kago U تخت روان سبدی که از تیری اویزان کنند
winning post U تیری که پایان مسافت دور را نشان میدهد
head pole U تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
newels U تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
newel U تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
bolsters U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
bolstered U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
bolster U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
poppet head U طناب و قرقره که در بالای تیری نصب شده باشد
quick fire U تیری که با حداکثرسرعت روی هدفهای متحرک اجرا میشود
starting post U تیری که در مسابقه دوجای اغاز و حرکت را نشان میدهد
giants stride U تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
wind beam U تیری که در برابر مقاومت فشار باد طرح ریزی میشود
king pile U تیری که قبل از شروع حفاری به منزله شمع در وسط شیارمیکوبند
pot-shots U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot shot U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot-shot U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
raker U تیری که پشت دیوار بطور مایل می بندند تادیوار سقوط نکند
grasshopper beam U تیری که یک سران درماشین لولایی پیوسته است وازاین جهت مانندملخ
girt U تیری که بین دو ستون بطورافقی قرارگرفته و روی ان دیوار تیغهای بنا میگردد
hits U اصابت
accessing U اصابت
accessed U اصابت
hit U اصابت
impingement U اصابت
access U اصابت
hitting U اصابت
accesses U اصابت
maypole U تیری که باگلهای گوناگون اراسته ودر روز یکم ماه مه درمیدان شهربدوران میرقصند
impact point U نقطه اصابت
hit ratio U نسبت اصابت
onset U هجوم اصابت
hit U اصابت گلوله
impact area U محل اصابت
shots U اصابت کرده
hitting U اصابت موفقیت
hitting U اصابت گلوله
hits U اصابت موفقیت
hits U اصابت گلوله
hit U اصابت موفقیت
surface of impact U سطح اصابت
thunderstroke U اصابت صاعقه
point of impact U نقطه اصابت
impact pressure U فشار اصابت
direct hits U اصابت مستقیم
direct hit U اصابت مستقیم
impacts U اصابت گلوله
impact U اصابت گلوله
shot U اصابت کرده
line of impact U خط اصابت گلوله
center of impact registration U ثبت مرکز اصابت
point of impact U محل اصابت گلوله
impact registration U ثبت مرکز اصابت
impact area U منطقه اصابت گلوله ها
burst U محل اصابت گلوله
impact point U محل اصابت گلوله
bursts U محل اصابت گلوله
impact U اصابت اثر شدید
effective pattern U منطقه اصابت موثر
impacts U اصابت اثر شدید
angle of incidence U زاویه اصابت گلوله
beatten zone U منطقه مورد اصابت
attacks U اصابت یا نزول ناخوشی
attacked U اصابت یا نزول ناخوشی
attack U اصابت یا نزول ناخوشی
strikes U اصابت اعتصاب کردن
strike U اصابت اعتصاب کردن
biting angle U کوچکترین زاویه اصابت
impacts U با شدت اصابت کردن ضربت
impact U با شدت اصابت کردن ضربت
hits U اصابت کردن به هدف زدن
hitting U اصابت کردن به هدف زدن
single shot hit probability U احتمال اصابت یک گلوله به هدف
the lot fell upon me U قرعه بنام من اصابت کرد
hit U اصابت کردن به هدف زدن
impact pressure U نیروی اصابت فشار ترکش
pattern U نقشه طرح اصابت گلوله ها
vertical probable error U خطای اصابت قائم گلوله
patterns U نقشه طرح اصابت گلوله ها
turnstile U تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
turnstiles U تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
surface of impact U سطح مماس بر نقطه اصابت گلوله
absolute deviation U انحراف اصابت گلوله تا مرکز هدف
impact registration U ثبت تیر بروش مرکز اصابت
direct hit U گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند
direct hits U گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند
bomb impact plot U بردن محل اصابت بمب روی نقشه
counter fert U دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
grand slam U علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
fluke U یکنوع ماهی پهن دارای دو انتهای نوک تیز اصابت اتفاق
flukes U یکنوع ماهی پهن دارای دو انتهای نوک تیز اصابت اتفاق
set forward U جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
grand slams U علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
contact burst preclusion U ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
sensing U تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
missed U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
miss U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
skittle U که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
pinged U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinging U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pings U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
bilateral spotting U دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
dud probability U درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
ping U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
hit U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
electroluminescent U صفحه نمایش مسط ح و سبک که از دو قطعه شیشه پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط لایه نازک گاز که در صورت سیگنال الکتریکی به آن اصابت کند روشن میشود
to hit U اصابت کردن [برخورد کردن] [ضربه زدن ] [زدن]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com