Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
heart is in the right place
<idiom>
U
قلب مهربان داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mild
U
مهربان
good natured
U
مهربان
good hearted
U
مهربان
meek
U
مهربان
blithe
U
مهربان
kindly
U
مهربان
debonnaire
U
مهربان
couthie
U
مهربان
comkpliant
U
مهربان
bighearted
U
مهربان
benignant
U
مهربان
good-natured
U
مهربان
merciful
U
مهربان
opens
U
مهربان رک گو
milder
U
مهربان
mildest
U
مهربان
benign
U
مهربان
benignly
U
مهربان
open
U
مهربان رک گو
opened
U
مهربان رک گو
affectionate
U
مهربان
endearing
U
مهربان
tender minded
U
مهربان
affable
U
مهربان
heart-warming
U
مهربان
well-disposed
U
مهربان
affetionate
U
مهربان
accomodating
U
مهربان
kind-hearted
U
مهربان
warmheartedness
U
مهربان
charitable
U
مهربان
good
U
مهربان
compassionate
U
مهربان
gentlest
U
مهربان
kind hearted
U
مهربان
gentle
U
مهربان
kindhearted
U
مهربان
condescending
U
مهربان
complaisant
U
مهربان
gentler
U
مهربان
humane
U
مهربان باشفقت
well disposed
U
مهربان سرکیف
mellows
U
دلپذیر مهربان
mellowing
U
دلپذیر مهربان
mellowed
U
دلپذیر مهربان
neighbourly
U
مهربان معاشر
mellow
U
دلپذیر مهربان
Mother Nature
U
طبیعت مهربان
warmhearted
U
مهربان مهربانی
softest
U
مهربان نازک
placable
U
مطبوع مهربان
clement
U
رحیم مهربان
gracious
U
مهربان دلپذیر
kinds
U
غیرنقدی مهربان
kindest
U
غیرنقدی مهربان
kind
U
غیرنقدی مهربان
softer
U
مهربان نازک
friendlies
U
مهربان موافق
soft
U
مهربان نازک
friendly
U
مهربان موافق
friendliest
U
مهربان موافق
friendlier
U
مهربان موافق
well disoised
U
خوش حالت مهربان
obliging
U
حاضر خدمات مهربان
caring
U
مهربان-خونگرم -دلسوز
to be kind to...
U
مهربان بودن نسبت به ....
amiable
U
مهربان دوست داشتنی
so let us always be kind
U
پیوسته مهربان باشیم
He is a man with a kind heart.
U
قلب مهربان ورئوفی دارد
he was very kind indeed
U
راستی چه اندازه مهربان بود
to go easy on somebody
[something]
U
با کسی
[چیزی]
مهربان
[آهسته]
[ملایم]
رفتار کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
He has a harsh exterior but a kind heart.
U
ظاهرش خشن است ولی قلبش مهربان است
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
how kind he is
U
چقدرمهربان است چه مهربان است
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
doubts
U
شک داشتن
to have
U
داشتن
have
U
داشتن
having
U
داشتن
to hold
U
داشتن
relieving
U
داشتن
owned
U
داشتن
relieves
U
داشتن
owning
U
داشتن
relieve
U
داشتن
to hold a meeting
U
داشتن
own
U
داشتن
to go hot
U
تب داشتن
doubt
U
شک داشتن
doubted
U
شک داشتن
doubting
U
شک داشتن
bears
U
در بر داشتن
possess
U
داشتن
intercommon
U
داشتن
redolence
U
بو داشتن
bear
U
در بر داشتن
lackvt
U
کم داشتن
monogyny
U
داشتن یک زن
possessing
U
داشتن
bears
U
داشتن
lacks
U
کم داشتن
lacked
U
کم داشتن
bear
U
داشتن
to be feverish
U
تب داشتن
wanted
U
کم داشتن
possesses
U
داشتن
want
U
کم داشتن
to possess
U
داشتن
to have possession of
U
داشتن
lack
U
کم داشتن
to be in a f.
U
تب داشتن
owns
U
داشتن
to have f.
U
تب داشتن
sends
U
گسیل داشتن
loathed
U
نفرت داشتن از
in a rush
<idiom>
U
عجله داشتن
send
U
گسیل داشتن
loathes
U
نفرت داشتن از
sends
U
اعزام داشتن
loathe
U
نفرت داشتن از
sending
U
گسیل داشتن
protrude
U
برامدگی داشتن
up to
<idiom>
U
بستگی داشتن به
sending
U
ارسال داشتن
in a hurry
<idiom>
U
عجله داشتن
protruding
U
برامدگی داشتن
sending
U
اعزام داشتن
send
U
اعزام داشتن
protrudes
U
برامدگی داشتن
send
U
ارسال داشتن
in a jam
<idiom>
U
مشکل داشتن
protruded
U
برامدگی داشتن
sends
U
ارسال داشتن
lends
U
معطوف داشتن
lend
U
معطوف داشتن
espousing
U
عقیده داشتن به
provides
U
مقرر داشتن
in the cards
<idiom>
U
انتظار داشتن
espouses
U
عقیده داشتن به
espoused
U
عقیده داشتن به
reside
U
اقامت داشتن
provide
U
مقرر داشتن
correlate
U
همبستگی داشتن
correlates
U
همبستگی داشتن
correlating
U
همبستگی داشتن
cherish
U
گرامی داشتن
cherished
U
گرامی داشتن
cherishes
U
گرامی داشتن
cherishing
U
گرامی داشتن
resided
U
اقامت داشتن
apprehending
U
بیم داشتن
apprehended
U
بیم داشتن
apprehend
U
بیم داشتن
withholds
U
دریغ داشتن
withholding
U
دریغ داشتن
in common
<idiom>
U
مسئولیت داشتن
espouse
U
عقیده داشتن به
hunger
U
اشتیاق داشتن
resides
U
اقامت داشتن
apprehends
U
بیم داشتن
withheld
U
دریغ داشتن
withhold
U
دریغ داشتن
liaising
U
بستگی داشتن
possessing
U
در تصرف داشتن
possesses
U
در تصرف داشتن
possess
U
در تصرف داشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com